سریال

نقد و بررسی سریال سیلو (silo)؛ یک دیستوپیای ضروری برای بقا

فیلم سیلو محصول 2023 اثر یک دنیای دیستوپیایی را ترسیم می‌کند. این فیلم در آینده‌ای تیره‌وتار است که در آن بشریت در اعماق زمین در محدوده یک سیلو عظیم‌الجثه است. قبل از شروع نقد این سریال لازم است تا مقدمه‌ای برای معنی دیستوپیا و اتوپیا ارائه شود.

نقد و بررسی سریال سیلو (silo)؛ یک دیستوپیای ضروری برای بقا

دیستوپیا و مفهوم آن

دیستوپیایی یعنی دنیایی ویران یا سکونت‌گاه خیالی در داستان‌های علمی تخیلی که در آن ویژگی‌های منفی، برتر و زندگی در آن دلخواه هیچ انسانی نیست. در این جوامع، زمانی نشان داده می‌شود که جامعه به هرج‌ومرج رسیده. این جوامع در زمان‌های بد و شوم نشان داده می‌شود. هدف از به تصویر کشیدن جامعه‌ی دیستوپیایی، عبرت‌آموزی اخلاقی یا سیاسی است. نمایش دیستوپیا در داستان‌های علمی ـ تخیلی متداول است. وقتی یک نویسنده در یک جامعه از بهبود، عاجز می‌شود، سعی می‌کند تا با اغراق در زشتی‌ها و پلیدی‌ها، مقصد رویه‌ی حاضر را نشان دهد تا عمق فاجعه‌ای که در دوردست، انتظار مردمش را می‌کشد، مشخص شود.

در مقابل دیستوپیا، آرمان‌شهر است که به نام اصلی خود یعنی اتوپیا هم معمول است. Utopia واژه‌ای انگلیسی است که در تمامی تمدن‌ها و فرهنگ‌های جهان، حضورداشته و دارد. برای مثال حتی آرمان‌شهر در فلسفه‌ی اسلامی هم مشابه خود را با عنوان «مدینه‌ی فاضله» تعریف کرده است. آرمان‌شهر اصطلاحی است که برای اولین بار در سال 1516 میلادی توسط تامس مور در کتابی به همین نام و برای توصیف یک نظام سیاسی بی‌عیب و نقص به کار رفت.

البته اگر به عقب‌تر بازگردیم، متوجه می‌شویم که قرن‌ها قبل از تامس مور، در آرای فلاسفه‌ی یونان باستان، مانند افلاطون و ارسطو، مفاهیمی مانند آرمان‌شهرِ مور مطرح‌شده. حتی نظریات و مدل‌هایی برای آن ارائه‌شده است. اما این واژه به‌طور خاص مورداستفاده قرار نگرفته است.

شاهد مدعا هم‌جایی است که بفهمیم، واژه‌ی Utopia از دو قسمت او و توپوس که واژگانی یونانی هستند مشتق شده است. در اصل این دو واژه به معانی «نفی» و «مکان» هستند و ساده‌ترین معادل تحت‌اللفظی خود را در واژه‌ی «لامکان» یا «ناکجاآباد» می‌بینند. برگردان‌هایی که خودبه‌خود، وجه فانتزی و خیالی این مفهوم را داد می‌زنند. حالا که با آرمان‌شهر آشنا شدیم، توضیحات کمتری برای درک معنای لغوی و اصطلاحی پاد آرمان‌شهر نیاز داریم. به‌سادگی می‌توانیم پاد آرمان‌شهر به انگلیسی Dystopia را متضاد آرمان‌شهر تلقی کنیم.

درواقع این دو مفهوم، نمادهایی واقعی برای توضیح اموری حقیقی هستند. در حوزه‌ی جامعه‌شناسی، علمی تخیلی و یا هرگونه از آثار اجتماعی، چه داستانی و چه تحلیلی مشخص است که دو مفهوم اتوپیا و دیستوپیا، بسیار درهم‌تنیده و غیرقابل‌تفکیک‌اند و علاوه بر این‌که بدون همدیگر تعریف‌پذیر نیستند، خیلی هم متناقض نما و غیرواقعی به نظر می‌رسند.

