رسانه یکی از ابزار های ابتدایی بشر و از ملزومات تشکیل تمدن ها بوده است. اما آیا نسبت به نیاز امروزی خود و رسانه نوین اطلاعات کامل داریم؟ در این مقاله با ماهیت، تاریخ و پروتکل های رسانه های غربی آشنا می شویم. تیم آی نقد یک مونشن گرافیک را تهیه کرده است که مطالب این مقاله را روایت می کند:
تولد صنایع سرگرمی
بیایید به قرن 19 میلادی و سراغ معدن داران طلای آمریکا برویم. در اواسط قرن 19 معدن داران طلای آمریکا به این فکر افتادند تا درآمد خود را افزایش دهند. پشنهاداتی در باب افزایش درآمد مطرح شد. اعم از بهره برداری بیشتر از معادن، کاهش دستمزد کارگرها، خرید معدن جدید و… . اما هیچکدام از این طرح های پیشنهادی قبول نشدند. به دلایلی همچون دیر بازده بودن یا داشتن هزینه های اولیه سنگین یا اعتصاب کارگرها.
اما شخصی به اسم راکفلر پیشنهاد جالبی را مطرح کرد. او طرحی داد که به کمک آن کارگران خودشان پولی را که به عنوان حقوق دریافت می کردند را به معدن داران باز می گرداندند. این طرح توسعه مراکز سرگرمی نام داشت.راکفلر گفت که مراکز سرگرمی همچون قمارخانه، کاباره، بار و… را توسعه دهید و فرهنگ استفاده از این مراکز را در بین کارگران جا بی اندازید. اینگونه کارگرها بدون اینکه کالایی یا خدمات خاصی از شما دریافت کنند حقوق روزانه خود را به شما باز می گردانند.
این مراکز توسعه پیدا کردند و نه تنها بین کارگران معدن بلکه تمام مردم آمریکا جا افتادند. این مراکز حتی به اروپا هم نفوذ کردند. در تاریخچه اروپا امثال این مراکز وجود داشتند اما طرح توسعه مراکز سرگرمی یک طرح به شدت قوی تر بود. این طرح تا جایی پیش رفت که به فرهنگ مردم غرب تبدیل شد. یعنی مردم صبح تا عصر کار می کردند تا با درآمدش بتوانند شب تا نصف شب به تفریح در مراکز سرگرمی بروند و ماحصل دست رنجشان را به اربابانشان باز گردانند. در ادامه شهربازی ها و در ادامه تر سینما ها و فوتبال نیز به این مراکز سرگرمی اضافه شدند. هنوز که هنوزه این فرهنگ سرگرمی در مردم غرب باقی مانده.
کارلو کلودی یک خبرنگار و روزنامه نگار معروف اروپایی بود. او آثار فاخری همچون کلیسای ناتردام را به ایتالیایی ترجمه کرده بود. او وضعیت جامعه وقت اروپا را دید. جامعه ای که در مادیات و سرگرمی هایش غرق شده و تمامی امورش را بر پایه تفریحات پوچ بنا کرده. دغدغه او برای بیدار کردن این جامعه باعث شد تا پینوکیو را بنویسد. یا حداقل می توان گفت او بر اساس جامعه وقت غرب این رمان را نوشت. رمانی که در آن پینوکیو به دلیل تفریح بیش از اندازه در همین مراکز سرگرمی به الاغ تبدیل می شود. الاغ نمادی از یک برده احمق است. موجودی که با اندک دستمزد (یونجه) بسیار کار می کند. موجودی که به حماقت معروف است.
کلودی صراحتا بیان کرد که تفریح بیش از اندازه و عیاشی های کنترل نشده باعث می شود شما به برده های احمق اربابان سرگرمی تبدیل شوید. دقیقا وضعیت وقت دنیای غرب همین بود. یعنی می توان گفت کلودی دغدغه مندانه این رمان را نگارش کرده است. یا حداقل وضعیت جامعه غرب در آن زمان آنچنان اسفناک بوده که در یکی از فاخر ترین آثار آن دوره به این شکل نمود پیدا کرده است.
رسانه ابزار کنترل ذهن
در سال 1938 پس از بیان انواع نظریات در حوزه سرگرمی رسانه ای از جمله تلویزیون، سینما و رادیو یک آزمایش توسط رادیوی ملی آمریکا انجام شد. در طول تاریخ رسانه ها تاثیر به سزایی در شرایط جنگی و خاص سیاسی از خود به جای گذاشته بودند. اما آیا این تاثیرات را می توان در رسانه های نوین سمعی و بصری هم اعمال کرد؟ این آزمایش بدین شکل بود کهاز یک شبکه رادیویی یک تئاتر رادیویی پخش شد و داستان آن در مورد جنگ جهانی بین زمین و مریخ بود. در طی پخش یکی از قسمت های این تئاتر، برنامه قطع شد و یک خبر دروغ پخش شد.
