تاملی بر مولفههای آثار سینمای اگزیستانس
نمیتوان از ژانری به نام اگزیستانسیالیسم در سینما نام برد. فیلم اگزیستانس یا همان فیلم وجودی یک سبک روایی از خود زندگی است. به یک معنا فیلمهای بسیاری را میتوان نام برد که شامل نظریههای اگزیستانسیالیستی میشود. پرسشی که ما را به سینمای هنری و معناگرای اگزیستانس در مقابل سینمای حاکم که سرگرمی را اولویت خویش قرار داده است گره میزند، این است که آیا سینمای اگزیستانس میتواند نسخه و الگویی برای طرح منویات سینمای انقلاب باشد یا خیر؟
به طور کلی مفهوم اگزیستانسیالیسم در آثار سینمایی از طریق اقدامات، رفتار و سلوک شخصیتها در فیلم قابل ردیابی است. با انتخابهایی که شخصیتها در فیلم انجام میدهند معنای زندگی شکل میگیرد. تاکید بر ذهنیت، آزادی در انتخاب و معنای متکی به فرد متغیرهای سینمای اگزیستانسیالیسم است. انگیزه یک عنصر ضروری از آموزههای وجودی (اگزیستانس) است زیرا هر فرد مسئول اقدامات، ارزشها و معانی خود است و از این مسئولیت آگاه است. این آگاهی منجر به درد و رنج میشود و ما را تنها و بدون راهنما در خارج از خود رها میسازد.
زمانی که یک فیلسوف اگزیستانسیالیسم فیلمی را تماشا کند، مطمئنا روایت خود را از طریق جهانبینی حاکم بر فیلم مطرح میکند.
حال پرسش پیش رو این است که فیلم اگزیستانسیالیسم دارای چه ویژگیهایی است. در زیر به بعضی از این ویژگیها فهرستوار میپردازیم.
۱- این فیلم باید حداقل یک شخصیت انسانی داشته باشد، با روایتی که به طور کلی از منظر خود و یا با یک داستان که اطراف فعالیتهای پیرامون شخصیت و محیطش میگذرد.
۲- فیلمساز باید از طریق عناصر لازم فیلمسازی (ویرایش، گفتگو و غیره)، شخصیت مرکزی را به عنوان موجود در یک جهان نامعلوم، با مجموعهای از گزینههای آن تصویر کند.
۳- شخصیت باید اقداماتی را انجام دهد که عواقبی داشته باشد و آگاه باشند که قدرت خارج از خود وجود ندارد که اعمال و شرایط آنها را تعیین کند. (یکی از ویژگیهای الحاد در سینمای اگزیستانس)
۴- در شخصیتها باید یک بحران وجود داشته باشد. بدین معنی که در یک سطح تنشی و کنشی، نتیجه و مسئولیت اقدامات در برابر یک موجود را برعهده بگیرد.
مخاطبان و نظریهپردازان فیلم قادر به استخراج معانی از فیلم، تجزیه و تحلیل روایت و تصاویر از آن هستند. زمانی که یک فیلسوف اگزیستانسیالیست فیلمی را تماشا کند، مطمئنا روایت خود را از طریق جهانبینی حاکم بر فیلم مطرح میکند. گاه این قرائتها در فیلم وجود دارد و گاه برساخته ذهنیت و جهانبینی فیلسوف است.
بر این مبنا نمیتوانیم لیست جامع و مانعی از شاخصههای سینمای اگزیستانسیالیسم مطرح کنیم. باید گفت مفهوم و آثار اگزیستانس گستره و دامنه زیادی دارند. حتی اگر چنین لیستی را طراحی کنیم نمیتواند اجماعی برآن صورت گیرد. اگزیستانسالیسم از منظر سارتر یک مقوله انسانی و فردی است.
روبهرو شدن با بحران و تنش در برابر وضعیت پیش آمده و انتخابهای پیش رو، در شخصیتهای برخی از آثار ایرانی میتواند، مصادیق مناسبی از وضعیت انسانی سینمای اگزیستانس باشد.
در ادامه چند فیلم شاخصی که به عنوان موضوع مطالعه سینمای اگزیستانسیالیسم میتوان مطرح کرد را نام میبریم:
۱-. قلب من هاکبی (I Heart Huckabees)
این اثر یک کمدی اگزیستانس محسوب میشود و یکی از معدود آثاری است که بحثهای فلسفی بخش بزرگی از گفتگوها را تشکیل میدهد. «برنارد» و «یویان جافی» زوجی هستند که یک آژانس کارآگاهی را میگردانند. کار آنان این است که زندگی مشتریهای خود را زیر و رو کنند تا علت دل نگرانیهایشان را کشف کنند…
۲- توت فرنگی وحشی (Ingmar Bergman، ۱۹۵۷)
اسکور بورگ (در نقش ویکتور سکستروم)، یک استاد سالخورده و پزشک سابق کشور در روستای سوئد است. سفر «پروفسور بورگ» مهربان و ظاهرالصلاح به سیری درونی برای شناخت و مرور آنچه در گذشته انجام داده است، تبدیل میشود. رویاروئی «بورگ» با مرگ، تحولی در شخصیت او به وجود میآورد که هراس از نیستی را جایگزین رؤیای زندگی میکند. به همین دلیل فیلم با کابوس او آغاز میشود و با میل او بر خواب و رویابینی خاتمه مییابد.
۳- سولاریس (آندری تارکوفسکی، ۱۹۷۲)
سولاریس داستان کریس کلوین (بازیگر Donatas Banionis) و برخورد او با جهانی عجیب و غریب است . کریس یک روانشناس است که باید به یک ایستگاه فضایی دور دست سفر کند، که پس از سالها تحقیق در مورد سولاریس، شروع به ارسال پیامهای مخفی به زمین کرده است. کریس تصمیم به ترک خانهاش میگیرد این امر او را وادار میکند که پدرش را با این آگاهی که احتمالا هرگز یکدیگر را نخواهند دید، ترک کند. کریس شروع به تجربهای از دیدگاههای عجیب و غریب از گذشته خود میکند، هویت این سیاره کم کم نمود پیدا میکند.
۴-مهره هفتم (Ingmar Bergman, ۱۹۵۷)
شوالیهای (توسط Max Von Sydow بازی می کند) پس از بازگشت به سوئد از جنگهای صلیبی، بازی شطرنجی را با شخصیت مرگ (بازیگر Bengt Ekerot) در طی سفر، میپذیرد. این بازی زندگی بدون معنی او را به کنش و تنش دنبالهدار مبدل میکند. شوالیه و گروهی از پیروان او هر یک از آنها با ارائه انواع باورهای اخلاقی و بینش مرگ و زندگی پس از مرگ، در داستان به نمایش در میآیند.
۵- ۲۰۰۱: یک ادیسه فضایی (استنلی کوبریک، ۱۹۶۸)
حماسه علمی تخیلی استنلی کوبریک، ۲۰۰۱: اودیسه فضایی، اغلب مبتنی بر تصاویری خیره کننده و کارگردانی شاخص و طرح فضایی نو، در گونه فیلمهای علمی تخیلی مطرح است. این اثر همچنین بازتابی از تلاش انسان برای تکامل خود میباشد. فضاپیمایی با سیستم کامپیوتری بسیار پیشرفته ای به نام Hal 9000 اداره میشود و خدمه آن را “Hal” میخوانند. تقابل انسان با سیستم کامپیوتری و انتخابهای پیش روی آن از ادیسه فضایی یک فیلم و تجربه بصری اگزیستانس به تمام معنا میسازد.
۶- لووبسکی بزرگ (Joel and Ethan Coen, 1998)
کمدی کلاسیک برادران کوئن، از رمانی به همین نام توسط «ریموند چندلر» اقتباس شده است. جفری لووبسکی (که توسط جف بریجز بازی شده است) نیز به نام “The Dude” شناخته میشود، مردی است که تنها زندگی میکند داستان این فیلم در مورد چند روز از زندگیِ لووبسکی در شهر لسآنجلس آمریکاست که روزی با یک میلیونر همنام خود اشتباه گرفته میشود. لووبسکی در چالش میان هویت خود و دیگری در فضای تخیلی و مالیخولیایی زندگی میکند.
۷- ۴۰۰ ضربه (فرانسیس تروفو، ۱۹۵۹)
۸- دزدان دوچرخه (Vittorio De Sica، ۱۹۴۸)
۹- مجموعه فیلم های ترنس مالیک:
- زمینهای لم یزرع (۱۹۷۳)
- روزهای بهشت (۱۹۷۸)
- خط باریک سرخ (۱۹۹۸)
- بر جدید (۲۰۰۵)
- درخت زندگی (۲۰۱۱)
- به سوی شگفتی (۲۰۱۲)
- شوالیه جامها (۲۰۱۵)
- ترانه به ترانه (۲۰۱۷)
این آثار نمونههایی انگشت شمار از سینمای اگزیستانس در دنیا بودند. میتوان نمونههایی از ویژگیهای یک انسان اگزیستانس و سینمای وجودی ایران را در سینمای قهرمان محور کیمیایی، مهرجویی، فریدون گله، ناصر تقوایی، حاتمی کیا و اصغر فرهادی دید. روبهرو شدن با بحران و تنش در برابر وضعیت پیش آمده و انتخابهای پیش رو، در شخصیتهای این قبیل آثار میتوان مصادیق مناسبی از وضعیت انسانی سینمای اگزیستانس باشد.
این که سینمای اگزیستانس تا چه میزان به عنوان یک مقوله فلسفی اولویت ذهنی فیلم سازان ما است و با مفهوم آن آشنایی دارند جای پرسش است. اما سینمای اگزیستانس را نمیتوان به عنوان نسخهای برای سینمای انقلاب اسلامی و روایت این سبک زندگی مناسب دانست. سینمای اگزیستانس به علت وجوه فلسفی و نخبگانی آن بیشتر بعد هنری سینما را شامل میشود. برای مقبولیت بیشتر یک اثر باید وجوه دیگر همچون مخاطب و ابعاد معرفتی آن هم در نظر گرفته شود.
با سلام
توت فرنگیهای وحشی، نه توت فرنگی وحشی
مهر هفتم، نه مهره هفتم
لبوسکی بزرگ، نه لووبسکی بزرگ
پیداش کردم
ممنون بابت مقاله