پاد آرمان‌شهر، جامعه (کوچک یا بزرگ) و یا سکونت‌گاهی خیالی برای انسان‌ها را به تصویر می‌کشد که در آنجا تمام ویژگی‌های منفی بر ویژگی‌های مثبت و انسانی، برتری کاملِ کمی و کیفی دارند. در چنان جامعه‌ی فاسدی، نابودی، هرج‌ومرج و بدی و شومی، صفاتی هستند که برای توصیف شرایط و وضعیت‌های فرهنگی به کار می‌روند. پس پر بی‌راه نیست که فلاسفه، از چنین وضعیت عجیبی به‌مثابه دورانی از بدزمانی نام می‌برند.

جهنم و مختصات بدبینانه و زجرآورش، نمودی دینی از پاد آرمان‌شهر است. ویژگی‌های منفی پاد آرمان‌شهر، اعم از هر چیزی می‌شوند که برای هشدار و انذارِ یک جامعه به کار روند و اغراق‌شده‌ی تمام‌نمای معضلات اجتماعی هستند.

ناگفته نماند در جامعه اتوپیا و دیستوپیا، باوجودی که مالکیت خصوصی در آن منحل شده است، اما روابط اجتماعی، از ساختاری طبقاتی پیروی می‌کند. وانگهی با ضوابط سخت و مقرراتی که در نحوه زندگی اتخاذ می‌کنند، می‌توان گفت شهروندان در خانه‌هایی شیشه‌ای زندگی می‌کنند. چراکه همه راه‌هایی را که برای «پنهان کردن» اعمال می‌تواند وجود داشته باشد، در آن شهر، از قبل شناسایی و بسته‌شده است و همه چشم در چشم هم زندگی می‌کنند»

در هر دوجهان اتوپیا و دیستوپیا، ما با جامعه‌ای به‌شدت پدرسالار و سلسله‌مراتب مواجهیم. همه از پیرترین فردِ مذکر فرمان می‌برد. و زنان از شوهرانشان و فرزندان از اولیای خود.

در کتاب آرامان شهر مور تامس طبق گفته‌های مور، افراد به چند طریق به برده تبدیل می‌گردند. یا بی‌جواز از شهر آرمانی خود بیرون رفته‌اند یا به اعمال خلاف قوانین عمل کرده‌اند و یا محکومین به مرگ شده‌اند.

توضیحات دیستوپیا و اتوپیا را با سریال سیلو تطبیق دهید. قطعاً متوجه خواهید شد که سیلو از فلسفه دیستوپیایی پیروی می‌کند. فساد، نظام طبقاتی، مشکلات اجتماعی، دروغ، ترور، تحریف، مردسالاری، قوانین زیاد و سخت گیرانه و شرایطی نامطلوب و عذاب‌آور برای زندگی در سیلو جریان دارد. پس سیلو کاملاً یک سریال دیستوپیایی محسوب می‌شود.

در ادامه تک‌تک کلیدواژه‌ای داخل سیلو را بررسی می‌کنیم و نتیجه‌گیری می‌کنیم که سیلو دارد با استفاده از هر کلیدواژه به چه چیزی اشاره می‌کند و آن را دیستوپیایی می‌نامد.

تشریح شرایط دیستوپیایی سریال سیلو

این فیلم با دیالوگی شروع می‌شود که بی‌خدایی را فریاد می‌زند و تائید لائیک بودن را می‌کند. همه‌چیز را طوری ترسیم می‌کند که اصلاً خدایی وجود ندارد و این دنیای زیرزمینی کاملاً افرادی پوچ‌گرا یا همان نهیلیسم هستند. سیلو در زیرزمین واقع‌شده و درواقع شهری زیرزمینی است. این قضیه ما را به یاد تدابیری از جنس پایان دنیا می‌اندازد که معمولاً برای در امان ماندن از خطرات پایان دنیا به سازه‌های زیرزمینی روی می‌آورند تا آنجا در امان باشند. سیلو می‌خواهد بگوید دنیا در سال‌ها پیش تمام‌شده و از آن به دوران شورش و بعد از شورش تعبیر می‌شود و ما اکنون در زیرزمین زندگی می‌کنیم.

اومانیسم و نهیلیسم

طبق قوانین سیلو که در یک کتاب است و از آن به پیمان تعبیر می‌شود، آمده که دنیای بیرون دنیای فاسد و نوعی بیان از خارج دنیا است. حال سیلو یک قانون دارد و آن اینکه اگر بگویی «می‌خواهم بروم بیرون» پس می‌روی بیرون و این غیرقابل‌بازگشت است. این قانون همان مفهوم را می‌رساند که همه‌کاره انسان است و حتی مرگش دست خودش است. مفهومی انسان‌محور (اومانیسم) و خدا ناباورانه.