خبر این بود: یک سفینه مریخی در یکی از ایالت های آمریکا فرود آمده و با ارتش آمریکا درگیر شده است. این خبر 12 میلیون شنونده داشت که 1 میلیون نفر از آنها خبر را باور کردند. وحشت به وجود آمده در این یک میلیون نفر باعث شد تا فروشگاه های زیادی غارت شوند و ترافیک های سنگینی به وجود بیاید. یعنی زمینه سازی ذهنی حمله فضایی ها باعث شد تا باور به یک خبر دروغ اتفاق بی افتد. قطعا اگر در حالت عادی و در زمانی که خبری از این تئاتر نبود خبر حمله فضایی ها پخش می شد کسی باور نمی کرد. در اینجا اثبات شد که می شود اذهان عمومی را از طریق رسانه کنترل کرد. یعنی رسانه به اسلحه ای بدل شد برای کنترل ذهن.
در آزمایشی یک گروه به سینما برده شدند. قبل از تماشای فیلم هر کس حق انتخاب یک نوشیدنی از بین دو نوشیدنی موجود بر روی یک میز را داشت. درصد انتخاب نوشیدنی ها تقریبا برابر بود. در فیلمی که از پرده سینما پخش شد یکی از نوشیدنی ها توسط شخصیت اصلی مصرف شد و چند جایی در تصویر حضور پیدا کرد. هر چند این حضور چندان به چشم نمی آمد و احتمالا کسی متوجه آن نشد. پس از خروج افراد از سالن به آنها دوباره حق انتخاب قبل از تماشای فیلم داده شد. این بار نوشیدنی ای که در فیلم وجود داشت با اختلاف فاحشی بیشتر انتخاب و مصرف شد. این آزمایش نشان داد که رسانه می تواند عمل تبلیغاتی را به صورت ناخودآگاهی بر مخاطب بگذارد. خب به جز تبلیغات نمی شود محتوای دیگری هم به مخاطب القاء کرد؟
در آزمایشی دیگر موسوم به قرباغه آب پز مشاهده می شود که قورباغه را اگر در آب داغ بیاندازید می جهد و از آب بیرون می پرد. اما اگر قورباغه را در آب معمولی بگذاریم و با حرارتی ملایم آب را گرم کنیم، قورباغه آبپز می شود ولی از آب بیرون نمی جهد. یعنی مخاطب تغییر یک دفعه ای را نمی پذیرد و آن را دفع می کند. اما اگر آرام آرام تغییرات را روی مخاطب اعمال کنیم آنگاه مخاطبین بدون اینکه متوجه شوند همانگونه که برنامه ریزی شده بود تغییر می کنند.
این آزمایش ها و البته آزمایش های دیگر از مبانی کنترل ذهن رسانه ای هستند. اربابان رسانه بر مبنای این آزمایش ها رسانه ها ترفند هایی را برای القاء محتوای مدنظر خودشان به مخاطب را انتخاب کردند. آنها آرام آرام و پیوسته محتوای مدنظرشان را ارائه می دهند، این محتوا در قالب ناخودآگاه یا اثبات عرفی به مخاطب القاء می شود. در ادامه اثبات عرفی و ناخودآگاه را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
رهبر حزب نازی یعنی هیتلر یک وطن پرست به تمام معنا بود. او در برخی سخنرانی های خود انتقاد های تندی به رسانه های غربی می کرد. او بیان می کرد که این رسانه ها با فرهنگ و تمدن مردم آلمان همخوانی ندارد و در حال شستوشوی مغزی آنها هستند. به همین بهانه وی رسانه آلمان را تک بعدی و ملی کرد. گویا دیواری را به دور آلمان کشیده باشد. جدا از بحث خوب یا بد بودن شخص هیتلر و واکنش او نسبت به رسانه های غیر آلمانی، عقیده وی نسبت به رسانه های غربی جالب است. حتما نکات پنهانی و خاصی در زیرلایه این رسانه ها وجود داشته که هیتلر آنها را برای تک بعدی کردن فضای رسانه ای آلمان بهانه کرده.
تاثیر رسانه بر ناخودآگاه
ناخودآگاه بخشی از مغز انسان است که اطلاعات را درک و دریافت می کند و گاهی آنها را در زندگی روزمره هم بروز می دهد. اما اطلاعاتی که ناخودآگاه دریافت می کند اطلاعاتی هستند که ما آنها را به شخصه نفهمیدیم و درک نکردیم. اگر این اطلاعات را خودمان درک کرده بودیم به ناخودآگاه منتقل نمی دشدند بلکه به خودآگاه منتقل می شدند.
