مقالات و مطالب مفید

یادداشت: طرفداران! دست از طرفداری بردارید

در مقاله نقد فیلم فناف دیدیم که چگونه استقبال بیش از حد از یک فکر نو، باعث مرگ زودهنگام آن شد‌. شکل گیری جامعه طرفداری برای یک محصول رسانه ای امری اجتناب ناپذیر است. اما گاهی همین جامعه طرفداری باعث می شوند اثر مورد طرفداری صدمه ببیند.

این مقاله در تلاش است روند بوجود آمدن جامعه‌ی طرفداری را بررسی کند. همچنین خواهیم دید چرا طرفداران باعث آسیب دیدن منبع تغذیه خود می شوند. توصیه می کنیم به عنوان مقدمه های این مقاله، این و این را نیز مطالعه کنید.

یادداشت: طرفداران! دست از طرفداری بردارید

طرفدار چیست؟

اگر بگوییم طرفدار از نخستین تعریف ناشدنی هاست بی‌راه نگفته ایم. واژه طرفدار گستره ای از کسانی که آرزوی ازدواج با دست اندرکاران فیلم را دارند تا کسانی که اگر درباره اثر از آنها پرسیده شود، حداقل پاسخشان پرملات تر از “بد نبود” است را در بر می گیرد. 

تعریف مرسوم طرفدار “کسی است که به x علاقه دارد”. اما این تعریف بسیار کلی است و بدرد هدف مقاله ی ما نمی خورد. فارغ از آن، گروه وسیعی از کسانی که شامل این تعریف می شوند تلاش خاصی برای علنی کردن علاقه ی خود به x انجام نمی دهند. 

ما در حال صحبت از مفهومی به نام “جامعه ی طرفداری” هستیم و “جامعه” معنای ضمنی “تعامل” را با خود دارد. اگر تبادل نظر گروهی از مردم پیرامون یک تجربه مشترک به نام x نباشد، جامعه ای شکل نمی گیرد. پس هرجا در این مقاله کلمه‌ی طرفدار را شنیدید بدانید منظورمان این است. “طرفدار هرکسی است که تحت تاثیر x قرار گرفته و به روش های مختلف علاقه خود را علنی می کند.”

ابراز طرفداری

تبدیل شدن به طرفدار یک چیز زحمت زیادی نمی طلبد. یک بلندگو اجاره کنید و در شهر جار بزنید “من طرفدار x هستم” و هورا! شما طرفدار x هستید. گفتیم ابراز کردن علاقه بخشی مهم از تعریف طرفداری است. زیرا باعث می شود اشخاصی که درک مشترکی با شما دارند، شما را شناسایی کنند.

جامعه طرفداری اینگونه ساخته می شود. هر جامعه طرفداری اکوسیستمی است که در اثر فعل و انفعالاتی محصولاتی در آن تولید می شود. اگر این محصولات را به طور کلی فن مید بنامیم، عملکرد هر جامعه طرفداری را با کیفیت فن مید هایش ارزیابی می کنیم.

 به اثر مورد بحث، فناف برمی گردیم. این فرنچایز با یک بازی بسیار کوتاه و جمع و جور آغاز شد. اما انتخاب دقیق آن از جامعه هدف خود یعنی طرفداران نوجوان ژانر وحشت، باعث شد فندوم آن خیلی زود شکل بگیرد. حمایت بلاگر های بزرگ نیز به شهرت سریع آن کمک کرد. اولین موزیک ویدیوی فناف اثر living tombstone (که آن را در تیتراژ پایانی فیلم هم شنیدیم) همچنان از پربازدید ترین ویدیو های یوتیوب است. 

یادداشت: طرفداران! دست از طرفداری بردارید

چگونه طرفداران را وادار به طرفداری کنیم؟

سوء برداشت نکنید. هیچکس شب در خیابان تیغ پس‌گلوی شما نخواهد گذاشت تا شما را وادار به اجاره نمودن بلندگو کند. ولی موضوع عجیب این است که بعضی عرضه کنندگان از طرفداران واقعا چنین انتظاری دارند.

سخن از مفهوم منحصر به فردی به نام “طرفدار سمی” یا “فن” است. برای تعریف آن، گزاره ی سابق خود را اینگونه تغییر می‌دهیم: ” طرفدار سمی کسی است که تحت تاثیر x قرار گرفته و به روش های مختلف طرفداران آثار مشابه را وادار می کند تا او را تایید کنند”.

