بازی دیابلو (Diablo) از معروفترین بازی های کامپیوتری است که نسخهٔ چهارم آن توانسته است مخاطبین وسیع جهانی پیدا کند. بازی دیابلو ۴ در جهانی وسیع، به صورت جهان آزاد (گردش در جهان بازی به عهده بازیکن است) و نقشآفرینی (بازیکن شخصیتی با نامی دلخواه و توانایی های خاص جنگاورانه میسازد و در بازی آن را رشد میدهد.) تجربهای جالب و کمی خستهکننده ارائه میدهد. جالب از حیث طراحی فضا، صداگذاری های خوب و داستان گیرا. اما خسته کننده بدلیل گیمپلی تکراری و محدود بودن فنون جنگاورانه، خصوصا برای بازیکن هایی که جادوگری را برای نقشآفرینی در بازی، انتخاب میکنند.
مایکل مورهایمِ یهودی، از موسسین شرکت بلیزارد است که بازی معروف World Of Warcraft و سری دیابلو نیز از همین کمپانی منتشر شده است.
فروش ۶۶۶ میلیون دلاری دیابلو ۴ در پنج روز و رسیدن تعداد گیمر ها به حدود دوازده میلیون تا آگوست ۲۰۲۳، موفقیتی چشمگیر برای این شرکت به حساب میآید. نمرات سایت های نقد مختلف نیز همگی بیش از ۸.۵ که نشان از قوت ساخت بازی دارد.
خلاصهٔ داستان دیابلو 4
داستان بازی دیابلو حول محور شیطانی به نام لیلیث (Lilith) است که در جهان بازی که سَنکچواری (Sanctuary به معنای محل مقدس یا امن) نام دارد، ظهور میکند. لیلیث به همراه ایناریوس (Inarius) سنکچواری را خلق کرده و حالا به جهان مخلوقاتش بازگشته تا مردم را در برابر حملهٔ اربابان جهنم، آماده سازد.
در این بین شخصیتی بینام و نشان (که بازیکن با آن بازی میکند) وارد سنکچواری شده و در پایان نیز لیلیث را شکست میدهد.
بازی دیابلوی چهار بدلیل انتشار وسیع، ساخت قوی و محتوای عمیق و ضد دینی، بایستی مورد تحلیل و نقد عمیق محتوایی قرار گیرد. اینگونه علاوه بر شناخت فضای رسانهای، هنری و تمدنی غرب، مخاطبین این قبیل بازی ها با کسب سواد رسانهای عمیق، کمی در برابر این محصولات واکسینه شوند. بازی دیابلو ۴ با احضار لیلیث به این جهان، شروع میشود.
۱. احضار لیلیث، خدای سنکچواری
در اساطیر یهودی و قبالای زوهری، لیلیث در دوران تبعید قوم بنی اسرائیل که منجر به جدایی شخینا (وجه مونث خدا) از خدا شد، بدلیل عروجی شیطانی، حالا همسر خداست! (Encyclopedia Of jewish Myth Magic And Mysticism, Geofferey W.Dennis ,Bride of god)
در میدراش و تلمود، لیلیث به صورت زنی با موی بلند و بالدار ترسیم شده است. (Ibid, Lilith)
در بعضی اساطیر یهودی گفته شده است که لیلیث همسر اول آدم بوده و همسان با وی از زمین خلق شده است. آدم از لیلیث درخواست نزدیکی میکند و در عین حال میخواهد به نوعی تفوّق خودش را بر لیلیث حفظ کند. لیلیث امتناع میورزد و در نتیجه خدای یهودی او را از بهشت تبعید کرد. به همین دلیل لیلیث امروزه الگویی برای ستیز فمینیست ها با مردسالاری قرار گرفته است. (LILITH The queen of the night And her influence on feminism, Pinelopi Diamantopoulou)
به نظر میرسد اینکه امروز فمینیست های افراطی و اباحهگر بدنبال ترویج همجنسبازی و تطبیع و عادیسازی انواع و اقسام فحشای زنان هستند، ریشه در همین تاسّی به شیاطین و صفآرایی ایدئولوژیک در مقابل خدا دارد. هر چند اساطیر یهودی متاثر از اساطیر باستانی(بینالنهرین و بابل) است، اما فمینیسم شیطانگرا که در ادیان نوظهوری همچون ویکا نیز دیده میشود، لیلیث و شیاطین مونث دیگر را وسیله و بهانهای برای مبارزه با ادیان الهی قرار میدهند.
در بازی دیابلو ۴، بازی با مراسم احضار لیلیث به عنوان خالق سنکچواری (جهان بازی) همراه با ترس و دلهره آغاز میشود. مراسمی شیطانی که با قربانی انسانی شروع شده و با مادی شدن کالبد لیلیث، پایان مییابد.
لیلیث در شعار هایش، هدف حضورش در سنکچواری را آماده کردن مردم برای جنگ آخرالزمانی با اربابان جهنم معرفی میکند. اما کلیسا که خدای پدر یا ایناریوس (همسر لیلیث که اشاره به ازدواج لیلیث با شخصیتی الهی، همچون آدم، دارد) را میپرستد، مردم را علیه لیلیث بسیج کرده و ما نیز به عنوان یکی از کسانی که خون لیلیث در ابتدای بازی به اجبار به ما خورانده میشود، ارتباطی باطنی با وی پیدا میکنیم.
البته این خونِ خدا در بازی مثل یک انگل است که در بدن هر کس(به جز شخصیت ما) وارد میشود، موجودی متعصب و شیطانی درست میکند که دست به هر جنایتی میزند. ماجرای خون خدا و نوشیدن آن در آیین عشاء ربانی مسیحی به صورت نمادین وجود دارد. مسیحیان شراب را به مثابه خون مسیح مینوشند تا در بدن آن ها خون مسیح جریان پیدا کند. دیابلو ۴ به جای مسیح، لیلیث را گذاشته و خون لیلیث هم باعث دیندار شدن و گرایش به شیطانپرستی در انسان ها میشود.
از طرفی، مضمون «دین نوعی انگل است» که توسط ضدخدایانی همچون دَنیل دِنت (Daniel Dennett) ترویج میشود، در این بازی هم به کار گرفته شده است. در بازی های بالدورز گِیْت (Baldure’s Gate) و رزیدنت ایول چهار (Resident Evil 4) هم دین به مثابه یک انگل بازنمایی میشود.
این اعتقاد مغرضانه نسبت به دین از چند جنبه قابل نقد است. اول، یکی از معانی دین، سبک زندگی متکی بر جهانبینی است و بنا بر این تعریف ادیان به شیطانی و الهی تقسیم میشوند. امروزه در مطالعات دینپژوهی تطبیقی نیز فرقه های نوظهور معنویتگرا، دین خطاب میشوند. پس این گزاره که دین نوعی انگل است، در مورد بعضی مکاتب دینی(به معنایی که گفته شد) صحیح بوده و دربارهٔ مصادیق الهی آن، تعبیری ناصحیح است.
دوم اینکه دین به معنایی که گذشت، مساوی با روش زندگی بوده و کسی در جهان بیدین نیست. بلکه عدهای از مردم به ادیان شیطانی و عدهای نیز به ادیان الهی باور داشته، طبق آن عمل میکنند. پس این گزاره که دین نوعی انگل است، بدلیل رد کردن هر نوع تفکر و سبک زندگی انسانی، مخدوش به نظر میرسد.
نکتهٔ سوم در مورد ادیان ابراهیمی است. ضدخدایان غربی شاید حق داشته باشند که در مواجههٔ با آیین های اسطورهزده و تحریفشده همچون یهودیت و مسیحیت، این دو دین را انگلی دانسته که منجر به فحایعی مثل غصب سرزمین فلسطین یا رخ دادن جنگ های صلیبی میشود. اما عمل به دین اسلام مبتنی بر کتاب مقدسی که از تحریف در امان مانده، ناجی انسان ها از تاریکی بوده. چنانکه در تاریخ خواندهایم، همزمان با قرون تاریک در اروپا در غرب، تمدن طلایی اسلام برای مردم زندگی سرشار از رفاهی را به ارمغان آورده بود.