با یک مثال می توان تاثیر ناخودآگاه را به خوبی درک کرد. آیا غذایی هست که بی دلیل از آن متنفر هستید؟ یک دوست داشتم که از چنجه متنفر بود و هیچ دلیلی برایش نداشت. او می گفت حتی این غذا را تا به حال نخورده که بخاطر مزه اش از آن بدش بیاید. سوال من اینجا بود اگر این غذا را نخورده و مزه اش را نمی داند پس چرا از آن منتفر است. حتی یکبار او را مجبور کردم تا چنجه بخورد و از طعمش بسیار خوشش آمد. اما باز هم گفت من هنوز از این غذا متنفرم.
طی یک تحقیق و بررسی به نتیجه جالبی رسیدیم. دوست من از حدود 8 سالگی بازی های اکشن و نامناسب با سنش بازی می کرد. در این بازی ها صحنه های زیادی از تیکه تیکه شدن بدن انسان ها و حیوانات نشان داده می شد. یعنی تیکه های زشت و کریه و حال به هم زن گوشت مدام در معرض نمایش وی بوده است. تیکه گوشت هایی که بعد از اتفاقی ناگوار مثل انفجار به وجود می آمدند و خاک آلود و خون آلود بودند. خودش نفهمیده بود اما ناخودآگاه او اطلاعات گوشت را دریافت کرده بود و به دلیل تنفر برانگیز بودن آن نسبت به آن اظهار انزجار می کرد.
این اظهار انزجار در زندگی واقعی هم ورود کرده بود و زمانی که وی با تیکه گوشت مواجه می شد بدون اینکه خودش دلیلش را بداند نسبت به آن احساس تنفر می کرد. شاید برای شما هم چنین چیزی اتفاق افتاده باشد. پس رسانه بازی توانست بر ناخودآگاه یک نفر تاثیر بگذارد. حال همان بازی ها نمی توانند تاثیرات دیگری را بر ذهن مخاطبین خود بگذارند؟
یکی از جذاب ترین و جالب ترین شیوه هایی که رسانه ها از آن استفاده می کنند همین ترفند های القای محتوا بر ناخودآگاه مخاطبین است. آزمایش نوشیدنی و سینما را به خاطر آورید. آن آزمایش برای اثبات همین تاثیرات ناخودآگاهانه انجام شده بود. اما رسانه ها نمی توانست خیلی از نظر عقیدتی و ایدئولوژیک به ناخودآگاه تکیه کنند. زیرا آگاهی جامعه در سطحی است که با مواجه با این قبیل محتوا ها در رسانه منظور و هدف رسانه را درک کند و علیه آن واکنش نشان دهد.
به همین دلیل اربابان رسانه سیاستی خاص را به پیش گرفتند. کاهش اطلاعات مفید مخاطبین. یعنی چه؟ رسانه ها حوزه سرگرمی خود را بیشتر گسترش دادند و در آن شروع کردند اطلاعات بی اهمیت ارائه دادن. آنها فهمیده بودند جامعه دانا ناخودآگاهانه یا خودآگاهانه از رسانه ها تاثیرات عقیدتی و ایدئولوِژیک نمی پذیرد. پس باید جامعه را احمق کرد. برنامه های تلویزیونی مختلفی تولید و پخش شدند و تا به امروز هم همان روند قبلی خود را ادامه می دهند که هیچ محتوای مفیدی به مخاطب خود نمی دهند و فقط وقتشان را تلف می کنند. یا بعضا اطلاعات عمومی یا شخصی بی مصرف را به خورد مخاطب می دهند.
برنامه های سلبریتی محور را در نظر بگیرد. یک شخص معروف که معمولا هم از جامعه هنری یا ورزشی به برنامه آوورده می شود و از او در مورد زندگی شخصی اش، تجاربش یا اهدافش سوال پرسیده می شود. خب که چی؟ زندگی این افراد چه اهمیتی برای مخاطب دارد که او باید یک ساعت پای صحبت ها او بنشیند؟ اتفاقات تلخ و شیرین یک خواننده یا فوتبالیست چه دخلی به مخاطب دارد؟ نکته اینجاست که دقیقا هیچ ربط یا دخلی ندارد. هدف این قبیل برنامه ها این است که اطلاعات بی اهمیت به خورد مخاطب داده شود.
مسابقات اطلاعات عمومی را در نظر بگیرید. انواع مسابقات در حوزه های مختلف برگزار می شود و تقریبا تمامی آنها حول اطلاعات عمومی بی فایده امثال مخترع فلان وسیله که بود، قهرمان فلان دوره جام جهانی چه تیمی بود، نویسنده فلان کتاب چه کسی است، روی اسکناس ده یورویی عکس چه کسی چاپ شده، انقلاب فرانسه در چه سالی رخ داد و… . واقعا اینها مهم نیستند. اطلاعات پوچی هستند که وظیفه شان سرگرم کردن ماست. با این هدف که از رسیدن اطلاعات واقعا مهم نظیر انقلاب فرانسه با چه ایدئولوژی شکل گرفت و به چه دلایلی از مسیر خود منحرف شد، فلان کتاب چه آموزه و نکته اخلاقی را در خود جای داده و خیلی چیز های دیگر به مخاطب جلوگیری شود.
چراکه مخاطبی که بداند تاثیر پذیری محدود تری دارد. اگر به همان اواسط قرن 19 بازگردیم می بینیم که از ابتدا صنعت سرگرمی با تفکر و تعقل مخاطب خود مشکل داشت. به همین دلیل کاری با مخاطبش کرد که کارلو کلودی در رمان پینوکیو آن را به الاغ شدن مخاطب تشبیه کرد. جامعه سرمایه دار همان زمان هم می دانستند اگر کارگران و کارمندانشان عاقل باشند به سمت صنعت سرگرمی گرایش پیدا نمی کنند و در آن غرق نمی شوند. ابزارشان هم همان صنعت سرگرمی بود.
در داستان پینوکیو می بینیم که زیاده روی در مصرف سرگرمی باعث شد تا همه به الاغ تبدیل شوند. رسانه های نوین هم با هدف سرگرمی پا به میدان گذاشتند. رسانه ها هم راه سایر بخش های صنایع سرگرمی را به پیش گرفتند و وظیفه خود را ایفا کردند. سرگرم کردن مردم.
مهم نیست که زندگینامه یک نفر به شما ربطی داشته باشد، مهم نیست که اتفاقات زندگی یک فوتبالیست به شما ربطی داشته باشد، مهم نیست که دانستن جواب سوالات یک مسابقه برای شما مفید باشد، مهم نیست که چه کسی برنده فلان مسابقه تلویزیونی بشود، مهم نیست هدف فلان بازیگر برای آینده اش برای شما اهمیت داشته باشد. فقط یک چیز اهمیت دارد. اینکه شما سرگرم شوید. غرق شدن در سرگرمی ها از شما یک نادان می سازد. همانطور که از دوستان پینوکیو یک الاغ ساخت. چرا؟ واقعا چرا اصرار بر ابله کردن مخاطبین خود دارند؟ زیرا یک احمق را راحت تر می توان کنترل و جهت دهی کرد تا یک انسان والا و فرهیخته را.
پیش زمیه القاء عقیده و ایدئولوژی در بخش ناخودآگاه، نادان بودن مخاطب است. نه به این معنی که از آی کیو پایینی برخوردار باشد. بلکه اطلاعات مفیدشان محدود باشد. چقدر هم جالب است که با ابزار دیگری جز سرگرمی نمی توان جامعه ای را به سمت نادانی برد.
اثبات عرفی
گاهی اوقات برخی آوردن برخی محتوا ها و ایدئولوژی ها یا تفکرات در یک محصول رسانه ای حقیقتا توهین به شعور مخاطبین است. چراکه قبح یا اشتباه بودن یا مضر بودن یا هر چیز ناصحیح دیگر آن برای مخاطب مشخص و معلوم است. مثلا شما بگویید راه حل نجات و تعالی بشریت از فساد، گناه، جنایت و… کشتن تعداد زیادی از مردم است. مطمئنا مخاطب شما را رد خواهد کرد.
حال اگر شخصیت قاتل داستان را یک آرمان گرای با احساس و رنج دیده نشان دهید و افرادی که باید به قتل برسند را در ابتدا کسانی نشان دهید که شخصیت اصلی را بسیار رنجانده اند و در ادامه افراد حقیقتا فاسدی را نشان دهید که نبودشان برای دنیا بهتر است و در ادامه قتل های شخصیت اصلی را از رابطه جز به کل قتل های قبلی به قتل های کلان تر خلافکاران ارتباط بدهید و نشان دهید که در جامعه به واسطه همین قتل ها میزان جنایت کم تر شده، حالا دیدگاه مخاطب نسبت به تعالی بشریت با قتل و کشتار چیست؟ حالا قضیه فرق نکرد؟
یعنی با شرایط خاص، درگیر کردن احساسات، استثناها و نتایج سعی می شود راه حلی که در وهله اول غلط است برای مخاطب صحیح جلوه کند. البته که یکی از مهم ترین پیش نیاز های این روش همان کم بودن اطلاعات مخاطب یا نادانی اوست. به این روش اثبات عرفی می گوییم. در رسانه ها بارها پیش می آید که با درگیر کردن مخاطب با شرایط خاص نه معمولی، استثنا ها و احساسات مسئله ای را به او بقبولانند.
مثلا با بیان زندگی سخت یک شخص، رنج های بچگی او، تمسخر شدن او توسط جامعه، طرد شدن او و… او را بسیار مظلوم جلوه دهند. سپس یک معشوق را برای مظلوم داستان بیاورند که باعث شود تمام این رنج ها و سختی ها را از یاد ببرد و احساس انسانیت کند. اما این عشق بنا به دلایلی یک عشق ممنوعه است. در اینجا دین وارد می شود و عاشق و معشوق را به شکلی ظالمانه از هم جدا می کند چون عشقشان از نظر دینی مشکل دارد. خب چه شد؟
در ابتدا اگر به مخاطب می گفتید چنین رابطه ممنوعه ای بین دو طرف وجود داشته و دین آنها را از هم جدا کرده احتمال زیاد طرف دین را می گرفتید. اما بعد از این داستان ممکن است دیدگاهتان عوض شده باشد یا اگر عوض نشده باشد حداقل شبهه ای و درنگی در گوشه ذهن شما شکل گرفته باشد. اثبات عرفی همین است. حال می گوییم برای شرایط استثنا و خاص می توان فکری کرد. اما مشکل آنجاست که رسانه هایی که از اثبات عرفی بهره می گیرند شرایط استثناء خود را به کل حالت ها تعمیم می دهند. یعنی برای مثال قبل یک مظلوم نمایی برای تمام اشخاصی که درگیر عشق ممنوعه و خارج از دین هستند انجام می شود. گویا تمام آنها به این وضعیت دچار هستند.
تاثیر رسانه بر خودآگاه
درسته که تاثیر بر ناخودآگاه از اصلی ترین روش های تاثیر گذاری رسانه ای است. اما اینگونه نیست که رسانه ها کلا به خودآگاه مخاطبین خود هم کاری نداشته باشند. برای مثال اخبار. حالا چه شبکه خبری چه یک کانال خبری. خب در اینجا مستقیما خودآگاه هدف قرار داده می شود. مثلا حرکت رونالدو در یورو 2021 که نوشابه کوکاکولا را از روی میز برداشت یک حرکت خودآگاهانه رسانه ای بود. یا مصاحبه ها، تدریس، شایعه، شبهه، سخنرانی و… اینها هم نوعی رسان های خودآگاه محور هستند. اگر یک رسانه خودآگاه محور بخواهد تاثیر گذاری عمیقی روی مخاطب بگذارد و کاری کند تا مخاطب حرفش را قبول کند به پیش زمینه ای خاص نیاز دارد.
در اینجا چون قوه تفکر و تعقل شما دخیل است پس نمی توان به شیوه های قبلی صفر تا صد عمل کرد. این پیش نیاز اعتماد نام دارد. اگر یک رسانه بتواند اعتماد مخاطب خود را جلب کند مخاطب تاثیر پذیری عمیقی بر مخاطب خود بگذارد. همچنین ایجاد علاقه و دوست داشتن هم در وهله دوم می تواند مهم و اثر گذار باشد هر چند اهمیتش بسیار از مقوله اعتماد کم تر است. کاهش فروش نوشابه کوکاکولا پس از حرکت رونالدو را می توان واکنش مخاطبین رونالدو بر اساس همین مقوله دوست داشتن و علاقه دانست.
جلب اعتماد مخاطب ترفند هایی دارد که اگر یک رسانه آنها را رعایت کند به آن می رسد. اگر یک رسانه دغدغه مخاطب را بشناسد و در راستای آن محتوا تولید کند، اگر یک رسانه خواسته دل مخاطبینشان یا بهتر بگویم آن چیزی که مخاطب می خواهد بشنود را بگوید و ارائه دهد اگر یک رسانه برای بخشی از گفته هایش دلیل و منطق بیاورد تا آنها را اثبات کند حتی اگر اثبات عرفی باشد و اگر یک رسانه بخشی مردمی داشته باشد تا مردم مستقیما در آن رسانه ایفای نقش کنند، این باعث می شود تا این رسانه اعتماد مخاطب خود را به دست آورد.
چنین رسانه ای اگر دروغ هم بگوید مخاطب آن را باور می کند. اگر دقت کنید دستورالعمل رسانه های خبری معاند به همین شکل است. آنها دغدغه روز جامعه را با جهت دهی مد نظرشان بیان می کنند، آنها حرف دل مخاطبشان را در قالب توهین، انتقاد یا هر چیز دیگر می زنند اما در کنار آن راه حل ارائه نمی دهند، آنها از اسناد یا کارشناسان حقیقی یا جعلی برای اثبات گفته هایشان استفاده می کنند و آنها همیشه یک بخش مخاطب محور دارند که گزارشات مردمی را پیگیری و برنامه ریزی می کند. همین می شود که گاهی اوقات مهملات محض این رسانه ها را مخاطبینشان باور می کنند.
اما نمی شود باز هم در این رسانه ها از چاشنی ناخودآگاه غافل شد. در همان رسانه های خبری با انتخاب های حساب شده تیتر، لحن و عکس می توانند جهت دهی هایی را در ذهن مخاطب پی ریزی کنند. مثلا در صورت وقوع یک حادثه در ایران از عکس های مکرر اجساد و خرابه ها استفاده می کنند اما در صورت وقوع همان حادثه در انگلیس از عکس گل و بلبل و عکس های بی ربط آرامش بخش استفاده می کنند.
سه گانه کنترل ذهن
اربابان سرگرمی که در ادامه بهتر آنها را معرفی خواهیم کرد و همچنین سیاست مداران و صاحبان ثروت و قدرت پس از آنکه به قدرت رسان ها پی بردند تصمیم گرفتند تا از آن برای کنترل اذهان عمومی استفاده کنند. آنها هدف نهایی خود را مشخص کردند و بر اساس آن یک دستورالعمل سه گانه را برنامه ریزی کردند. عمل به این دستورالعمل سه گانه در رسانه ها می توانست کنترل اذهان عمومی را رقم بزند. تمامی ترفتند های رسانه ای در بخش خود آگاه یا ناخودآگاه ابزاری هستند رقم زدن حداقل یکی بخش های این دستورالعمل سه گانه. این دستور العمل شامل عدم تفکر، عدم تعهد و عدم تقید می شد.
عدم تفکر
یکی از اهداف اولیه صنایع سرگرمی برده سازی نوین بود. صنایع سرگرمی از همان ابتدای کار خود عدم تفکر را پیاده کردند. عدم تفکر به این معنی است که جامعه ای احمق و ابله را تربیت کنیم و دغدغه های او را طوری تنظیم کنیم که در راستای اهداف خودمان باشد. صنایع سرگرمی کاری کردند که نیروی کار غربی دغدغه اش تفریح و سرگرمی شده بود. کسی که تمام هدفش از زندگی تفریح باشد حواسش از خیلی چیز ها پرت می شود. اصلا سرگرم کردن یعنی پرت کردن حواس.
چنین شخصی اهداف والای انسانی را فراموش می کند، متوجه ظلم سیستمی که در آن مشغول به کار است به خودش نمی شود، درآمد خود را خرج امور بی فایده می کند و آن را به جیب صاحبان ثروت بازمی گرداند، از رسانه و تبلیغات تبعیت می کند و… . کنترل یک جامعه احمق راحت تر از کنترل یک جامعه فرهیخته خواهد بود. همچنین یک فرد سرخوش و احمق بهتر و ارزان تر کار خواهد کرد. برده نوین به شخصی می گویند که از طریق فرهنگ و رسانه کنترل شود و بر اساس مواردی که به او تحمیل می شود انتخابات خود را پایه ریزی کند. دیگر گذشت دوران برده داری قدیمی. اکنون وقت تغییر استراتژی است.
عدم تعهد
رومی ها اعتقاد داشتند سربازان مجرد به دلیل عدم وجود تعهد به همسر و فرزند بهتر از سربازان متاهل می جنگند. به همین دلیل حتی در مقطع زمانی خاصی ازدواج را برای سربازان ممنوع کردند. کسی که تعهد به خانواده دارد همیشه زمانی را برای خانواده اختصاص می دهد. همچنین درآمد خود را برای رفاه خانواده اش خرج می کند. تعهد به همسر یکی از اصلی ترین موانع فساد و فحشا در جامعه است. در احادیث و روایات اسلامی به وفور در مورد ازدواج صحبت های نیکویی شده است. کامل شدن دین و بخشش بسیاری از گناهان از فواید معنوی ازدواج در دین اسلام است.
دلیلش همین است که تعهدی که ازدواج تولید می کند یکی از بزرگترین موانع برای ترویج و اشاعه فحشا در جامعه است. حال تصور کنید شما ارباب سرگرمی هستید. سنتی به نام ازدواج وجود دارد که هم با فساد و فحشا که بخش مهمی از صنایع شما هستند در تضاد است هم باعث می شود نیروی کار وقت کمتری برای کار بگذارد تا به خانواده اش هم برسد هم باعث می شود تا درصد زیادی از درآمد نیروی کار خرج صنایع سرگرمی نشود و هم نیروی کار ارزان تر زنان را به خانه داری و بچه داری مشغول می کند و این نیروی ارزان را از شما محروم می کند. تمام اینها به کنار. عدم مشغولیت به صنایع سرگرمی باعث خواهد شد تا این افراد به برده های نوین هم تبدیل نشوند. در چنین شرایطی تصمیم شما در مورد ازدواج چه خواهد بود؟
به همین دلایل بود که اربابان سرگرمی در دستورالعمل سه گانه خود عدم تعهد را دخیل کردند. عدم تعهد به همسر، فرزند، مادر، پدر، برادر، خواهر و هر کسی که بشود نام او را عضوی از خانواده گذاشت. زیرا این تعهد به خانواده مانع بسیار بزرگی در مسیر برده سازی نوین و کسب ثروت است. در رسانه ها و جامعه انواع ترفند های برای از هم پاشی نظام خانواده استفاده شد تا این تعهد از بین برود و جامعه به سمت برده شدن حرکت کند. این ترفند های فرهنگی و رسانه ای را در فصل دوم بررسی خواهیم کرد.
عدم تقید
انسانی که به خدا باور نداشته باشد، به آخرت باور نداشته باشد و تدین در او مرده باشد به هر گناهی آلوده می شود. آیا می شود صنایع فساد و فحشا را در جامعه ای که به خدا و آخرت باور دارد توسعه داد؟ قطعا نه. چراکه جامعه متدین با آن مبارزه خواهد کرد و اگر مبارزه نکند حداقل از آن استفاده نمی کند. جامعه مقید امکان ندارد به سمت فحشا کشیدن شود. پس باید با این تقید مبارزه کرد. این سومین بخش از دستورالعمل سه گانه کنترل ذهن است که آن را می توان در تاریخ هم جستجو کرد. مسلمانان شهری به نام آندلس را در دست داشتند که اروپاییان به دلیل شجاعت سربازان مسلمان نمی توانستند آن را فتح کنند. پس چکار کردند؟ آنها شراب خانه ها، مراکز فحشا و امور لهو و لعب را با پوشش همکاری و صلح توسعه دادند.
چند سال بعد دیگر از آن جامعه دلاور و شجاع خبری نبود. آندلس به راحتی فتح شد. خیلی ها بخاطر فحشا خدا را فراموش کردند، خیلی ها بخاطر فراموشی خدا به سمت فحشا رفتند، خیلی ها به خدا مقید بودند و اعمال دینی شان هم به خوبی انجام می دادند اما لهو و لعب هم مرتکب می شدند، یعنی خدا فقط هنگام نماز و قرآن وجود داشت نه در تمام ابعاد زندگی و خیلی ها درگیر فساد نشدند اما امر به معروف و نهی از منکر نکردند و جامعه را همانطور رها کردند. اینگونه شد که شهر متمدن، پیشرفته و قدرتمند آندلس به راحتی از چنگ مسلمانان درآمد. بله صنایع سرگرمی در تاریخ جواب خودش را به نفع سردمداران سرگرمی پس داده است. همیشه هم یکی از نیاز های مبرم آن برای نتیجه دادن از بین بردن دین داری مردم بوده است.
اکنون رسانه های اطرافتان را بهتر نگاه کنید. آیا یکی از این سه بخش دستورالعمل سه گانه کنترل ذهن را در آنها نمی بینید؟ هدف که کنترل ذهن باشد مشخص است، مسیر رسیدن به این هدف که سه گانه کنترل ذهن باشد مشخص است، ابزار هم که همان بخش های مختلف صنایع سرگرمی باشد مشخص است. حال نوبت شماست که در این عرصه اول خودسازی و خود کنترلی کنید و سپس با تبیین جامعه را هم از این وضعیت آگاه سازید.
حالا می شود فهمید چرا فساد و سرگرمی
اکنون بهتر می توان فهمید چرا صنعت سرگرمی و در ادامه رسانه ها برای این دستورالعمل سه گانه انتخاب شدند. اول اینکه به خوبی جواب پس دادند و نشان دادند که می توانند این سه گانه را رقم بزنند. دوم اینکه بستر پول سازی هم بوندند، اصلا در وهله اول هدف صنایع سرگرمی درآمد زایی بود و بعدا اثبات شد که می توان از آن در راستای کنترل ذهن استفاده کرد. سوم اینکه اشتراک ارباب صنعت و اقتصاد بودن با ارباب سرگرمی بودن باعث می شد تا صاحبان این حوزه های سود مشترکی برای خود داشته باشند. یعنی کسی که فلان قمارخانه بزرگ را داشت هم در حال پول سازی از طریق کارگران معدنش برای خودش بود هم در حال تربیت همان کارگر ها برای تبدیل شدن به برده های ایده آلش.
هدف کنترل ذهن
دلیل انتخاب این دستورالعمل سه گانه همین است، برده سازی. اما صبر کنید. بیایید کمی اعتقادات و آرمان های یهودی را بررسی کنیم. در تورات تحریف شده یهود آمده: “یهودیان اربابان دنیا هستند. سایر مردم سگانی هستند که باید به اربابانشان خدمت کنند و از خرده نانی که از دهان آنها می ریزد تغذیه کنند.” در اعتقادات یهود صراحتا آمده که اربابان دنیا و حاکمان حکومت جهانی یهودیان هستند. سایرین هم برده این حکومت می باشند. پس اول حکومت جهانی و دوم برده داری. آن هم برده هایی که هیچ دستمزدی به آنها داده نمی شود. حال چرا اعتقادات یهود را مورد بررسی باید قرار داد؟ مگر چه ربطی دارد؟
با بررسی گردانندگان، موسسان، صاحبان رسانه، بزرگ ترین سرمایه داران صنایع سرگرمی و غول های ثروت می توانید به جواب این سوال برسید.
باسلام خدمت شما
چند وقتی هست که دارم روی صنعت انیمه تحقیق بررسی می کنم
از این که چه تاثیراتی روی نوع تفکر ، تحریک شدید احساسات ، انواع نوع تفکر ها و …
چیزی که به شخصه دیدم آن بود که یک انیمه چگونه میتواند احساسات یک نوجوان را انقدر تحریک کند که روزگارش را نابود سازد. این که این نوجوان هر روز و هروز تر گوشه گیر تر و حتی گاهی اوقات بدون دلیل شروع به اشک ریختن می کرد.
نقدهایتان را در این چند مورد خواندم و یک خداقوت حسابی به شما می گویم
خیلی دوست داشتم انیمه Spy X Family که جدیدا با بازخورد بالایی رو به رو شده رو هم بررسی می کردید . اینمه ای که از انواع ارتباط های نامتعارف تا شخصیت پردازی از شخصی که هم خرما را می خواهد هم آش را .
خیلی دوست داشتم بیشتر سر این موضوعات گپ می زدیم
خسته نباشید
یا علی مدد
سلام علیکم
اسپای ایکس فمیلی از نظر محتوایی بررسی شده منتها تا کامل شدن سریال باید صبر کنیم و بعد منتشرش کنیم. اگر به گفتگو علاقه دارید به بخش ارتباط با ما مراجعه کنید و به آیدیh.abdollahi.k پیام بدید.
کره شمالی با اینکه یک کشور بی دین هستش ولی سیاست های کثیف یهود رو خوب شناخته . همین که اجازه نداد مردم کشورش به رسانه های غرب دسترسی داشته باشند نتیجه هم عالی بود : جلوگیری از جنگ روانی و نبود تفرقه - آشوب و دور بودن فتنه ها و….
و با رسانه ملی خودش یک کشور متحد نیرومند ساخت
عالی و در حین حال ساده و همه کس فهم
دمتون گرم
عالی
سلام خسته نباشید بسیار عالی و مفید
🌹
باسلام خدمت شما
چند وقتی هست که دارم روی صنعت انیمه تحقیق بررسی می کنم
از این که چه تاثیراتی روی نوع تفکر ، تحریک شدید احساسات ، انواع نوع تفکر ها و …
چیزی که به شخصه دیدم آن بود که یک انیمه چگونه میتواند احساسات یک نوجوان را انقدر تحریک کند که روزگارش را نابود سازد. این که این نوجوان هر روز و هروز تر گوشه گیر تر و حتی گاهی اوقات بدون دلیل شروع به اشک ریختن می کرد.
نقدهایتان را در این چند مورد خواندم و یک خداقوت حسابی به شما می گویم
خیلی دوست داشتم انیمه Spy X Family که جدیدا با بازخورد بالایی رو به رو شده رو هم بررسی می کردید . اینمه ای که از انواع ارتباط های نامتعارف تا شخصیت پردازی از شخصی که هم خرما را می خواهد هم آش را .
خیلی دوست داشتم بیشتر سر این موضوعات گپ می زدیم
خسته نباشید
یا علی مدد
سلام علیکم
اسپای ایکس فمیلی از نظر محتوایی بررسی شده منتها تا کامل شدن سریال باید صبر کنیم و بعد منتشرش کنیم. اگر به گفتگو علاقه دارید به بخش ارتباط با ما مراجعه کنید و به آیدیh.abdollahi.k پیام بدید.
کره شمالی با اینکه یک کشور بی دین هستش ولی سیاست های کثیف یهود رو خوب شناخته . همین که اجازه نداد مردم کشورش به رسانه های غرب دسترسی داشته باشند نتیجه هم عالی بود : جلوگیری از جنگ روانی و نبود تفرقه - آشوب و دور بودن فتنه ها و….
و با رسانه ملی خودش یک کشور متحد نیرومند ساخت
درود خسته نباشید
مثل همیشه عالی و کامل
عالی مثل همیشه