کلانتر هالستون با ظاهر مذهبی خود می‌گوید نمی‌دانیم چرا اینجا هستیم. این به معنای نداشتن هدف و نهیلیسم است و نقطه مقابل این قاعده‌ی اسلامی است که می‌فرماید:

رحم الله امرء علم من أین و فی أین و الی أین

«خدا رحمت کند فردی را که بداند از کجا آمده و در کجاست و به کجا می‌رود»

این قاعده ی فلسفی بیان‌گر این است که این دنیا قبل و حال و آینده و همچنین هدفی دارد و باید در مورد آن تفکر کرد. سازنده‌ی آن را که خدای متعال است شناخت و هدف از خلقت و آینده‌ی بشر را دانست.

در ابتدای فیلم که کلانتر اخراج می‌شود، شهردار والکر هنگام خروج می‌گوید:«نمی‌دانیم چرا اینجاییم و چه کسی سیلو را ساخته.» که این معنا را منتقل می‌کند که تویی که داری از جهان خارج می‌شوی بدان که آن‌طرف هیچی نیست و آخرتی وجود ندارد.

کنترل جمعیت

در راستای جامعه‌ی دیستوپیایی که ویژگی‌های منفی آن زیاد است که حتی برای تولیدمثل هم مجوز لازم است. یکی از دیالوگ‌های فیلم این است: زیادی قانون داریم.

در دنیای دیستوپیایی افراد اختیار محدودی دارند و عملاً این بُعد فطری از انسان گرفته‌شده. همسر کلانتر می‌گوید من آدمی نیستم که اجراکنندگان پیمان بخواهند بچه‌دار بشم و این یعنی کنترل انسان‌ها و ازدیاد افراد بشر فقط از طریق افرادی که آن‌ها می‌خواهند. در فیلم چند وقت یک‌بار یک فرد را بیرون می‌اندازند و می‌خواهند این پیام را منتقل کنند که برای کم کردن جمعیت جهان لازم است چند وقت یک‌بار اقدامی در این جهت انجام دهیم.

الیسون می‌فهمد که دکتر دستگاه پیشگیری را درنیاورده و خودش با یک چاقو این کار را می‌کند. تصویر یک چاقوی کنار یک سیب را نشان می‌دهد. حال رابطه‌ی سیب و چاقوی خونی و بچه و زنی که بچه‌دار نشده چیست؟

اگر سیب را نماد آدم علیه‌السلام و زن را نماد حوا و چاقوی خونی را نماد قابیل و بچه را نماد هابیل بدانیم به این نتیجه می‌رسیم که می‌خواهد اشاره به داستان قتل هابیل توسط قابیل کند و یا اینکه اساساً قبول ندارند که قابیل قاتل هابیل بوده، در اصل نیت قابیل نجات هابیل بوده ولی مرگ هابیل رقم خورد و درنتیجه قابیل مقصر نیست و اگر هم قابیل مقصر بوده این قتل نجات‌بخش بشریت بوده و نباید تقبیح شود.

خوب است این نکته را اینجا بیان کنیم که اول سریال یک پیام را می‌نویسد و آن اینکه: «An Apple Origin» «یک سیب اصل» و این اشاره به همان سیبی است که آدم ابوالبشر خورده و سریال از آن‌هم استفاده‌های تجاری می‌کند و هم برای انتقال پیام کمک می‌گیرد.

نظارت شدید و جاسوسی در قالب تعمیرات

همان‌طور که از داستان این سریال معلوم است جهانی پر از قانون را نشان می‌دهد که رفتن به بیرون از این جهان جرمی نابخشودنی است.

در این جامعه‌ی دیستوپیایی باآن‌همه قانون فراوانی که دارد، به علت گذشت زمان فراوان، کسی از گذشته و پیشرفت‌های قبلی خبر ندارد و بااینکه مهروموم‌های آینده را نشان می‌دهد اما همه‌چیز مثل کامپیوترها و… قدیمی است. بااین‌حال هنوز هم فایل‌هایی وجود دارد که گذشته‌ی انسان‌ها و پیشرفت گذشته را به آن‌ها نشان می‌دهد. لکن انسان‌های سیلو باید در جهل زندگی کنند و به همه القا کرده‌اند که شورشی‌های قبل از انقلاب همه تاریخ را پاک‌کرده‌اند. پس اگر در مورد گذشته صحبت کنی و یا سؤال بپرسی و یا اینکه یادگاره‌ای از گذشته داشته باشی، تو را به معدن می‌فرستند.

گلوریا پیرزن حقیقت‌طلب می‌گوید «اسم جشن آزادی خیلی ساده انگارانه است و بهتر است بگوییم جشن سرکوب انقلاب». از این بیان می‌شود این‌گونه برداشت کرد که فیلم جانب دارانه نیست و می‌خواهد بیان کند که حقیقت ممکن است مختلف باشد. البته با توجه به فرم، روند و نمادهای سریال سیلو این بیان می‌تواند به این معنی باشد که برخی افراد در جامعه ممکن است به برخی حقایق پی ببرند اما این‌ها افرادی سرکش هستند و باید کنترل شوند. یعنی حقیقت‌طلب‌ها مایه بی‌نظمی و ناآرامی هستند.

در سیلو به هر شکلی روی ذهن مردم کار می‌شود تا حقیقت فهمیده نشود. از تئاترهایی با مضامین موردقبول مسئولین سیلو و جشن‌هایی که برای کنترل تفکر مردم برپا می‌کنند تا وجود جاسوس‌های بخش قضایی و… . این به معنای کنترل رسانه‌ای و جهت‌دهی به افکار عمومی می‌باشد. یعنی حتی ازنظر رسانه‌ای هم مردم داخل سیلو تحت کنترل و نظارت هستند.

یا مثلاً رابرت سیمز و برنارد اصرار دارند که حواس مردم را به چیزی دیگر پرت کنند تا کم‌کاری‌شان برملا نشود و مردم اعتراض نکنند(البته در قسمت‌های بعدی مشخص می‌شود که همه‌ی این کارها زیر سرخودشان است و درهرصورت نمی‌خواهند کارشان لو برود). سرپوش گذاشتن بر روی امری اصلی و پرت کردن حواس مردم از آن به یک امر فرعی در اعمال سیاسی و رسانه‌ای است.

پاول معاون کلانتر می‌گوید بخش تعمیرات دیشب گلدان رو شکسته و برده برای تعمیرات و از این بابت عذرخواهی کرده. کلانتر می‌پرسد اصلاً چرا اینجا بودن؟ پاول می‌گوید «ما اینجا سریع یاد می‌گیریم که کار بخش تعمیرات رو زیر سؤال نبریم مگه اینکه بخوایم توالتمون کار نکنه». بخش تعمیرات همان بخش جاسوسی است که پوششی عمل می‌کند. در مورد آن‌هم هیچ سؤالی نباید بپرسید. جریان حاکم سیلو، همه‌چیز حتی قاضی مدور را کنترل می‌کند و بعداً مشخص می‌شود برنارد همه‌کاره سیلو است. قاضی مدور فقط یک مترسک هست و برنارد کارهایش را پشت او پنهان می‌کند.

رجینا دوست قبلی جورج که الآن توسط جورج رهاشده از برخی اقدامات بزرگان سیلو اطلاع دارد. مثلاً اینکه صدای همه را می‌شنوند و همه را کنترل می‌کنند. حتی برای اینکه صدای او شنیده نشود روی دیوارها مقواهایی گذاشته تا صدای او شنود نشود. رجینا می‌گوید: «میدونن چطور تسلیمت کنن، میدونن از چی میترسی …» مجموع این دیالوگ‌ها، جهانی با در اداره‌ی انسان‌ها با ابزارهای مختلف مثل فضای مجازی را نشان می‌دهد. معروف است که در برخی پلتفرم‌ها شبکه  اتصال بین اعضا وجود دارد. به این شبکه، شبکه‌ی P2p یا نظیر به نظیر می‌گویند. در آخر این قسمت نشان می‌دهد که همه‌ی سیلو تحت کنترل هستند.

بیرون رفتن ممنوع

وقتی همسر کلانتر و جورج به محتویات هارد دست پیدا می‌کنند برای اولین بار دنیای بیرون نشان داده می‌شود که چقدر زیبا و رؤیایی است. نام این فایل تمیزکاری است. در فیلم فردی تمیزکاری کرده که به معنای اخراج شده از سیلو است. قضیه ازاین‌قرار است که تمام فضای بیرون فقط با یک دوربین به همه نشان داده می‌شود و از کسانی که بیرون می‌روند و فقط با چند قدم جانشان را از دست می‌دهند، خواسته می‌شود عدسی دوربین را که پر از خاک شده، تمیز کنند و این معنای تمیزکاری توسط فردی است که از سیلو اخراج شده.

آن‌ها در این فایل تصویری ازآنچه یک فرد اخراج شده دیده را می‌بینند. یا بهتر است بگوییم تصویری که برای فرد اخراج شده می‌سازند(معنای این جمله در ادامه مشخص می‌شود). گلوریا می‌گوید(در خارج از سیلو_یعنی برزخ یا آخرت) آبی(دریا یا اقیانوس) وجود دارد که نمی‌خواهند ما از آن مطلع شویم. یعنی ما در دنیایی هستیم که برخی نمی‌گذاردند ما با واقعیت خوب و زیبای خارج از این دنیای خاکی روبرو شویم و آن را سانسور می‌کنند. این دیالوگ را برای تحلیل آخرین سکانس فیلم در ذهن داشته باشید.

حاکمان سیلو

دستیار کلانتر به شهردار والکر می‌گوید از وقتی حمایل داری و ما در کلانتری بودیم روز آزادی بدون دردسر هست.  حمایل داشتن و البته ظاهر شهردار با گردن‌آویز مخصوصش که شبیه به اساتید رده‌بالای فراماسون‌ها است. کلانتری هم می‌تواند نمادی از کشورهایی باشد که از این فرقه حمایت می‌کنند.

نظام طبقاتی

این سیلو هرم مخصوص خود را دارد. در بالا بخش قضایی و بعد آن شهردار و سپس کلانتر و مجموعه‌های زیردست کلانتر و در طبقه‌ی پایین‌تر مردم که خودشان به طبقات بالا و پایین تقسیم می‌شوند و مردم طبقات پایین از ارزش کمتری برخوردار هستند. نکته مهم این است که فراتر از مقام قضایی افرادی در سایه هستند که مقامشان از همه بالاتر است.

شهردار برای مردم سخنرانی می‌کند و تصویر شهردار که نماد اساتید فراماسون هست را در بالاترین نقطه و بقیه‌ی مردم را در طبقات مختلف پایین‌تر از شهردار تا انتهای سیلو نشان می‌دهد. هم‌زمان با نشان دادن مردم پایین‌تر از شهردار و به‌صورت طبقه‌بندی‌شده، شهردار والکر عدد 666 را که برای فراماسون‌ها مقدس است را به این شکل بیان می‌کند:

6 ساعت و 6 دقیقه و 6 ثانیه …با توجه به این نکته که این عدد شیطان‌پرستی است، شهردار می‌گوید: در این زمان آزادی خود را به دست آوردیم. کنایه از اینکه اگر انسان‌ها تحت پرستش شیطان بروند آزاد می‌شوند.

نقد و بررسی سریال سیلو (silo)؛ یک دیستوپیای ضروری برای بقا

منجی

ژولیت فردی که به‌عنوان منجی می‌خواهد ظهور کند فردی مشروب خور و خمار، عصبانی و وحشی و دارای صفاتی غیر از صفات واقعی خود نشان داده می‌شود. وقتی شهردار از پدر جولیت می‌پرسد چرا او را به طبقات پایین فرستادی پدر جولیت دلایلی می‌آورد که نباید درد این طبقه باشد. اما در قسمت‌های بعدی مشخص می‌شود که به خاطر محافظت از دخترش او را پایین فرستاده تا در دید مردم نباشد و بین مردم طبقات پایین مخفی زندگی کند. این ادبیات و داستان به‌طور واضح ما را به یاد قصه‌ی غیبت می‌اندازد. یکی از دلایل غیبت منجی در امان ماندن اوست که در طول غیبت در میان مردم به‌صورت مخفی زندگی می‌کند. نکته جالب اینکه دکتر یعنی همان پدر جولیت می‌گوید فرزندش را از سن پایین به طبقات پایین(غیبت) فرستاده. همان‌طور که غیبت حضرت مهدی در کودکی آغاز شد.

برنارد به ژولیت می‌گوید مشکلات ما از وقتی شروع شد که مادرت تو رو باردار شد و تو به دنیا آمدی. این جمله می‌تواند معانی مختلفی داشته باشد ولی معنایی که بیشتر به ذهن نزدیک است این است که  مشکلات حاکمان ظالم از وقتی شروع شد که منجی به دنیا آمد. همچنین برنارد می‌گوید تو تهدید بزرگی برای بقای ما هستی. در اینجا به‌صراحت بیان می‌کند که باوجود منجی بقای این نوع حکومت‌ها درخطر است و باید از وجود منجی خلاص شویم و در فیلم نشان می‌دهد که منجی را از دنیای خود اخراج می‌کنند.

ژولیت در آخر این جمله‌ی ملحدانه را تکرار می‌کند که «نمی‌دانیم چرا اینجاییم_ نمی‌دانیم چه کسی سیلو را ساخته _ نمی‌دانیم چرا بیرون سیلو این‌طور هست و…» یعنی هیچ اطلاعاتی در مورد مبدأ و معاد انسان وجود ندارد و این باعث به وجود آمدن این جامعه است. از طرفی می‌فهمیم چقدر این مسائل در انسان فطری هستند و لزوم وجود مبدأ و معاد برای ما اثبات می‌شود. از سمتی هم با جهت‌گیری‌های سریال می‌فهمیم که سریال قصد دارد بگوید انسان موجودی پوچ است. یا خدایی نیست یا اگر هست خدایی ظالم است که چنین نیازهایی را در فطرت او قرار داده اما پاسخی برایش نگذاشته. بااینکه در حقیقت خدا برای تمام این سؤالات و نیازها پاسخ ارسال کرده اما سریال به آن‌ها اشاره‌ای نمی‌کند.

نقد و بررسی سریال سیلو (silo)؛ یک دیستوپیای ضروری برای بقا

نکات اضافه

دستیار کلانتر در زمان خاموشی و تعمیر ژنراتور می گوید: ممکنه همه‌چیز خراب بشه و آب بیاد بالا و همه غرق بشن یا از بالا یه مشت روانی بیان داخل.

 بحث مهمی وجود دارد که شاید این جملات در مورد همان وقایع باشد و آن اینکه:

ما در زمینی زندگی می‌کنیم که سال‌ها قبل قومی به نام یاجوج و ماجوج انسان‌ها را اذیت می‌کردند. فردی به نام ذوالقرنین که از معماهای تاریخ است برای آن‌ها سدی ساخت تا از این قوم وحشی در امان باشند. نظریات بر این است که نزدیک به آخرالزمان این قوم سد را سوراخ کرده و دوباره به سمت انسان‌ها هجوم می‌آورند. هالیوود در این مورد سکانس‌های مختلفی داشته و به اسم تخیلی بودن فیلم، حقیقت را طوری بیان می‌کنند که مخاطب توهم تخیلی بودن را کند درحالی‌که در حال بیان عقاید خود هستند.

حالا بهتر به جمله‌ی دستیار کلانتر پی می‌بریم. سیلو را زمین زندگی ما و بیرون را بیرون سد تصور کنید. دستیار کلانتر نگران این است که بدون برق(بخوانید بدون سد) اقوام روانی(بخوانید یاجوج و ماجوج) وارد سیلو شوند. ژولیت منجی‌ای است که نمی‌گذارد این اتفاق بی افتد.

وقتی برنارد با حفظ سمت به‌عنوان شهردار جدید با همان گردنبند مدل فراماسونری به مراسم خاک‌سپاری می‌آیند و در این سکانس، سیلو به‌طور واضح عقیده‌ی تناسخ را به تصویر می‌کشد. برنارد می‌گوید روی جانز و ساموئل باروحشان خدمت بزرگی به سیلو کردند و اکنون با جسمشان. مرگ به زندگی. چرخه‌ای بی‌پایان. یعنی با دفن این دو در کنار باغ سیب، جسم آن‌ها به درختان سیب منتقل می‌شود و با خوردن سیب توسط دیگران روح آن دو به بدن مردم حلول می‌کند.

نقد و بررسی سریال سیلو (silo)؛ یک دیستوپیای ضروری برای بقا

جهان خارج از سیلو

ژولیت بیرون می‌رود و متوجه نکته‌ای می‌شود. تابه‌حال هرکسی بیرون می‌رفت از پشت کلاه مخصوص تمیزکاری، بیرون را(برزخ و قیامت) بسیار زیبا می‌دید ولی از درون سیلو خشک و بی‌آب‌وعلف و این‌گونه فکر می‌کردند که سیلو آن‌ها را فریب می‌دهد و نمایشگر بیرون سیلو یک فریب است. اکنون ژولیت می‌فهمد دروغ آن چیزی بود که درون هارد دیده و بیرون سیلو فقط یک فضای زیبا از روی صفحه‌ی کلاه نشان داده می‌شود و ژولیت می‌گوید«صفحه‌نمایش الکیه» و درواقع بیرون خشک و بی‌آب‌وعلف است.

ما سیلوهای فراوانی را می‌بینیم که به ما می‌فهماند که این سیلو تنها یک جامعه دیستوپیایی است و جوامع دیگری هم وجود دارند که هیچ خبری ازشان نداریم. سریال در انتهای سیلوهای فراوان، مکانی را نشان می‌دهد که واضح نیست اما شباهتی به گنبد و گلدسته دارد و شاید نماد مکان‌های مذهبی باشد و این پیام را می‌دهد که انتهای باور هر دینی، تباهی است. با این صحنه سریال به پایان می رسد.

یعنی در آخر مشخص می‌شود که هرچقدر هم نظام داخل فیلم یک نظام بد و کثیف است اما هدفش مراقبت از جامعه و حفظ نظم در جامعه محدود داخل سیلوهاست. آن‌ها روش بدی را برای نظارت، کنترل و مراقبت اتخاذ کرده‌اند اما این لازم است. صلاح مملکت خویش را خسروان دانند و هر آنچه انجام می‌دهند درست و در راستای مصلحت مردم است.

نقد و بررسی سریال سیلو (silo)؛ یک دیستوپیای ضروری برای بقا

نتیجه‌گیری‌های سریال سیلو

1. کنترل بیش‌ازحد عامل محدود کردن فطرت آزادی‌خواه انسان: اینکه سیلو در شرایطی فوق امنیتی به سر می‌برد و تمام گذشته را حذف کرده و حتی سؤال پرسیدن را منع کرده، باعث شده تا جامعه سرکوب‌شده باشد. یعنی شاید الآن تحت کنترل است و بی‌نظمی به بار نمی‌آورد اما به‌صورت بالقوه تمایل به هرج‌ومرج دارد. پس کنترل و نظارت بیش‌ازاندازه راه‌حل حفظ جامعه نیست چون ارتباط مستقیم با نارضایتی عمومی دارد. حالا هر دلیل منطقی یا غیرمنطقی که می‌خواهد داشته باشد.

2. آزادی‌خواهی افراطی موجب نابودی و شکست: همه‌چیز غلط نیست.

در یک دیالوگ جورج ویلکینز یک هارد قدیمی به همسر کلانتر نشان می‌دهد، همسر کلانتر می‌پرسد«انقلاب ما 140 سال پیش بوده، چطور این درایو از آن زمان مانده؟ این امکان ندارد…» جورج در جواب می‌گوید همه‌چیز از زمان انقلاب ثبت‌شده و این شاید خطای ثبت بوده یا نبوده… یعنی اساساً مسئولین جامعه در مورد تاریخ قبل ما دروغ گفتند و اصلاً آن طوری که می‌گویند نیست.

جورج ویلکینز می‌گوید: سؤال بزرگ این‌ها که اگه همه  حقایقی که می دونی و تمام چیزهایی که عزیزانت بهت گفتن، فقط یه دروغ باشه چی؟

این عبارات شک در تمام مواردی هست که به آن اعتقادداریم و غیبی هستند. مثل برزخ و قیامت، بهشت و جهنم، وجود خدا و ملائک و… . این اشاره به مکتب شک گرایی دارد که در ظاهر برای رسیدن به حقیقت به تمام عقاید قبلی شک می‌کند اما در اصل این‌گونه نیست. شاید در فیلم واقعاً باعث پی بردن به حقایق شود اما در واقعیت چنین دیدگاهی حرام کردن تلاش و نتیجه‌گیری تمام گذشتگان است. مثل این می‌ماند که بگوییم از کجا معلوم شاید تمام نظریات پزشکی اشتباه باشند و بخواهیم کاملاً از اول پزشکی را پایه‌ریزی کنیم.

گذشتگان و نیاکان ما هزاران سال تلاش کرده‌اند تا ما در هر حوزه‌ای به اینجایی که هستیم برسیم. نباید همه زحماتشان را یکجا زیر سؤال برد. عامل این شکاکیت دروغ است. اگر سیلو دروغ نمی‌گفت و حقیقت را شفاف یا در حد درک و نیاز جامعه سیلو بیان می‌کرد، با لو رفتن چند دروغ کل حقایق در ذهن اشخاص داخل سیلو زیر سؤال نمی‌رفت.

3. هدف توجیه‌کننده وسیله نیست: حاکمان نباید دروغ بگویند و باید مسائل را برای مردم تشریح کنند. زیرا با شیوه بد نمی‌شود از مردم حفاظت خوب کرد.

4. سیلو می‌تواند اشاره به حکومت جهانی یهودیان داشته باشد: شواهد بسیار زیادی وجود دارد تا حاکمان سیلو را همان یهود بدانیم. مثل شمایل ماسونی شهردار، کنترل جامعه از پشت پرده و به‌صورت پنهانی، مظلوم‌نمایی برنارد وقتی به کلانتر می‌گوید که تهدید شده است(یهودیان عادت دارند اعمالشان را با مظلوم‌نمایی خود و ناچاری توجیه کنند)، تحریف تاریخ که یهود در آن سابقه دارد(گلوریا می‌گوید: آن‌ها کاری کردند که گذشته را فراموش کنیم)، ترور کردن که بارها پیش‌آمده در طول تاریخ معاصر و قرن های گذشته که یهودیان علناً یک نفر را ترور کنند و به این کار اغراق کنند، کنترل بیش‌ازاندازه به کمک شبکه‌های نظیر به نظیر که شباهت فراوانی به پیام‌رسان‌ها دارد و کنترل رسانه‌ای جامعه(ابر کمپانی‌هایی همچون والت دیزنی، پارامونت، برادران وارنر و یونیورسال به‌علاوه استودیوهایی همچون دریم ورکس را یهودیان تأسیس کرده‌اند و تراکم یهودیان در نشریات، روزنامه‌ها، سهام‌داری رسانه، بازیگران، تهیه‌کنندگان، کارگردان‌ها و… به نسبت جمعیتشان خیلی بالاست). حالا چرا یهود باید در چنین سریالی خودش را بد نشان دهد؟

برای جواب این سؤال بهتر است پروتکل‌های یهود را بخوانیم. در پروتکل 12 آمده:

ما گاهی اوقات موضوعاتی را در رسانه‌ها علیه خودمان انتشار می‌دهیم. بدین طریق بدگمانی مخالفانمان نسبت به تسلط ما بر همه رسانه‌ها و مطبوعات کاملاً برطرف می‌شود.

اینکه برنارد فردی قدرت‌طلب است و بازور و خشونت رفتار می‌کند و در صورت نیاز فردی را ترور می‌کند، بیانی از پروتکل 1 از پروتکل‌های یهودی است که می‌گوید:«برای آنکه بتوان بر انسان‌ها حکومت کرد،باید به اعمال زور و خشونت و ترور توسل جست.» «حق یعنی اعمال زور و فشار.» «میان سیاست و اخلاق هیچ‌گونه وجه اشتراکی نیست، فرمانروایی که متکی به اخلاق باشد نمی‌تواند سیاستمداری کارکشته و ماهر از آب درآید.» «تنها به یاری یک فرمانروای مستبد و سختگیر می‌توانیم طرح‌هایی را که در پیش داریم به مرحله‌ی اجرا درآوریم.» «قدرت سیاسی ما دارای پایه‌های استواری است زیرا وجود آن محسوس نیست.»

همان‌طور که می‌بینیم قرار نیست هیچ‌کدام از عبرت‌هایی که گفتیم توسط سریال گرفته شود. بلکه سریال اگر در حال بیان یک حکومت مخفی یهودی باشد قصد دارد جامعه‌ای را به تصویر بکشد که تحت پروتکل‌های یهودی اداره می‌شود و گرچه جامعه‌ای دیستوپیایی است اما این شرایط برای بقای آن لازم است. یعنی سیلو صراحتاً بیان می‌کند جامعه‌ای که یهود فرمانروای آن است یک جامعه افتضاح می‌باشد اما این برای دنیا ضروری است.

5. منجی دروغ‌گوست و یهودیان راست می‌گویند: درمجموع این سریال و مخصوصاً سکانس آخر می‌خواهند بگویند که گرچه منجی بیرون را زیبا جلوه می‌دهد و به شما وعده می‌دهد، ولی آنچه ما می‌گوییم صحیح است و منجی دروغ می‌گوید. وقتی خود منجی بیرون از این زمین برود می‌فهمد که همه‌چیز دروغ بوده.

نویسنده: #مسعود_برکتی

ویراستار و نویسنده دوم: #حسین_عبداللهی_کرمانی

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. سلام، ماشاءالله به شما جناب عبداللهی و تیم آی نقد
    نکته دیگه اینکه کامپیوتر های مردم همه قدیمی بودند ولی اتاق کنترل برنارد مانیتور های بروز داشتند این میتونه اشاره به دور نگه داشتن مردم از تکنولوژی داشته باشه و به صورت قطره چکانی در حال نشر علم بین جوامع علمی هستند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *