فیلم سینمایی
نقد و بررسی فیلم اوپنهایمر (Oppenheimer)؛ نکاتی که کسی به آنها توجه نکرده
دکتر فرانکشتاین، کسی که از مخلوق خود وحشت کرد
تصور کنید یک تراموآ [= واگن قطار مغناطیسی] که ترمز بریده با سرعت تمام به سمت پنج نفر که روی ریل ایستاده اند می رود. شما به اندازه ی کافی فرصت ندارید که آنها را خبر کنید یا به آنها نزدیک شوید؛ اما اهرمی جلوی شماست که با کشیدن آن، مسیر تراموآ منحرف می شود و به سمت ریلی می رود که از قضا یک انسان بیچاره ی دیگر هم روی آن ایستاده. سوال این است که آیا اهرم را می کشید؟
نقد فنی فیلم اوپنهایمر
اوپنهایمر، جدید ترین فیلم کارگردانی بریتانیایی، کریستوفر نولان است که دارد به برکت موضوع حساسش، اسم کارگردانش و البته جنجال های اینترنتی حسابی جیب های سینمادوستان را درو می کند. فیلم روایتگر داستان زندگی رابرت اوپنهایمر، فیزیکدان آمریکایی و سرپرست پروژه ساخت بمب اتم است.
فیلم از لحاظ داستانی حرف خاصی برای گفتن ندارد. اما ما داریم در مورد یک بیوگرافی که دست روی یکی از بحث انگیز ترین شخصیت های تاریخی گذاشته حرف میزنیم. انتظار داریم نویسنده چقدر دستش برای خلاقیت باز باشد؟
با این حال تکنیک قصه گویی ویژه ی نولان اوپنهایمر را قابل تحمل تر می کند. حداقل برای من تحلیلگر سینما. اما بخاطر موضوع ویژه ی تاریخی، مخاطب این فیلم به سطح عامه مردم رسیده است.
کارگردان از این موضوع اطلاع ندارد و انتظار دارد کسانی که در سالن نشسته اند همچنان برای او کف بزنند. همه ی مردم تکنیک های برش موازی، قاب بندی و مخ پیچ بصری را در برلین پاس نکرده اند. این فیلم مخاطب خود را نمی شناسد و غرور کارگردان نیز اجازه نمی دهد امضاهای شناخته شده اش را کنار بگذارد تا داستانی “خوب” و نه “عجیب” بگوید.
دست نگه دارید
احتمالا همین الان دارید به سمت پایین صفحه می شتابید تا با ارسال نظر خشونت آمیزی، عطای مقاله را به لقایش ببخشید. اما متاسفم. این حرف من نیست. همه بار ها سعی کردند بگویند. ولی افسوس که “نولان به باشگاه چارلی چاپلین و آلفرد هیچکاک نخواهد پیوست”.
نولان یک کارگردان بیش از حد بها داده شده است. شوالیه تاریکی، یادگار، میان ستاره ای و تلقین، اینها فهرست پرامتیازترین های IMDB را غصب کرده اند. ولی دقیقا همه چیز از همینجا شروع شد.
نولان زمانی سقوط کرد که در اوج آسمان در حال درخشیدن بود. لحظه ای که فکر می کرد دیگر کسی دستش به او نمی رسد، بال زدن را فراموش کرد، و با سر پایین آمد. نولان کارگردانی کاربلد است، اما نامش ماندگار نخواهد بود.
بگذارید کمی هم مهربان باشیم. موسیقی متن فیلم زیباست. صحنه ی انفجار ترینیتی تحسین برانگیز است. تیم بازیگران خوب انتخاب شده اند. کیلین مورفی اصولا متولد شده تا نقش اوپنهایمر را ایفا کند. نان تدوینگر حلال که به تنهایی بار داستان نویسی شله قلم کاری نولان را به دوش می کشد. اضافه بودن دو ستاره در پرچم هم که اصلا اهمیت ندارد.
اگر کمی از “فیلم” بودن اثر فاصله بگیریم، اوپنهایمر یک بیوگرافی قوی است. کم پیش می آید فیلم های بیوگرافی بتوانند علاوه بر علمی بودن، زیبا باشند. اگر کسی بتواند هم از زیر دست تاریخ نگاران و تئوریسین ها در برود و هم فیلمی میلیون دلاری بسازد، بی انصافی است که ستایشش نکنیم (سایه ات بالای سرمان مجید مجیدی).
نقد محتوایی فیلم اوپنهایمر
اگر تا الان فراموش کرده اید، برگردید و دوباره بند اول مقاله را بخوانید. این سناریو که با نام مسئله ی تراموآ هم شناخته می شود، از سوالاتی است که بسیار برای پاسخ به آن سمینار برپا شده و مناظره و مباحثه صورت گرفته است.
مسئله ی تراموآ، شالوده ی فلسفه ی اخلاق غرب را شکل میدهد. این سناریو، به اتاق مشاوران رئیس جمهور آمریکا میرسد و نطفه ی بمب اتم بسته می شود.
تمام سیاستمداران آمریکایی برای ساخت این هیولای مخوف تنها یک توجیه داشتند. “ما داریم اسلحه ای اختراع می کنیم که بصورت مستقیم صد و بیست هزار نفر و بصورت غیرمستقیم صدها هزار نفر دیگر را خواهد کشت. اما با این کار جلوی ادامه یافتن جنگ و کشته شدن انسان های بی گناه بیشتر را می گیریم”.
حالا که ما صد سال بعد زندگی می کنیم و به آنها از بالا به پایین می نگریم، می دانیم که این بیانیه چرند است. آمریکا و متفقین برندگان بلامنازع جنگ بودند. آلمان و ایتالیا رو به فروپاشی می رفتند و ژاپن در آخرین مراحل مذاکره به سر میبرد. بمب اتم منفجر می شد یا نمی شد، جنگ به پایان رسیده بود.
پرومته ی آمریکایی
فیلم کریستوفر نولان به طور مستقیم از زندگی رابرت اوپنهایمر گرفته نشده است. بلکه در این میان واسطه ای وجود دارد به نام کتاب “پرومته ی آمریکایی: پیروزی و تراژدی رابرت اوپنهایمر”.
این کتاب نوشته ی کای برد و مارتین د. شروین، مجموعه خاطرات رابرت اوپنهایمر است که از فیلتر این دو مورخ گذشته و الک شده است. در مورد این دو نفر چیز زیادی نمیدانیم اما واضح است که “حرف مثل میوه ی تازه هرچقدر دست به دست شود بیشتر می گندد”.
اگر پرومته معرف حضورتان نیست، او خدای آتش یونان باستان بود که به انسان نیروی آتش را بخشید. وقتی انسان از آتش برای کشتار و فساد استفاده کرد، زئوس پرومته را مجازات نمود و در تارتاروس به بند کشید.
تمام فیلم نیز همین نقطه نظر را دارد. اوپنهایمر به عنوان پرومته ی آمریکایی “کسی است که به آنها این قدرت را می دهد تا خود را نابود کنند” و سپس برای این اشتباه خود مجازات می شود. این دیدگاه برای چنین رویداد پیچیده ای زیادی سرراست و کودکانه است.
پس بالاخره چه کسی اهرم را کشید؟
اوپنهایمر به تنهایی لقب پرومته را بر گردن ندارد. این یک دادگاه بزرگ تاریخی است. تک تک کسانی که در این آش نخود ریختهاند، در خون کشته شدگان هیروشیما و ناگاساکی شریکاند.
اوپنهایمر فردی یهودی الاصل است. آلبرت انیشتین بشدت پشتیبان عقاید یهودی بود. تا حدی که پیشنهاد نخست وزیری رژیم تازه تاسیس صهیونیستی به او داده شد. همچنان تعداد زیادی از حاضران دیگر در پروژه منهتن، اصالتی یهودی داشتند.
پس تا حدی می توان فهمید دانشمندان دخیل در ساخت بمب اتم چگونه وجدان خود را توجیه کرده اند. عقاید یهودی بشدت حامی امپریالیسم پشت بمب اتم است. تفکرات آرماگدونی یهودیان به دنبال نظم زاده از بی نظمی می گردد. بمب اتم، ضامنی برای یک ضدمسیح است تا بدون هیچ مخالفتی بر اورشلیم حکمرانی کند.
با دقیق شدن در زندگی اوپنهایمر ردپای هندوئیسم نیز در تفکرات او دیده می شود. ترینیتی، نامی که او برای آزمایش بمب انتخاب کرد، برگرفته از خدایان سه گانه ی هندوئیسم است. جمله ی معروف او، “اکنون من مرگ شده ام، نابودگر دنیا ها” نقلی از بهاقوات گیتا، منظومه مقدس هندو هاست.
فیلم از اوپنهایمر به عنوان سپر استفاده می کند تا تمام ماجرا را تقصیر او بدانیم. اما تمام کسانی که در این پروژه دخالت داشته اند مقصرند. کسی که بمب را ساخت، کسی که بمب را پرتاب کرد و کسی که از آن حمایت کرد. پرومته ی آمریکایی، یک شخص نیست، یک جریان است.
و اما… چه کسی واگن را هل داد؟!
به سوالی بنیادی تر می رسیم. بهانه ی پروژه ی منهتن پایان دادن به جنگ بود. اما چه کسی جنگ را آغاز کرد؟ اصلا چرا پایان یافتن سریع جنگ انقدر مهم است؟
جنگ جهانی دوم، هرچقدر هم جنگی رادیکال و چندوجهی بود، در نهایت خلاصه می شد به “رقابت بر سر سلطنت بر دنیا”. پیروز این جنگ، ابرقدرت بعدی دنیا خواهد بود. به قول دیالوگ مشهور سریال بازی تاج و تخت :” تو جنگ برای سلطنت، یا می بری، یا می میری”.
جنگ جهانی دوم تمام ساختار های اجتماعی آن زمان را بهم ریخت. دوران قدرت انگلستان و بلوک شرق به پایان رسید. آمریکا از اینکه شانس اول را برای تصاحب قدرت دارد آگاهی داشت. او اسطوره ای می خواست تا رعیت های خود را با آن بترساند. بمب اتم، حربه ی او برای رسیدن به این هدف بود.
نتیجه گیری از فیلم اوپنهایمر
اوپنهایمر، یک فیلم فرافکنانه است که سعی دارد با باز کردن تقصیر از سر تمام کسانی که در بمباران ژاپن نقش داشتند، یک شخص خاص را محکوم به زندانی شدن در تارتاروس کند. با توجه به کمپین اینترنتی فیلم، فعلا هم در این امر موفق بوده است.
اوپنهایمر فیلمی است در باب تطهیر و تهدید اتم. در این فیلم هم تطهیر بمب اتم و لزوم استفاده از آن برای پایان جنگ و جلوگیری از رخداد جنگ جهانی سوم را میبینیم، هم میبینیم که آمریکا خود را تنها کشور دارای صلاحیت استفاده ار اتم می داند و هشدار استفاده مجدد از آن را می دهد.
بمب اتم صرفا یک سلاح برای تهدید است نه استفاده. چون از انحصار آمریکا خارج شده و حتی پاکستان هم اتم دارد. احمق ترین ها هم از خطر جنگ اتمی آگاه اند و قصدی ندارند تحت هیچ شرایطی به سمت پرتاب اولین بمب برای آغاز جنگ اتمی بروند.
به این دلایل آمریکا باید خود را تنها کشور دادای صلاحیت استفاده از اتم معرفی کند و صد البته ترس از جنگ اتمی را به جان دنیا بی اندازد(با دیالوگ آخر اوپنهایمر در فیلم). همچنین خود را با محاکمه اوپنهایمر، معرفی اتم به عنوان سلاحی برای پایان دادن به همه جنگ ها و عذاب وجدان گرفتن اوپنهایمر تطهیر کند. با اینکه هیچ ردی از پشیمانی در چهره رئیس جمهور وجود ندارد.
تولید این فیلم پس از جنگ اوکراین شروع شد و تراز اول ترین کارگردان هالیوود، کریستوفر نولان، برای ساختش انتخاب شد. اعطای انبوهی از جوایز به بیشتر دیده شدن و تاثیرگذار تر بودن فیلم کمک خواهند کرد. اینهمه جایزه برای رساندن پیام آمریکا به جهانی است که درگیر دو جنگ مهم است: جنگ اوکراین و جنگ غزه. قطعا آمریکا نمی خواهد بازنده این جنگ ها باشد و عملیات روانی اش را به خوبی شروع کرده
مهم ترین موضوع در این میان، مسئله سواد هنری و رسانه ای است تا یک یا چند فیلم این چنینی نتوانند جلاد را در ذهن ما تبدیل به قربانی کنند. تاریخ را نمی توان با تماشای فیلم تحلیل کرد. به هر حال فیلم، یک اثر هنری است. نه سمینار کارشناسی آکادمیک. شاید نقص های اوپنهایمر، چیزی بیشتر از دو تا ستاره ی اضافه باشد.
سلام و خسته نباشید
ممنون بابت نقدِ هوشیارانه و آگاهانه ای که داشتید.
نقد کوتاه اما مفیدی بود.
بهتر میشد اگر توو بعضی از جزییات، دقیق میشدید.
ممنونم
ممنون و خسته نباشید
به خدا قسم که قشنگ ترین و درست ترین تحلیل رو خوندم واقعا افرین به شما که متوجه مفاهیم پشت پرده این فیلم شدید و تطهیری که در این فیلم صورت گرفته بود و مظلوم نمایی که نشون بدن حق داشتن بمباتم بسازند و فقط و فقط یک نفر رو مقصر جلوه بدن بلکه کل حکومت امریکا و یهود مقصر هست حقا که یهود و در ادامه امریکا خود شیطان هستند
اوپنهایمر از دید من یک فیلم برای کسانی که تاریخ نخواندند و سر از هیچ در نمی آورند ساخته شده، ماله ای بر دست دارد تا پرتاب دو بمب نسل کشی که زن ها و بچه ها و غیرنظامی ها را جزغاله کرد و ملتی را برای همیشه بی هویت و بی ریشه و تحقیر شده کرد را یک اتفاق عادی جنگ تفسیر کند.
اوپنهایمر را همانطور که در فیلم هست یک قهرمان شهید معرفی کند که خیلی هم دلش به حال کسانی که جزغاله شدند سوخت اما تضمین صلح آینده بود و از گسترشش هم خیلی تلاش کرد که جلوگیری کند، چه جمع شریفی از روی دلسوزی کشتند ولی چاره ای هم نبود.
انگار نه انگار که اوپنهایمر از روی شهوت شهرت و مقام و تکیه زدن بر قله ی دانشمندان کاری را کرد که خیلی ها حاضر به انجامش نبودند.
انگار نه انگار که این دو بمب یک پیام داشت: ما بمب اتم داریم و تنها قدرتی هستیم که آنقدر بیشرف هستیم که از آن برای کشتن بی گناهان و مردم عادی هم استفاده کردیم.
فیلم دردناکی بود مثل کسی که تجاوز می کند و رخ دلسوزی و بزرگواری میگیرد.
بدترین فیلمی بود که گستاخانه دعوی بی طرفی هم داشت
اوپنهایمر فقط برای تبلیغات الکی بود که این همه معروف شده و بیشتر جایزه اسکار را هم برد مگر نه تلقین ومیان ستارهای خیلی از این بهتر بود لطفاً نقد بررسی باربی هم قرار دهید
هم تطهیر هم تهدید آمریکا برای بمب اتم… خوندن این مطلب خالی از لطف نیست: https://eitaa.com/inaghd_ir/2374