امروز نیز میبینیم که اگر حکومت های اسلامی به تعالیم الهی پایبند باشند و طبق آن عمل کنند، خدای متعال به کار آن ها برکت داده و از حیث ظاهری و باطنی میتوانند به درجات عالی دست پیدا کنند.
پس در مجموع این گزاره که دین نوعی انگل است و باعث انحطاط جوامع میشود، منبعث از نگاهی ضد خدا و مغرضانه است که سنخیت خوبی با اثار شیطانگرا مثل دیابلو ۴ دارد. جالب توجه است که در بازی دیابلو ۴، کلیسا و دین با محوریت نور، در جدال با شیاطین به سر میبرد.
۲.جدالِ نور کلیسایی با تاریکی شیاطین
در بازی دیابلو۴، کشیشی را شاهد هستیم که علت نزول بلایا را گناهان مردم میداند. سپس توسط خود حضار(که با خون لیلیث آلوده شدهاند) در کلیسا کشته میشود. همچنین گزارهٔ گناه نخستین توسط کشیش های بلند پایه بیان میشود که علامتی دیگر بر مسیحی بودن دینداران در اثر است. همچنین بر روی معجزهمحوری که از مولفه های مهم سینما و الهیات مسیحی است، از زبان دینداران تاکید میشود. (دین در سینمای شرق و غرب، فرجنژاد و دیگران، صص۲۸۶ تا ۲۸۹)
مکان های این گروه نیز با معماری کلیسایی ساخته شده و پرستش خدای پدر (Father) در بازی توسط مردم دیندار، در اینکه دین در اثر استعارهای از مسیحیت است، تردیدی باقی نمیگذارد. ایناریوس (Inarius) خدای نور توسط کلیسا پرستیده شده و اصحاب کلیسا طبق پیشگویی ها، معتقدند در جدال آخرالزمانی، ایناریوس، لیلیث (همسر سابق وی) را نابود میکند. ادبیات آخرالزمانی مسیحی نیز مملوّ از پیشگویی بوده و مثلا از کتاب مکاشفات یوحنا یا بعضی کتب عهد عتیق مثل دانیال، تفاسیر آخرالزمانی متنوعی ارائه شده است.
این موارد بیان شد تا مشخص شود در مقابل لیلیث، جبههٔ دینداران مسیحی قرار دارد و دشمن اصلی وی، لشکر کلیساست. اما بازیکن/پلیر/ما با همراهی راوی بازی، نه کلیسا را قبول دارد و نه از لیلیث پیروی میکند. بلکه در یک اتحاد راهبردی با کلیسا به دنبال نابودی لیلیث است که بدلیل خودخواهی خدای پدر (اشاره به اقنوم پدر، یکی از اقانیم سهگانه در مسیحیت) و قدرت عظیم لیلیث، متوجه میشویم که پیشگویی های کلیسایی باطل بوده و لشکر شبه مسیحی نیز نمیتواند در مقابل شیاطین کاری کند.
۳.چیرگی تاریکی بر نور
اشاره شد که لیلیث و ایناریوس هر دو با هم جهان بازی را خلق کرده و همچون آدم و لیلیث، با هم زن و شوهر بودهاند. استقلال دادن به شُرور و شیاطین، از مولفه های مهم سینمای کابالیستی و تفکر منحرف یهودی است. (دین در سینمای شرق و غرب، ص۱۴۰ تا ۱۴۴) (تحلیل نفوذ فرهنگ کابالیستی در سینما، فرجنژاد و اسماعیلی، ص ۱۵۴ تا ۱۶۲)
زمانی این بازنمایی مشرکانه از جهان هستی و قائل شدن به استقلال موجودات از خداوند، توهینآمیزتر میشود که ایناریوس یا خدای نور، همچون کودکی منفعتطلب، هیچ کمکی به ما/بازیکن نمیکند. ما برای عبور از دریاچهٔ سیاه و رسیدن به جهان شیاطین، به موهبت و دعای خیر ایناریوس، خدای نور، نیازمندیم. اما وی توجهی به ما نمیکند و پس از بیان چند لیچار، میگوید که بدنبال رسیدن به مراتب عالی در بهشت است و مخلوقاتش برای وی ارزشی ندارند.
این شبهه از شبهات مهم ضدخدایان در نقد خداباوری است و به شبههٔ شر شهرت دارد. اینکه چرا خدا هر آنچه از او میخواهی را برآورده نمیکند، پس یا نمیتواند یا مهربان نیست. اگر نمیتواند پس خدا نیست، اگر میتواند و انجام نمیدهد پس مهربان نیست. در حالیکه خدای ادیان ابراهیمی مهربان است و خدای نامهربان معنی ندارد، پس اصلا خدایی در کار نیست. صد ها سال است که فلاسفه و متکلمان ادیان به این شبهات پاسخ دادهاند، اما طبیعتا کمپانی های یهودیبنیان و سکولار غربی وظیفهای جز آلودهسازی اذهان ندارند.
در پاسخ به شبههٔ شر، چند نکته قابل طرح است. اول اینکه مخلوقات حقی به گردن خالق ندارند که بعد همچون طلبکار، خدایی نکرده بدنبال استیفای خواسته های خودشان باشند. همین که خداوند موجودات را خلق فرموده، لطفی بر گردن انسان هاست و علاوه بر آن، هزاران نعمت دیگر نیز به انسان ها بخشیده است که با اندک توجهی میتوانیم به کوچک و بزرگ این نعمات، متنبه شویم. پس مخلوق نمیتواند در مقابل خالقش که همه چیز وی به او وابسته است، سرکشی کند. مثل این است که خیّری مهربان به مردم میلیارد ها پول ببخشد و پس از اینکه نیاز های اولیه و حتی لذات فرعی آن ها را تامین کرد، کسی که مورد لطف این خیّر بوده بگوید: چرا فلان چیز را برای من نمیخری؟ من بیشتر میخواهم!
دوم اینکه مشکلات و رنج های ما در بسیاری از موارد، نتیجهٔ بیتوجهی ما نسبت به دستورات الهی است. مثلا ربا نابودکنندهٔ اقتصاد جامعه و گناهی بزرگ است. حال جامعهٔ رباخوار اگر به مصیبت های اقتصادی دچار شود، کسی جز خودش را نباید ملامت کند. غیر منطقی است که ضد توصیه های الهی عمل میکنیم و بعد نتیجهٔ سوء این گناهان را به گردن خدا میاندازیم.
مطلب سوم اینکه بسیاری از شُرور، حاصل مقایسه است. مثلا کسی که یک خودروی سواری دارد، خودش را با کسی که چند خودرو دارد مقایسه کرده و این نداری را نوعی شر میخواند. در حالی که نداشتن چیز ها، خالق نمیخواهد و طبیعتا منتسب به خداوند متعال نیست. اگر بخشی از انسان ها بال داشتند، ما خودمان را فلج (بدون بال) میدانستیم که حاصل مقایسه است. مقایسه کردن بین نعماتی که خدا به من داده با دیگری، با توجه به مثال خیّر که گذشت مقایسهٔ معقولی نیست.
مطلب چهارم اینکه بسیاری از بلایا در زندگی ما، رنجی کوتاه در مقابل لذتی بسیار بزرگتر است. کسی که موفقیت در کنکور را میخواهد، دو سه سال زحمت میکشد تا چندین دهه زندگی خود را در آسودگی بگذراند. مشکلات و مصیبت های این دنیا نیز برای بروز توانایی های انسان، زدوده شدن تعلقات غیر الهی و رسیدن به لذت بینهایت است.
پس مجموعا میتوان گفت شرّی در جهان وجود ندارد و مشکلات نیز به دلیل خیر بیشتر و نتیجهٔ بسیار لذتبخشی که در پیش دارد، شر نبوده و آزمونی برای پیشرفت انسان هاست.
در دیابلو ۴، خدای نور، خدایی از خودراضی، محدود و بیتوجه ترسیم شده که مثل یک انسان یا پادشاه خودکامه، فقط بدنبال رستگاری خودش بوده و رعیت را ارجی نمینهد. این ترسیم مغرضانه و خرافاتی از خدایی که جبههٔ نور را پشتیبانی میکند، هدفی جز تخریب ادیان الهی ندارد. از طرفی شیاطین فعالانه بین مردم دین شیطانی خود را تبلیغ میکنند و در آخر هم بر خدای نور پیروز میشوند.
به قول مرحوم استاد فرجنژاد، وقتی خدای بیعرضهٔ هالیوود در ذهن کسی جای بگیرد و شیطان هم موجودی مستقل از خدا و گاهی قدرتمندتر نشان داده شود، طبیعتا مخاطب به سمت جبههٔ شر گرایش پیدا میکند.
۵. پرستش شیطان تنها راه نجات
در بخش های پایانی بازی دیابلو 4، به خاطر عدم همکاری ایناریوس خدای نور با بازیکن، مجبوریم برای شکست دادن لیلیث به شیاطین پناه ببریم. در یکی از مراحل، به جهنّم رفته و در محضر بت های شیاطین مختلف، اورادی را میخوانیم تا آن شیاطین نگاهی به ما کرده تا بتوانیم لیلیث را نابود کنیم.
یعنی علنا بازیکن مجبور است به پرستش خدایان شیطانی بپردازد و راهی جز پناه بردن به شیاطین ندارد. در پایان بازی نیز پیشگویی کلیسا مبنی بر کشته شدن لیلیث توسط ایناریوس باطل شده و شاهد کشته شدن خدای نور توسط لیلیث، دختر نفرت هستیم. لشکریان نور نیز تار و مار شده و ما به عنوان بازیکن، با قدرتی که از دیگر شیاطین گرفتهایم به سراغ لیلیث رفته و با قدرت شیطانی میتوانیم شیطانی دیگر را شکست دهیم.
کلیشهای مرسوم در هالیوود که به فرمایش استاد مستغاثی، در غالب آثار هالیوودی منجی همیشه باید رگه هایی از شرارت داشته باشد تا بتواند در مقابل جبههٔ شر بایستد. از هری پاتر گرفته که جنبهٔ تاریک وولدمورت باعث مصونیت هری در مقابل وی میشود تا پسر جهنمی که منجی پسر شیطان است.
در بازی دیابلو خبری از بهشت و ماوراء مادهٔ رحمانی نیست. هر چند اسماً بهشت ذکر میشود اما رسماً هر چه از جهان ماوراء ماده میبینیم، آتش و جنیان شیطانی و انواع و اقسام عذاب های مختلف است. جهان موازی شیطانی و نگاه تاریک به ماوراء ماده از مولفه های مهم کابالیسم شیطانگراست که در آثاری همچون فیلم های گیرمو دل تورو، سریال استرنجر تینگز (Stranger Things) انیمیشن آبشار جاذبه (Gravity Falls به اشتباه آبشار جاذبه ترجمه شده است و ترجمهٔ صحیح آن «جاذبه فروکش میکند» است) نیز شاهد این ترسیم از غیب، هستیم.
پایان بازی نیز پس از کشته شدن لیلیث، میبینیم که مِفیستو (Mephisto) پدر لیلیث با یکی از شخصیت های بازی همراه شده و به دل دریا میزنند. احتمالا در قسمت بعدی شاهد همراهی نقش اصلی داستان با شیطانی دیگر (مفیستو) برای نجات جهان (!) هستیم.
جمعبندی و نتیجهگیری از بازی دیابلو 4
در بازی دیابلو ۴، شاهد جهانی تیره و تار هستیم. شیاطین حکمرانان باطنی جهاناند و انسانِ یله و رها بایستی برای در امان ماندن از یک شیطان، به شیطانی دیگر پناه ببرد. درواقع غرب با ترسیم جهانی که در باطن نیازمند شیاطین و قدرت آن هاست، آخرالزمانی را ترسیم میکند که نه منجی ادیانی، بلکه یکی از شیاطین در آن ظهور خواهد کرد.
خداوند متعال در قرآن کریم صراحتا فرموده است:
وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا
و اینکه مردانی از آدمیان به مردانی از جن پناه می بردند، پس [مردان جن] بر طغیان و تباهی آنان افزودند.
در آثار جدید هالیوود باطن کابالیستی غرب عیان شده و مطالبی که در آثار پیکودلا میراندولا، آگریپا، آلیستر کراولی، اسرائیل ریگاردی یا دیگر کابالیست های مشهور نوشته شده، امروز با حمایت مالی سرمایهداران غربی در قالب هنری آمده و در رژیم رسانهای مردم جهان قرار میگیرد.
هر چند مسیحیت دینی تحریفشده و اسطورهزده است، اما آثاری مثل دیابلو ۴ به بهانهی نقد مسیحیت، اصل خداپرستی را هدف حملات قرار میدهند. از طرفی بدیلی که معرفی میکنند هم دینی شیطانپرستانه است.
پرستش شیطان امر جدیدی نیست و نیازی هم به مناسک عجیب و غریب ندارد. کسی که آثار رسانهای کابالیستی، اعم از فیلم و سریال و انیمه و انیمیشن و بازی و کمیک و… را مشاهده کند، به حکم «آن کس که به حرف کسی گوش کند، وی را پرستیده است» در حال پرستش شیطان است.
اما این مرحله از شرک نیز برای غرب کافی نبوده، بدنبال پرستش علنی و خضوع مردم جهان در مقابل اربابان خود است و البته ابزاری به جز وسوسهٔ رسانهای ندارد. بازی از قالب های رسانهای فریبنده است که در نگاه عموم مردم، چیزی جز سرگرمی نیست. غافل از اینکه شبهات ضد دینی و عمیقترین مبانی شیطانی در این آثار به اصطلاح سرگرم کننده به نوجوانان خورانده میشود.
مدیوم بازی به دلیل تعاملی بودن، همذاتپنداری بسیار بیشتری نسبت به سینما دارد و گیمر خود را کاملا جای آدمک درون بازی میبیند. در بازی هایی مثل دیابلو، کاملا یک نظام فکری از وجود یا عدم خدا، ویژگی های عالم غیب و نقطهی کمال انسانی در کنار توصیه های عملی تبلیغ میشود. متاسفانه با غفلت از اهمیت بازی ها و خلا قانونی، شاهد گسترش بازی های شیطانگرایی مثل دیابلو در جامعه ایران هستیم. به نظر میرسد فعلا راهی جز نقد و گسترش گفتمان نقد محتوایی و سواد رسانهی همه جانبه، نداریم.
بله به اسپانیایی یعنی شیطان، توی بازی هاش یکی از شیاطین اسمش دیابلو بود.
دارک سایدرز خیلی جای نقد داره، اگر بازسازی شد حتما، دوم هم یه نسخه جدید اومده اگر گرفتم مینویسم
اصلا خود کلمه دیابلو یعنی شیطان
لطفاً بازی doom رو هم نقد کنید میزان شیطانی بودن این بازی دست کمی از دیابلو نداره همینطور بازی Darksiders 1
بله به اسپانیایی یعنی شیطان، توی بازی هاش یکی از شیاطین اسمش دیابلو بود.
دارک سایدرز خیلی جای نقد داره، اگر بازسازی شد حتما، دوم هم یه نسخه جدید اومده اگر گرفتم مینویسم
عالی و دست مریزاد