طرفداران سمی به شکل غیرقابل باوری عامل شکل گیری نیمی از آشوب های مجازی هستند. با انتشار تیزر فیلم “گودزیلا علیه کونگ” جنگ توییتری سنگینی میان طرفداران این دو شخصیت در گرفت. اتفاقی که جامعه طرفداری مانسترورس سالها آرزوی دیدنش را داشت بالاخره در شرف وقوع بود. 

گودزیلا علیه کونگ با وجود تمام ناخالصی هایش در نهایت رضایت بخش ظاهر شد. اما از بگومگو های میان طرفداران آن می توان درس های زیادی گرفت. اینکه گروهی به نفس اتمی و منشاء تراژیک گودزیلا علاقه دارند یا عده ای به معصومیت و انسانیت پنهان پشت نعره های مهیب کینگ کونگ مسئله نیست. مشکل این است که این دو گروه سعی دارند به دیگری بقبولانند که یکی از این دو برتر است.

در نهایت برنده ی این نبرد نه گودزیلا فن ها و نه کونگ فن ها بلکه دپارتمان تبلیغات فیلم هستند. می دانیم هیچ نویسنده ای آن قدر احمق نیست که واقعا یکی از این دو را پیروز نبرد کند و این گونه از نیمی از مخاطبان برای خود دشمن بتراشد. ولی تبلیغات ماموریت دارند به گونه ای فیلم را ارائه کنند که طرفداران را به جان یکدیگر بیاندازند. نتیجه بالا رفتن هشتگ های فیلم هدف است.

متاسفم، راهی به خانه نیست

بعضی کمپانی های بزرگتر مانند دیزنی که به برکت عمر بیشتر خود، طرفدارانشان را بهتر می شناسند، مهارت خلق شرایطی را دارند که حتی طرفداران غیر سمی نیز تبدیل به پیاده نظام ارتش تبلیغات شوند.

اخبار فیلم “مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست ” همگی در خدمت تقویت تئوری بازگشت بازیگران سابق شخصیت مرد عنکبوتی (توبی مگوایر و اندرو گارفیلد) بودند. لیک های انجام شده از آرشیو استودیو (می توانید شرط ببندید بخشی از همین کمپین بوده است) این تئوری را تقویت می کرد.

و از اینجا به بعد دیزنی کافی بود قهوه ساز را روشن کند و از تماشای هردمبیل پیش رو لذت ببرد. تئوریست های بزرگ اینترنتی (جلوتر غیبت آنها را هم خواهیم کرد) همگی توجه خود را معطوف به تئوری بازگشت این دو بازیگر کردند. برخی پست های منتشر شده در این جریان حتی سعی دارند از زاویه انحراف فک مرد عنکبوتی در پوستر ها، حضور جناب مگوایر و گارفیلد را استنباط کنند. 

تئوری بازگشت بازیگران سابق، از دو مرد عنکبوتی قبلی به معشوقه های آن دو، ویلن هایی مثل گرین گابلین و دکتر اختاپوس و حتی شخصیت های فرعی مانند ونوم، دردویل و دکتر استرنج گسترش یافت. در نهایت اکثر انتظارات برآورده شدند، ولی نه لزوما آن طور که طرفداران پیش بینی می کردند.

و مگر می توان از چنین جریان هایی بدون تغذیه مناسبشان نتیجه گرفت. دیزنی از قبل تدارک همه چیز را دیده بود. صحنه ی پس از تیتراژ فیلم ونوم ۲ که همان روز ها اکران شد، ونوم را نمایش می داد که از تلویزیون به مرد عنکبوتی می‌نگرد. ونوم در “راهی به خانه نیست” حضور نداشت و احتمالا هرگز هم با مرد عنکبوتی روبرو نخواهد شد. مهم هم نیست، چون تاثیر خود را گذاشت.

استفاده منصفانه

ولی از حق نگذریم، طرفداران در حالت عادی علاقه ای برای خیانت کردن به محصول محبوب خود ندارند. موارد زیادی هست که “ابراز طرفداری” باعث رشد اثر مذکور و حتی خلق آثار جدید شده است.

به هر حال همه با اجاره کردن بلندگو علاقه ی خود را ابراز نمی‌کنند. روایاتی هست که می گوید اولین جرقه های دنیای جنگ ستارگان از درون رمان تلماسه زده شده است. ترکیب شور برخاسته از رخنه عاطفی و ذوق پویا، همواره ضامن دوام و رشد هنر بوده است.

در مقاله ی فناف گفتیم که در مرحله ی دوم شکل گیری ژانر، طرفداران نقش اصلی را دارند. فناف شکل دهنده ی شبه سبک بزرگی در میان آثار مستقل است که آثار بزرگی مانند زمان بازی پاپی، پنج شب با کندی و حتی فن گیم های ایرانی مانند پنج شب در رستوران استیون و تهران فرایت را شامل می شود. 

با این حال همواره نیروی خلاقه ی طرفداران باید توسط دانش و تئوری متخصصان (منتقدان) مهار شود. منتقدان مانند انتخاب طبیعی داروین عمل می کنند. تنها بهترین ها شایستگی مورد توجه قرار گرفتن و ماندگار شدن را خواهند داشت.

جامعه طرفداری فناف، درصد طرفداران سمی بسیار بالایی دارد. (به خود نگیرید. همین که به طور مسالمت آمیز در حال مطالعه این پژوهش هستید نشان می دهد جزو آدم حسابی هایید). طرفداران سمی از منتقدان متنفرند. چرا که به این سادگی ها زیر بار تایید کردن آنها نمی روند.

یادداشت: طرفداران! دست از طرفداری بردارید

اثرات بها دادن به فن بوی ها

تنها راه مهار خطراتی که طرفداران سمی می توانند ایجاد کنند این است که آنها را به رسمیت بشناسید. آنچه می خواهند را به آنها یپشکش کنید. توجه. 

البته این تصمیم خطر دیگری ایجاد می کند و آن این است که وحدت زیبایی شناختی اثر برای تایید کردن طرفداران صدمه ببیند. “مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست” به هیچ وجه ارزش توجهی که به آن شد را نداشت. پیرنگ فیلم (اگر واقعا چنین چیزی وجود داشته باشد) تماما در خدمت برآورده کردن انتظارات فن بوی های قلدری است که شیشه شیرشان ته کشیده.

فیلم حتی به خود زحمت نمی دهد وقایع منتهی به کلیف هنگر فیلم قبلی را مرور کند. میستریو پیش از مرگش فیلمی دستکاری شده منتشر می کند که هویت حقیقی مرد عنکبوتی را نشان می دهد، پیتر پارکر دبیرستانی. پیتر و دوستانش گرفتار مشکلات حقوقی می شوند. وکیلشان کیست؟ دردویل.

سالها فعالیت ابرقهرمانی برای پیتر عواقب قانونی چندانی ندارد. تنها نتیجه آن این است که دانشگاه او و دوستانش را نمی پذیرد. او چه می کند؟ نزد دکتر استرنج می‌رود تا طلسم فراموشی هویتش را برایش بنویسد. استثناهای مداومی که او معرفی می کند باعث می شود طلسم از کنترل خارج شود و مولتیورس در خطر فرو ریختن قرار گیرد.

بله، مولتی ورس

از اینجا به بعد تیم نویسندگان رسما رد می دهند. ویلن ها از مولتیورس وارد می شوند و بجز دکتر اختاپوس و تا حدی گرین گابلین هیچکدام شخصیت پردازی نمی شوند. اهمیتی هم ندارد. اینها مترسک اند. تنها حضورشان و نام بازیگران اورجینالشان در تیتراژ پایانی فیلم مهم است.

مرد عنکبوتی در اوج حماقت تمام تجربیات تلخ سابق را فراموش می کند و تصمیم می گیرد آنها را درمان کند. شرور بودن شخصیت های روانشناختی عمیقی مانند دکتر اختاپوس تبدیل به ویروسی دیجیتالی می شود که با ماسماسکی می‌توان آن را درمان کرد.

و ما کارتون صبح شنبه ای نمی سازیم. بالاخره یکی از ویلن ها در برابر درمان مقاومت می کند و بر علیه او می شورد. در خلال این نبرد عمه می هم کشته می شود. اما نمی توانیم برای او حتی ادای ناراحت بودن در بیاوریم‌. جمله ی نمادین کمیک های مرد عنکبوتی، “قدرت زیاد مسئولیت زیاد می آورد” آخرین جمله ی عمه می در حال احتضار است. ولی تنها تاثیر آن این است: “عه همون جمله معروفه رو گفت!”.

بعد از چند قاب بندی کلیشه ای زیر بارانی (پیتر خیلی ناراحت است) امداد غیبی از راه می رسد. توبی مگوایر و اندرو گارفیلد از اجل معلق ظاهر می شوند تا به پیتر انگیزه بدهند. سپس به جنگ ویلن ها می روند و آنها به خانه می فرستند و دوباره به اجل معلق بر می گردند. همانطور که دیدید، این فیلم چیزی جز جاهای خالی که باید توسط شخصیت های فن سرویس پر شوند ندارد.

یادداشت: طرفداران! دست از طرفداری بردارید
سلام پیتر!

فن سرویس ها

فن سرویس نیاز به تعریف پیچیده ای ندارد. هر چیز که در دهان طرفداران بریزید تا نتوانند کم کاری هایتان را به زبان بیاورند فن سرویس است. چه ورود توهین آمیز مگوایر و گارفیلد در اواخر “راهی به خانه نیست” و چه دستی که بر اثر کاغذ زخم می شود و خون مانند فواره از آن بیرون می پاشد.

هیچ چیز مانند فن سرویس به هدف هنر خیانت نمی کند. ما وظیفه داریم مردم را به عمیق ترین دالان های وجودشان ببریم و با فن سرویس، آنان را با همان غرایز رویین سرگرم نگه می‌داریم. مارتین اسکورسیزی سابقا هشدارش را داده بود: فیلم های مارول شهر بازی هستند.

انواع فن سرویس تقریبا غیر قابل شمارش است. انیمه های ژاپنی هر روز نوع جدیدی از فن سرویس را عرضه می کنند. گیمیک ها، ایستر اگ ها، کامئو ها، صحنه های جنسی، خشونت بی پرده و احتمالا مثال های بیشتری که در آینده خلق خواهند شد.

فن سرویس در کنار سوخت های فسیلی چیز است که نمی توانیم به کلی کنارش بگذاریم. چون هنوز جایگزینی برایش نیافته ایم. مثل همیشه تنها راه حل میانه روی است. 

 اکنون می توانیم بگوییم چرا فناف تا این حد از فن سرویس اشباع شده است. چون چاره ی دیگری نداشت. فناف بر خلاف اقتباس های استیون کینگی رقیبش، پشتوانه ی محتوایی چندانی ندارد. فناف تاکنون به برکت فن سرویس به حیات ادامه داده است و احتمالا خواهد داد.

یادداشت: طرفداران! دست از طرفداری بردارید

نوعی جدید از بلاگری

تئوریسین ها حاصل تعمیم دادن اصول مطالعاتی علوم حقیقی به دنیاهای ساختگی و خیالی هستند. تئوریسین ها را می توان نوعی تاریخدان دانست. هر دوی آنها به کوچک ترین جزییات توجه دارند. هردوی آنها به دنبال چیدن خط زمانی وقایع هستند و هردو در نهایت بر طبق نتایج استنباط شده اشخاص را قضاوت می کنند.

اما تفاوت این دو در محصول ارائه شده از آنهاست. تحقیقات تاریخدان ها باعث می شود چشم اندازی از آینده داشته باشیم و بتوانیم برایش برنامه بریزیم. تحقیقات تئوریسین ها نهایتا فراهم کننده ی دوز متوسطی از فانتزی دانایی است.

همه ی مخاطبان تئوریسین ها و حتی خود آنها می دانند این ظرافت و نکته بینی آنها صرف چیزی می شود که حقیقتا وجود ندارد. یک محصول داستانی صرفا مراسمی است که ما در آن با شخصیت هایی مصنوع ذهن انسان همذات پنداری می‌کنیم و درگیر عواطف تازه می شویم. چنین مطالعه ای روی یک اثر مجازی بی معنی است.

آسیب زا بودن این تئوری ها از جایی ناشی می شود که نویسندگان تصمیم می گیرند کار خود را به گردن آنان بیاندازند. اگر “راهی به خانه نیست” دارای سلسله وقایعی متعارف است، فناف حتی آن را هم ندارد.

یادداشت: طرفداران! دست از طرفداری بردارید
همزمان با انتشار بازی چهارم سری فناف، ویدیویی در کانال game theorists منتشر شد، این ویدیو بر اساس یک منقار پیکسلی در یکی از مراحل فرعی بازی نتیجه گرفت که تمام داستان سری تنها یک کابوس در ذهن شخصیت اصلی است. همانطور که حدس زدید، این سناریوی خنده دار واقعیت نداشت، ولی ویدیو بیش از یک میلیون بازدید گرفت

پدیده داستان فنافی

بازی های فناف فاقد داستان منجسم می باشند. ایستراگ های آن به حدی چندپهلو هستند که هرکسی می تواند برداشت خود را از آنها داشته باشد. همه ی اینها ناشی از نوعی تنبلی است. مانند این است که خطوطی بی معنی روی چند تکه کارت بکشید و به کودکی بدهید و بگویید:” حالا می تونی نقاشی ای که خودت دوست داری باهاشون خلق کنی”. این خلاقیت نیست، راهی برای فرار از عمل خلاقه است.

این تنبلی خطرناک از آثار مستقل در حال سرایت به جریان محصولات بلاک باستر است. کل دنیای سینمایی مارول، شامل فیلم هایی است که هرکدام تبلیغ فیلم بعدی هستند. این ابرداستان بیست فیلمی با “انتقام جویان: پایان بازی” به شکل افتخار آمیزی خاتمه یافت، ولی چه کنیم که چرخ تجارت باید بچرخد.

فیلم های مارول که پس از “پایان بازی” اکران شده اند نه فرم و جذابیت آثار قبلی را دارند و نه مانند سابق می توانند با گنجاندن ایستراگ های دقیق پیام بازرگانی های خوبی باشند. ساخت چنین ابرداستان هایی کار هرکسی نیست و اکنون دنیاهای سینمایی بزرگ همگی در شرف شکست هستند.

یادداشت: طرفداران! دست از طرفداری بردارید

نتیجه گیری

این مقاله دغدغه های ارتباط متقابل تولیدکننده – مصرف کننده را به باد انتقاد گرفت. مصرف کنندگی یک فرهنگ است و فرهنگ طرفداری درست همانقدر که مهم است، به هر دو طرف سود می رساند. 

طرفداری نه از جنس فن بیس های انعطاف ناپذیر است که تحمل کوچک ترین انتقادی به رب النوع خود را ندارند و نه از جنس کارآگاهانی که فریم به فریم اثر را آنالیز می کنند تا ذهن مولفان را بخوانند. طرفداری، بخشی از اکوسیستم این چرخه است.

دفعه ی بعدی که قصد داشتید در بلندگو جار بزنید “من طرفدار x هستم” به این بیاندیشید این اعلام طرفداری چه اثراتی بر x خواهد گذاشت. کسی چه می داند، شاید کارگردان در فیلم بعدی پلانی به مرد پشت بلندگو در حال طرفداری x اختصاص داد تا به شما ادای احترام کند. این روز ها ورود میم ها به سینما غیر عادی نیست.

نوشته های مشابه

‫3 دیدگاه ها

  1. سلام و عرض ادب
    با بخش اعظمی از مقاله و واقعیت نهفته در دل آن و جریان خاص و جهت مند طرفداری که بر آثار مستقیم و غیر مستقیم تاثیر خود را می گذراند موافقم و متاسفانه انتظارات و تصوراتی که موجب خلق اتمسفر حاکم بر این آثار می شود عواقب بدی هم بر خود آثار و نگاه عواملش و هم جامعه طرفدارانش به طور متقابل می گذارد اما پرداخت به فناف موجب این اشتباه شد که فیلم واقعا سرگرم کننده و دوست داشتنی مرد عنکبوتی : راهی به خانه نیست که حتی بعضی منتقدین آن را از سگانه سم ریمی هم بهتر دانستند ( هرچند من اینگونه نیستم ) نادیده گرفته شود آن هم به سبب اشتراکات نسبی و نا کافی که بین دو اثر وجود دارد
    مرد عنکبوتی : راهی به خانه نیست خلاف فیلم فناف نه اثری ضعیف و بی مایه است نه صرفا تغذیه شده از یکسری جو رسانه ای و طرفداری و این را هم از فروش بی نظیر آن و هم از واکنش مخاطبین و کارشناسان به آن می توان فهمید و عدم شخصیت پردازی ادعا شده هم به وسیله فیلمنامه و داستانی که جایگاه هر شخصیت مشخص می کند و هم عقبه و سابقه معرفی شخصیت ها از آثار قبل بسیار سخت گیرانه و شدید است
    این خلاصه ای از نمرات فیلم مرد عنکبوتی است
    Imdb : 8.2
    Rotten Tomatoes : 93%
    Meta : 72

    1. سلام
      یکی از مهم ترین ویژه های شخصیت مرد عنکبوتی که باعث شده اینقدر ماندگار بشه و طرفدار پیدا کنه اینه که تو برج و عمارت زندگی نمیکنه و مثل یه دانشجوی عادی گرفتار مشکلات مالی و خانوادگیه، با این وجود قویه و مسئولیت پذیر. همین باعث شده سه گانه سم ریمی به یاد موندنی تر بشه.
      اما تام هالند، این بزرگوار در ابتدا یکی از همین مترسک هایی بود که “صرفا برای حضور داشتن” تو فیلم کاپیتان امریکا: جنگ داخلی وارد mcu شد و تو کل سه گانه اختصاصیش هم به بچه ژیگول تخس پولدار بود که همیشه کار درست رو میکرد و چالش چندانی هم جلوش نبود. حالا تو این راهی به خانه نیست همه زورشونو زدن شبیه سه گانه سم ریمیش کنن. ولی باز هیچی تغییر نکرده. مرد عنکبوتی مارول همچنان همون بچه تخس بی فکره که تنهایی نمیتونه گندی که بالا اورده رو جمع کنه و نویسنده مجبوره مگوایر و گارفیلد رو لحظه اخر بیاره کمکش، حتی اگه دخالت مگوایر نبود از عصبانیت میزد گرین گابلین رو میکشت.
      به عنوان کسی که اکثر وقایع شب اکران این فیلم رو یادمه همون شب کل فن بوی های مارول ریختن تو imdb و امتیاز فیلم رو تا حتی ۱۰ بالا کشیدن و فیلم چند روز از همه اسامی فهرست imdb بالاتر رفت، خلاصه به imdb اعتمادی نیست
      اکثر نقد های داخلی هم نظرشون متوسط بود و اگه نقدی دارید که معتقده این فیلم بهتر از متوسطه رو کنید (وبسایت اسپایدی قبول نیست)

      1. سلام مجدد
        اتفاقا مشکل نقد های داخلی عدم توجه به وضعیت و جایگاه ذات این شخصیت و ارتباطش با دنیای امروز و فضایی است که این اثر دارد و باید با آن تناسب داشته باشد در حالی که همین فیلم در سایت سختگیر متاکریتیک نمره ۷۲ از ۱۰۰ را دارد یعنی از منتقدان برجسته !!!
        بله تام هالند در ابتدا همچون بچه ای که در پر قو پیچیده شده به تصویر کشیده شده بود که برعکس تصور شما در همان جنگ داخلی علیرغم حضور کوتاه اش اما نقش موثری از خود به جا گذاشت فلسفه دو قسمت اول سگانه مارول بر این پایه بود که شخصیت پیتر پارکر به صورت طبیعی تر ، جوان تر و پذیرفته تر برای مخاطب امروز به تصویر بیاید و کسی باشد که با وجود کمک و بهره گیری از دیگران نقش و قدرت نهفته خود را به تصویر بکشد کسی که نیاز به کمک دیگران دارد تا رشد کند اما خودش را پیدا می کند در همان فیلم اول پیتر پارکر علیرغم اینکه به صورت نمادینی در زیر آوار ها مانده بود و تونی استارک نبود تا نجاتش دهد اما با اراده ای بزرگسالانه آوار ها را به کنار می برد و به تنهایی به سراغ کرکس می رود در قسمت دوم علیرغم بهره بردن از عینک استارک ولی کل یک شهر را با نقشه و مسئولیت پذیری خودش از شر فردی که همه دنیا رو حتی در قسمت سوم علیه خودش جبهه کرده نجات می دهد اما در قسمت سه تازه کم کم رگ و ریشه قدیمی خود را نشان می دهد و مسئولیت پذیری خود را در عین کمک از مگوایر و گارفیلد نشان می دهد تمام نقش های فیلم در جای خود قرار دارند و جز ایرادات جزئی به خوبی در دل فیلمنامه و داستان بکار می روند و نیازی هم به معرفی چندانی ندارند !!! قسمت سوم این سگانه تازه نقطه آغازی بر یک سگانه جدید از مرد عنکبوتی حالا پخته و بالغی است که حتی عمه می و گوئن یا ام جی را ندارد و تنهای تنهاست

        پ ن : اتفاقا نقد سایت اسپایدی و مهدی ترابی مهربانی چون از دل آمده لاجرم بر دل می نشاند چون برعکس بسیاری از منتقدین پوشالی ما به هسته و واقعیت نهفته در داستان فیلم توجه دارد و آن را عاشقانه توصیف می کند تا بخواهد با ژستی روشنفکرانه و سنگین نظری خصمانه و توخالی بدهد شما از سایتی ایراد می گیرید که غنی ترین بار کمیک را یدک می کشد البته ممکن است من را به طرفداری متهم کنید اما وجدان و عقلم نمی گذارد حرف درست را نزنم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *