انیمه سریالی

نقد و بررسی انیمه کونان پسر آینده (future boy conan)؛ اولین تجربه هایائو میازاکی

همراه با جریان شناسی هایائو میازاکی بزرگ

انیمه سریالی کونان پسر آینده در سال 1978 پخش شد. این انیمه اقتباسی است از رمان جذر و مد باورنکردنی نوشته الکساندر کی در سال 1970. انیمه کونان پسر آینده اولین کار کارگردانی شده توسط هایائو میازاکی می باشد. میازاکی پیش تر به عنوان انیماتور، طراحی فریم های میانی و طراح استوری برد، در تولید انیمه های دیگری هم فعال بوده. با این حال انیمه هوروس پسر خورشید اولین کار جدی او و کونان پسر آینده اولین کار اوست که متولی اصلی اش بوده. پس بررسی فرمی، انیماتوری و حتی محتوایی کونان پسر آینده می تواند دریچه ای باشد بر فهم نوع ذهنیت و سبک کاری میازاکی.

هایائو میازاکی یکی از برجسته ترین کارگردان های انیمه ژاپن است و تنها تولید کننده انیمه ای است که توانسته جایزه اسکار را کسب کند. او آثار مهمی همچون قلعه متحرک هاول، پرنسس مونونوکه، باد برمی‌خیزد، شهر اشباح و انیمه پسر و مرغ ماهیخوار را تولید کرده است.

داستان کونان پسر آینده

دنیا بخاطر یک جنگ آخرالزمانی و به وسیله هواپیماهایی غول پیکر نابود شده است. یک گروه که قصد فرار به فضا را داشتند دچار سانحه می شوند و در یک جزیره سقوط می کنند. این جزیره به جزیره بازمانده معروف می شود. سالها می گذرد و فقط یک پسر به اسم کونان از بازماندگان به جا می ماند. کونان روزی یک دختر به اسم لانا را در ساحل پیدا می کند.

نقد و بررسی انیمه کونان پسر آینده (future boy conan)؛ اولین تجربه هایائو میازاکی
جزیره بازمانده

لانا نوه تنها کسی است که از راز استفاده از انرژی خورشیدی با خبر است به همین دلیل سران سرزمینی به اسم اینداستریا به دنبال او هستند. اینداستریا یک شهر از جنس آهن در فضایی پسا آخرالزمانی است که دانشمندان بازمانده از آخرالزمان آن را ساخته اند اما درگیر جریانات سیاسی مختلفی است. برخی می خواهند با انرژی خورشید، انرژی لازم برای بازسازی بشریت را به دست آورند و برخی نیز می خواهند با این انرژی، هواپیماهای غول پیکر را دوباره راه انداخته و از قدرتشان برای کنترل بشریت بازمانده استفاده کنند.

هواپیماهای غول پیکر عامل نابودی زمین

در اینجا شاهد هستیم که لانا توسط اینداستریایی ها ربوده می شود و کونان سعی در نجات او دارد. داستان هرچه جلوتر می رود شخصیت های مختلفی وارد داستان می شوند که هر کدام قابل تحلیل اند. در اواسط داستان پس از نجات لانا، کونان و لانا به های هاربر که یک تمدن بازمانده دیگر است می روند. های هاربر تم سنتی دارد و مردم به صنایع خرد(آهنگری، نجاری و…) کشاورزی و دامپروری مشغول هستند. های هاربر یک منطقه عالی و آرام برای سکونت است اما تعدادی از مردم آن تحت تاثیر حرص و طمع خود برای حکومت بر کل مردم های هاربر هستند و می خواهند رئیس یا حاکم آنجا باشند. های هاربر توسط کد خدا اداره می شود و بسیاری از امور با دموکراسی و رای گیری از کل مردم به پیش می رود.

جزیره های هاربر

اینداستریا به های هاربر حمله می کند تا هم منابعش را غارت کند هم لانا را برای تحت فشار قرار دادن پدربزرگش بدزدد. علارغم مقاومت های هاربر بخاطر خیانت سلطنت طلب ها، های هاربر اشغال می شود. با این حال کونان در عملیاتی چریکی هم لانا را نجات می دهد هم ناو جنگی اینداستریا را نابود می کند. پس از آن اینداستریایی ها در های هاربر به عنوان شهروند قبول می شوند.

نقد و بررسی انیمه کونان پسر آینده (future boy conan)؛ اولین تجربه هایائو میازاکی
جالب است که زمانی که اینداستریا های هاربر را اشغال نظامی می کند، از صلح و دوستی صحبت می کند. آن هم با پوشش نظامی های زیاد هنگام سخنرانی. در ادامه برای حفظ صلح گفته می شود تا باید های هاربری ها دو دستی منابع و غذایشان را تقدیم کنند

در طول داستان شاهد زمین لرزه های نگران کننده ای هستیم. طبق بررسی شخصیت ها متوجه می شویم که این زمین لرزه ها می تواند کل اینداستریا را نابود کند پس باید اینداستریا تخلیه شود. اما سیاست مداران حریص اینداستریا به این هشدار ها توجه نمی کنند. به همین دلیل پس از شکست اینداستریا در های هاربر، کونان به همراه چند نفر دیگر برای نجات مردم به اینداستریا می رود. در اینداستریا سیاست مداران حریص سرنگون می شوند و انرژی خورشیدی در راستای تامین انرژی مورد نیاز برای فرار مردم احیا می شود. در لحظات آخر سیاست مداران سرنگون شده با اندک سربازان وفادارشان یک هواپیمای غول پیکر را احیا می کنند و آن را به پرواز در می آورند. کونان این هواپیما را سرنگون می کند و آخرین سلاحی که می توانست بشریت را نابود کند از بین می رود. اینداستریایی ها به های هاربر مهاجرت می کنند و عصر جدیدی برای بشریت آغاز می شود.

اما این پایان کار نیست و کونان می خواهد به خانه اش بازگردد. کونان به همراه دوستانی که در این مسیر پیدا کرده و لانا به جزیره بازمانده برمی گردد تا تمدن خودش را در آنجا بنا کند. وقتی به جزیره می رسند متوجه می شوند که بخاطر زمین لرزه ها، جزیره بازمانده وسعت بسیاری زیادی پیدا کرده و اکنون فضای بسیار زیادی برای سکونت و بنا کردن یک تمدن جدید دارد.

نقد و بررسی انیمه کونان پسر آینده (future boy conan)؛ اولین تجربه هایائو میازاکی
بازگشت کونان و دوستانش به جزیره بازمانده برای ساخت یک تمدن جدید

تحلیل فرم انیمه کونان پسر آینده

از خلاصه داستان حجم فراز و نشیب و قدرت درام اثر را می توان درک کرد. همچنین داستان عناصر مختلفی را داراست که هرکدام را به چند طریق به نمایش در می آورد. مثل عشق، دوستی، مبارزه و مقاومت، سیاست، جنگ، اشغال نظامی، خیانت، طمع و… . کونان پسر آینده انیمه ای است که کلا از کلیشه های آثار همزمان خود به دور است. در آن زمان بسیاری از آثار یا در حال نشان دادن روزمرگی بودند یا روایت یک مادر گمشده و تلاش های فرزندش برای یافتن او را داشتند. اما کونان پسر آینده با اینکه برخی کلیشه های آن زمان مثل دختر گمشده، روزمرگی، پسر یتیم و… را دارد اما پایش را چند دهه فراتر از آثار همزمان خود گذاشته. کونان پسر آینده با فرار کونان و لانا به های هاربر تمام نمی شود و پایانش را باز نمی گذارد. کامل به جامعه های هاربر هم حتی می پردازد و تا انتها به مسائلی که مطرح کرده می پردازد و آنها را برای مخاطب تمام می کند. پس از اتمام این اثر هیچ ابهام و هیچ جای سوالی برای مخاطب باقی نمی ماند.

نقد و بررسی انیمه کونان پسر آینده (future boy conan)؛ اولین تجربه هایائو میازاکی

روند انیمه کونان پسر آینده هم جالب است. بارها اتفاقات مختلفی می افتد و شخصیت ها به راهکار های مخلتفی می رسند. حتی اثر یک لحظه به مخاطب استراحت نمی دهد و همینطور شاهد رخدادهای هیجان انگیز هستیم. حتی در سکانس هایی که استراحت داده شده شاهد اتفاقات طنز و روزمرگی های بسیار جالبی هستیم. اثر ناگهانی چیزی را درست یا خراب نمی کند و همه چیز روند منطقی خود را دارد. همچنین انیمه به رده سنی مخاطب خود وفادار است و واقعا مناسب برای کودک و نوجوان ساخته شده. میزان طنز داستان، عدم نمایش قتل و خشونت بی محابا و همچنین اتفاقات کمی غیر منطقی، همگی اثر را برای کودک و نوجون استریلیزه کرده اند.

نقد و بررسی انیمه کونان پسر آینده (future boy conan)؛ اولین تجربه هایائو میازاکی

شخصیت های انیمه کونان پسر آینده

کونان

کونان شخصیت اصلی داستان است. او قهرمان داستان هم محسوب می شود. برخی کلیشه ها مثل یتیم بودن را دارد اما در برخی جاها نیز از کلیشه ها دور است. مثلا کونان مثل هیچ ابرقهرمان یا قهرمان هالیوودی هیکل درشت و ماهیچه و عضله ندارد. گرچه بازم قوی است و به لطف زندگی در طبیعت قدرتمند بار آمده. از نظر فکری کونان شخصیتی است که باید در طول داستان شاهد تحولش باشیم. او یک بچه کاملا دور از اجتماع بوده و بعد از ربایش لانا تنها هدفش نجات لانا است. پس بدیهی است که هیچ طرز تفکر یا هدف والایی نداشته باشد. تنها هدفی که از اول آن را دنبال می کند و انتهای انیمه به آن می رسد، بازگشت به جزیره بازمانده است. که البته این هم با تحول همراه است. در ابتدا کونان فقط می خواهد برگردد اما در میانه های داستان به سرش می زند تا با بازگشتش به جزیره بازمانده در آنجا یک تمدن برپا کند.

نقد و بررسی انیمه کونان پسر آینده (future boy conan)؛ اولین تجربه هایائو میازاکی

کونان در طول داستان و با شنیدن روایت های مختلف در مورد سرگذشت زمین، اینداستریا، لانا، پدربرزگ لانا و های هاربر، به هدف مشخص می رسد. او می خواهد اینداستریایی ها را نجات دهد و جلوی قدرت طلبی سران اینداستریا را هم بگیرد. او آنقدر مهربان است که خارج از شرایط جنگی به کسی کاری ندارد و حتی به آنها اعتماد می کند. اعتماد و عزم راسخ او باعث می شود تا حتی دشمن او با او همراه شود و حرف هایش را در بزنگاه ها باور کند. کونان شخصیتی است که حتی برای دشمنش هم قابل تحسین است. هنگامی که ساده دلی و پاکی کونان اثبات می شود همه در جبهه کونان قرار می گیرند و برای او کار می کنند.

با این حال شخصیت کونان تا انتها یک رهبر نیست. او بیشتر یک قهرمان یکه تاز است که ظاهر می شود، نجات می دهد و بعد در کنار مردم یک زندگی عادی را از سر می گیرد. کونان کسی است که ذات برج سه گوش و پرنده های غول پیکر را دیده، پس تمام تلاشش را می کند تا آن را سرنگون کند. هرچیزی که مانع کونان باشد یا برای کسانی که برای کونان عزیزاند تهدیدی باشد، دشمن او محسوب می شود. اما فقط تا زمانی که به دشمنی شان ادامه دهند. یعنی بعد از اتمام جنگ، گروگان گیری یا هر مسئله دیگر، کونان کینه ای به دل ندارد و با کسانی که پیش تر دشمنش بودند همکاری می کند و دوست می شود. اگر دقت کنید در انیمه پرنسس مونونوکه، شخصیت آشیتاکا شباهت زیادی به کونان دارد.

نقد و بررسی انیمه کونان پسر آینده (future boy conan)؛ اولین تجربه هایائو میازاکی

لانا

لانا پرنسس دزدیده شده داستان است. گرچه از همین اولین انیمه میازاکی شاهد هستیم که معشوقه هایی که به تصویر می کشد مثل پرنسس های والت دیزنی نیستند. در والت دیزنی یا یک دختر کدبانو و زیبا را داریم که عاجز و ناتوان است و پرنس داستان باید بیاید و نجاتش دهد(مثل سیندرلا، زیبای خفته، سفید برفی و…) یا رویکرد فمنیستی حاکم است و پرنسس ها خودشان از پس خودشان برمی آیند و اصلا قصد ازدواج ندارند(مثل موآنا، السا و…). در دیزنی تک و توک پرنسس هایی هم هستند که هم پای پرنس داستان می جنگند مثل لانا در شیرشاه، مولان یا پوکوهانس. اما نقش آفرینی هایی که به این زن ها داده می شود نقش های مردانه است.

قضیه میازاکی کلا فرق می کند. در آثار او مخصوصا همین کونان پسر آینده شاهدیم که همیشه زنان در کنار مردهایشان مبارزه می کنند و نقش مکمل دارند. یعنی نقش صرفا مردانه ایفا نمی کنند. درجاهایی پیش می آید که زنان بجنگند و از خود دفاع کنند اما عموما با همان وظایف زنانه شان نقش آفرینی می کنند. لاپوتا قلعه ای در آسمان را در نظر بگیرید که دخترک داستان حتی به نظافت و آشپزی پرداخت، در قلعه متحرک هاول هم همین است و سوفی با نقش خانم خانه به شخصیت اصلی داستان تبدیل شد.

لانا اولین کاراکتری است که از اصول میازاکی پیروی می کند و دیدگاه او را به نقش زن نشان می دهد. یک دختر که در های هاربر وظایف زنانه دارد مثل بقیه زنان و دختران ولی در هنگام نبرد هم بی دست و پا نیست. او با درآوردن خشاب یک سرباز جان کونان را نجات می دهد، با هدایت یک قایق کونان را از غرق شدن نجات می دهد و در هنگام جنگ اینداستریا و های هاربر وظیفه تدارکاتی دارد.

زلف یار

لانا و کونان در کنار هم به موفقیت می رسند. مثلا در آخر داستان همکاری این دو است که مردم را نجات می دهد و به سمت های هاربر روانه می کند. در عین حال هنگام سرنگون کردن هواپیمای غول پیکر لانا همراه کونان نمی رود چراکه این امر کاملا مردانه است و جای زنان نیست. اما باز هم لانا بی استفاده نمی ماند و با بصیرت و بینش خود محل سقوط کونان را پیدا می کند و او را نجات می دهد. کونان و لانا یک زوج عالی و کامل هستند. نمادی واقعگرایانه تر و کمال گرایانه تر از یک زوج به نسبت آثار هالیوودی و دیزنی.

نقد و بررسی انیمه کونان پسر آینده (future boy conan)؛ اولین تجربه هایائو میازاکی
لانا چند بار کونان را نجات می دهد و صرفا یک پرنسس زیبا و درمانده نیست. وقتی نوبتش بشود نقش آفرینی می کند

پدربزرگ کونان

پدربزرگ کونان که در اصل رفیق پدر و مادر کونان است. او تنها بازمانده از بازماندگان سقوط شاتل فضایی در جزیره بازمانده است. او در همان قسمت دوم فوت می شود و کونان را راهی سفر برای نجات لانا و دیدن دنیا می کند. عین یک استاد که شاگردش را آماده می بیند و به او دستور ترک وطن را برای کسب تجربه و نقش آفرینی می دهد. تنها چیزی که در تحلیل این کاراکتر مهم است دیدگاه او در دیالوگ هایش است. او هنگامی که مونسلی را می بیند که اسلحه دارد، می گوید: هنوز از سلاح استفاده می کنید؟ مگر همین سلاح دنیا را نابود نکرد؟

یعنی او کاملا با سلاح و جنگ مخالف است و شخصیت ضد جنگ داستان است. چون عواقب جنگ را به چشم دیده. اما باز هم در خانه اش اسلحه دارد تا در شرایط ضروری از خود دفاع کند. پس با اینکه ضد جنگ است اما مقاومت و مبارزه را لازم می داند. او اولین قربانی جنگ در چشم کونان هم می شود. او بخاطر درگیری جزئی داخل جزیره کشته می شود و کونان بسیار سرخورده می شود. این تجربه از کونان یک شخصیت صلح طلب و ضد جنگ می سازد. البته که کونان به اصل پدربزرگ پایبند می ماند و مقاومت و مبارزه را رها نمی کند. با اینکه از جنگ متنفر است اما در هنگام تهدید و حمله دشمن مقاومت می کند و بیشترین خسارات را نیز همین کونان به دشمن وارد می کند.

پدربزرگ لانا

پدربزرگ لانا تنها دانشمندی است که می تواند انرژی خورشیدی را احیا کند. انرژی فراوانی که برج سه گوش را احیا می کند. این انرژی هم می تواند زندگی بخش باشد هم در راستای جنگ افروزی استفاده شود. پدربزرگ از اینداستریا فرار می کند تا از دانشش سوءاستفاده نشود، اما هنگامی که می فهمد مردم اینداستریا بخاطر رانش زمین در خطر مرگ هستند به اینداستریا می رود و با کمک کونان و لانا انرژی خورشیدی را احیا می کند تا با آن انرژی مردم فرار کنند.

پدربزرگ لانا نماد دانشمندی است که به ذات و فطرت علم باور دارد. برخی از علوم هم می توانند خوب باشند هم بد. اما افرادی که از آن استفاده می کنند و شیوه استفاده از خود علم مهم تر و البته غیرقابل کنترل تر است. افراد اشتباه با انرژی خورشیدی هواپیماهای غول پیکری می سازند که جهان را ویران می کند. حتی هنگامی که هدف جامعه استفاده از انرژی خورشیدی برای تامین انرژی مورد نیاز برای فرار و نجات است، برخی پنهانی از این انرژی سوءاستفاده کرده و هواپیمای غول پیکر را احیا می کنند.

از نظر پدربزرگ لانا، هر علمی که بتوان از آن استفاده منفی کرد باید نابود شود. همان گونه که بعد از استفاده از انرژی خورشیدی برای نجات مردم، برج سه گوش و متعلقات انرژی خورشیدی نابود می شوند. پس این نوع علوم باید کلا نابود شود. اما پدربزرگ راز این علم را به لانا می گوید و آن را به گور نمی برد. یعنی افراد شایسته لیاقت استفاده از این علوم را دارند. چون سود این نوع علوم به مراتب می تواند به جامعه کمک کند.

نقد و بررسی انیمه کونان پسر آینده (future boy conan)؛ اولین تجربه هایائو میازاکی
پدربزرگ لانا تا زمانی که مطمئن نشد از انرژی خورشیدی درست استفاده می شود رازش را فاش نکرد و بخاطر تحمل شکنجه کور و کر شد. او فقط می توانست به صورت تله پاتی با لانا صحبت کند

جیمیشی

اولین دوست کونان جیمیشی است. یک پسر یتیم دیگر در جزیره ای دیگر که با کونان دوست می شود و ادامه راه را باهم طی می کنند. از همان ابتدا این دو پای هم مرام و معرفت می گذارند و یک رفاقت عمیق را شکل می دهند. جیمیشی بخاطر شرایطی که برای زندگی دارد چندان متمدن نیست. او را می توان نماد انسانی دانست که فقط از منابع طبیعت استفاده می کند و در طبیعت زندگی می کند و هیچ کاری با دنیای مدرن و تکنولوژی ندارد. انیمه این قبیل آدم ها را به سمت زندگی روستایی سوق می دهد و آنجا را محل مناسب زندگی برایشان می داند. تنهایی جیمیشی مطلوب نیست و باید اجتماعی شود.

انیمه نشان می دهد که دغدغه و سطح فکری شخصی مثل جیمیشی چقدر کم ارزش است. او فقط به فکر سیر کردن شکم و جور کردن سیگار و لذت بردن از آن است. اما وقتی وارد اجتماع می شود، پیشرفت می کند. جیمیشی انواع اجتماعات را مثل خدمه کشتی، روستا و دار و دسته اراذل امتحان می کند و در آخر راه خودش را پیدا می کند. او دامدار می شود. تنها خرابکاری جیمیشی در های هاربر مربوط به شکار گراز است که نمی دانست متعلق به مراتع و دامداران است. او هنوز اجتماعی نشده و با همان قوانین زندگی تنهایی اش زندگی می کند. با آشنا شدنش با قوانین کم کم درک می کند که هر آنچه را می خواهد نمی تواند به زور طلب کند و حتی بزغاله ای را که دوست داشت را رها می کند چون می فهمد طبق قانون متعلق به شخص دیگری است. میازاکی با این تنوع شخصیتی یک بسته کامل را به مخاطب ارائه می دهد. کونان کمی با تکنولوژی و اجتماع سروکار داشته اما جیمیشی نه.

جامعه دانشمندان اینداستریا

یک گروه از دانشمندان شورای اداره اینداستریا هستند و روزانه در حال برنامه ریزی برای اداره اینداستریا اند. این دانشمندان همان کسانی هستند که در نابودی زمین دخیل بوده اند به همین دلیل با ساخت یک آرمان شهر قصد جبران دارند. گرچه شرایط پس از نابودی زمین دیگر مثل قبل نیست و این نوع اداره کشور کاربردی ندارد. یک دیکتاتوری پنهان توسط شخصیت لپکا در اینداستریا به وجود آمده چون جامعه دانشمندان فکر می کند به همان شیوه سابق و با نظام طبقاتی می تواند آرمان شهری را بسازد. اما اینداستریا گرچه آرزوی خیلی هاست به لطف تصوراتی که از آن وجود دارد، اما یک آرمان شهر نیست. برده های بسیاری به بیگاری مشغول اند و بسیاری از انسان ها به بهانه های مختلف به علت مخالفت با لپکا به زندان انداخته شده اند.

در آخر هم زمین با اینداستریا سر لج می افتد و کمر به نابود کردن آن با زلزله را می بنند. جامعه دانشمندان پس از روانه کردن مردم به های هاربر در اینداستریا می مانند تا با تمام متعلقاتشان مدفون شوند تا شاید اینگونه دینی که به گردنشان است را ادا کنند. جامعه دانشمندان اینداستریا به ما می فهماند که صرفا یک گروه دغدغه مند و دلسوز برای اداره یک کشور کافی نیستند. چراکه در زیر پوست کشور لایه های مختلف فساد تشکیل می شود که دور از چشم دلسوزان به فساد و جنایت می پردازند. در کنار دلسوزی، به تخصص و توانایی اداره یک کشور هم نیاز داریم.

لپکا

دیکتاتور پنهان اینداستریا و آنتاگوئیست اصلی انیمه کونان پسر آینده همین شخصیت لپکا است. در اولین قسمتی که او حاضر می شود به بی رحمی او پی می بریم. در دومین قسمت حضور او به انگیزه اصلی اش از خدمت به اینداستریا پی می بریم. او می خواهد تنها هواپیمای غول پیکر باقی مانده را احیا کند. بهانه اش این است که با یک قدرت بزرگ می توان دنیا را کنترل کرد. او ادعا دارد می خواهد دنیا را کنترل کند نه اینکه آن را نابود کند.

بر حسب تجربه تاریخی می توان فهمید لپکا کیست. او دقیقا نماد همان صاحب قدرت ها و استعمارگرانی است که به بهانه کدخدایی دنیا و کنترل کشور ها هر جنایتی کردند. جنگ های زیادی به راه انداختند و مردم بسیاری را قتل عام کردند. اما در آخر هیچ کنترل و نظمی برقرار نشد و حاصل حضورشان در هر کدام از کشورها، ناامنی، نابسامانی سیاسی و حتی تشکیل تروریست بود.

پدربزرگ لانا همه اینها را می داند پس به کونان ماموریت می دهد تا جلوی لپکا را بگیرد. کونان با سرنگون کردن هواپیمای غول پیکر به قدرت طلبی لپکا پایان می دهد. لپکا پیرو مکتب قدرت است. در این مکتب بر این باورند که ارزش انسان به اندازه قدرت اوست و باید قوی و قوی تر شد. اما اگر این قدرت به دست انسان نادرست و نااهلش بی افتد چه؟ لپکا همان انسان نادرستی است که باید قدرت را از چنگش درآورد.

مردم اینداستریا

تا قبل از رسیدن کونان به اینداستریا، ما اینداستریا را یک ابرقدرت می دانیم با مردمی که مشغول به کار و زندگی عالی هستند. اما وقتی به اینداستریا می رسیم می بینیم که بسیاری از مردم در بدترین شرایط کار می کنند و زندگی فلاکت باری دارند، علارغم قدرت و انرژی زیادی که اینداستریا دارد، این انرژی خرج اموری می شود که به مردم سود نمی رساند، هدف سران خوشبختی مردم نیست و در پی قدرت طلبی خودشان هستند.

مردم اینداستریا به این علت مبارزه پنهانی را علیه حکومت آغاز کرده اند. چون فهمیده اند آخرین چیزی که برای حکومت ارزش دارد، جان این مردم بیچاره است که هرکاری کردند تا به اینداستریا برسند و در نظام امتیاز بندی آن، امتیاز لازم را کسب کردند. مبارزه مردم به لطف کونان به ثمر می نشیند و آنها می توانند از اینداستریا فرار کنند.

وضعیت زندگی اکثریت اینداستریایی ها افتضاح است. در زیر زمین به بیگاری مشغول اند و همانجا زندگی می کنند. خوراکشان از پلاستیک و ضایعات تولید می شود و لباس گونی شکل دارند

در اینداستریا خوشبختی وجود ندارد و همه اش وهم است. حتی مونسلی یا ناخدا دایس یا حتی لپکا که وضعیت مطلوب اجتماعی دارند و لباس های خیلی بهتری می پوشند، آرامش ندارند. اینداستریا یک وهم است از خوشبختی، سرابی که قبل از رسیدن به آن آبی بسیار زلال را به شما نشان می دهد، اما وقتی به آن می رسید می بینید جز گند و کثافت چیزی نصیبتان نشده. حالا در این مرداب گیر می افتید و توان بازگشت هم ندارید. تنها راه باقی مانده، مبارزه است. مبارزه نه برای ساختن، بلکه برای رفتن.

این قضیه کمی ما را به یاد مهاجرین می اندازد. کسانی که با هزار امید و آرزو به کشور های پیشرفته مهاجرت کردند اما در نهایت دیدند آنچه که تصور می کردند توهمی بیش نبوده. حالا دیگر حتی توان بازگشت هم ندارند و باید با سختی زندگی کنند. سختی ای که اگر در کشور خودشان تحمل می کردند، اگر وضعشان بهتر نبود، بدتر هم نمی شد. بجایش در کنار دوستان و خانواده شان بودند.

سلاح اینداستریا اول از همه علیه مردم خودش استفاده می شود. اینداستریایی ها مردم خودشان را تهدید به مرگ می کنند و بعد از عمل مردم به تعهدشان مبنی بر تحویل لانا، راه فرار را باز نمی کنند و مردم را می کشند

مونسلی

مونسلی از اولین شخصیت منفی هایی است که در طول داستان می بینیم. همان قسمت اول. او یکی از نظامیان صاحب نفوذ و درجه دار اینداستریا است. مونسلی هنگام نابودی زمین کودک بوده و نسل قبل را سرزنش می کند. او در آرزوی برگشت به یک زندگی آرام مثل زندگی اش قبل از جنگ است. در اینداستریا به دنبال همین می گردد اما در نهایت آن را در های هاربر و جزیره بازمانده پیدا می کند.

مونسلی نماد زن فمنیسم در انیمه کونان پسر آینده است. زنی که به کار مردانه می پردازد و اتفاقا پیشرفت هم می کند، زنی که می خواهد خوشبختی و زندگی اش را خودش بسازد و زنی که روحیه زنانگی اش را کاملا دور انداخته. اما در آخر چه می شود؟ او با ناخدا دایس ازدواج می کند و می فهمد خوشبختی در جای دیگری است. در تشکیل خانواده و یک زندگی آرام روستایی است. با پولدار شدن، کسب موفقیت های کاری و داشتن لباس و زندگی خوب به آرامشی که یک زن می خواهد نمی تواند برسد.

در شرایطی که همه لباس های گونی شکل می پوشند، مونسلی چنین لباسی پوشیده که نشان دهنده وضعیت عالی مالی و رفاهش می باشد. اما در نهایت می فهمد غایت یک زن در این چیزها نیست

ناخدا دایس

ناخدا دایس به معنای واقعی کلمه حزب باد است. تنها چیزی که می خواهد دریانوردی، غذای خوب و احترام است. هر جایی که حس کند که به اینها می تواند دست پیدا کند می رود. او یکجا رفیق کونان است چون به کمک او برای فرار نیاز دارد. در جای دیگر کونان را نجات نمی دهد و خودش تنهایی فرار می کند. یکجا با کمک کونان در های هاربر سروسامان می گیرد. در جای دیگر در نقشه قتل کونان همکاری می کند. در جایی عاشق مونسلی است و در جای دیگر همان روز ازدواج می خواهد فرار کند.

بهترین تعبیر برای ناخدا دایس را مونسلی بارها به کار می برد. “احمق”. او واقعا احمق است. هرجایی دلش بخواهد هست و هرکاری که می کند فقط یک دلیل دارد و آن هم این است که دلش می خواهد. هیچ ایدئولوژی یا هیچ طرز تفکر خاصی پشت کار او نیست. ولی خب، در هر تیمی که باشد از جان برایش مایه می گذارد.

در آخر دایس با مونسلی ازدواج می کند و همراه با کونان به جزیره بازمانده می رود

تریت

تریت کسی است که هر نوع خیانت و نامردی می کند تا امتیازش بالا برود و بتواند به اینداستریا برود. آخرش هم با همان جهان توهمی روبه رو می شود و به آنچه که می خواهد هم نمی رسد.

تریت نامرد بچه آزار

مردم های هاربر

یک جامعه روستایی و دموکراسی محور. کد خدای روستا همان رئیس است و تصمیم گیری برای امور پیچیده را به مردم واگذار می کند. های هاربر جای قشنگی برای زندگی است اما باز هم آرمان شهر نیست. برای گذران زندگی باید خوب کار کنی و حتی با اراذل هم گاهی درگیر بشوی. چیزی که مهم است حفظ تعادل قدرت است. قدرت به هر طرف که متمایل شود باعث بروز فساد و جنایت می شود. همانطور که افزایش قدرت اُرلو باعث می شود تا به هوس خودش پاسخ بدهد.

در کل های هاربر مثل سرزمینی است که جا و منابع برای زندگی دارد. به علاوه مردمی مهمان نواز که از تازه وارد ها استقبال می کنند. تنها مسئله این است که بتوانند نظم و قانون را حفظ کنند تا در برابر تهدید داخلی و خارجی مقاومت کنند.

نمای دقیق شرایط سیاسی های هاربر… کدخدا وضعیت را مورد بررسی قرار می دهد و از مردم برای تصمیم گیری رای گیری می کند

اُرلو

های هاربر هم از قدرت طلبان و سلطنت خواهان در امان نیست. ارلو کسی است که خواهان حکومت و ریاست به کل های هاربر است. او عملا جمعی از اراذل را رهبری می کند و مراتع های هاربر را در دست دارد اما به همین راضی نیست. او مراتع گوسفند ها و حاکمیت بر منطقه مسکونی را هم می خواهد. برای رسیدن به این هدف او حاضر می شود با مهاجمین اینداستریا هم پیمان شود و با نفوذ به های هاربر به عنوان یک دوست که کمک می خواهد، شرایط را برای ورود راحت تر اینداستریایی ها فراهم کند.

دقیقا مثل همان خائنینی که در طول تاریخ به وعده های مختلف اجیر شدند تا به مهاجمین خدمت کنند. مثل کسانی که میرزاکوچک خان را شهید کردند یا کسانی که به رئیسعلی دلاواری از پشت خنجر زندند. در سایر کشور ها و تمدن ها نیز این قبیل آدم ها وجود داشته اند. حتی در رمان مهشور “به کجا می روی” هم پای یک خائن آدم فروش در میان است که جای مومنین را به نرون لو می دهد و نرون مومنین را جلوی شیر می اندازد و بعدا اجسادشان را به صلیب کشیده و می سوزاند. این خائنین هیچگاه از هیچ سمتی مورد ستایش قرار نگرفتند و جالب است که هیچگاه هم به هدف یا آرامشی که می خواستند نرسیدند. در اینجا هم ارلو به حکومت نمی رسد و حتی وضعیت سابقش را هم نمی تواند بازیابی کند.

اولو نامرد

تحلیل محتوایی انیمه کونان پسر آینده

پرنده های غول پیکر

هواپیماهای غول پیکر شبیه حشرات سمی به تصویر در آمده اند. همچنین انفجار های شبه اتمی دارند. عظمت و بزرگی آنها به علاوه نصب شدن توپ و مسلسل روی آنها ما را به یاد ابر ادوات جنگ جهانی اول می اندازد. کشتی ها و تانک های بسیار بزرگ که بعد از جنگ جهانی اول دیگر صرفه ای برای تولیدشان وجود نداشت. همچنین انفجار اتمی ما را به یاد جنگ جهانی دوم می اندازد. پس ترکیب این دو جنگ به علاوه نمایش جهان با تکنولوژی مربوط به آینده می خواهد بگوید که جنگ جهانی سومی اگر پیش بیاید جهان را نابود می کند.

نقد و بررسی انیمه کونان پسر آینده (future boy conan)؛ اولین تجربه هایائو میازاکی

انرژی خورشیدی و برج سه گوش؛ ذات واقعی تکنولوژی

در قسمت های پایانی کونان پسر آینده، پدربزرگ لانا، لانا و کونان را به قمست خاصی از برج سه گوش می برد که با هلوگرام می تواند یک محیط را بازسازی کند. پدربزرگ زیبایی برج سه گوش را به بچه ها نشان می دهد. سپس می گوید که ذات برج سه گوش همین است. یک دروغ. همه این زیبایی ها دروغ هستند و واقعیت ندارند. هدف برج سه گوش و انرژی خورشیدی و این همه تکنولوژی اگرچه هنگام اختراع و ساخت خوب بوده، اما دروغی بیش نبوده. اینها قرار نیست به بشریت سودی برسانند. چقدر شبیه انیمه گوی بخار که در بالای قلعه بخار یک شهربازی وجود داشت. یک منطقه زیبا که حقیرانه قصد پوشاندن ذات سیاه و پلید قلعه بخار را داشت. قلعه ای برای سلاخی بشریت.

تا حدودی می توان اینها را ذات کشور های استعمارگر دانست. به اسم آبادانی و مدرن کردن وارد یک کشور می شدند و پشت سر خود چیزی جز ویرانی به جا نمی گذاشتند. برج سه گوش هم قرار بود با دریافت انرژی خورشیدی بهترین مکان برای زندگی را فراهم کند. اما جز همان اندک استفاده مفیدی که ازش توسط پدربزرگ لانا شد، دیگر هیچگاه این هدف محقق نشد و از تکنولوژی های پیشرفته آن فقط در راستای جنگ افروزی و کنترل جامعه بهره برده شد.

این نکته هم خیلی جالب است که در سال 1978 میازاکی در انیمه خود مسئله واقعیت مجازی را به نمایش در می آورد. چیزی که هنوز به کیفیتی که میازاکی مطرح کرد، میسر نشده است.

تمام این فضا یک واقعیت مجازی است که پدربزرگ به بچه ها نشان می دهد

استعمارگری اینداستریا

پیش تر هم گفتیم، اینداستریا ادعا دارد که یک کشور آباد برای بازمانده های جنگ بزرگ است. اما اینگونه نیست و حتی مرفهین هم در آنجا آرامش ندارند. اینداستریا تمدن بنا شده از سنگ و آهن، خود را تمدن می نامد، اما اینها همه اش دروغ است. طبق نظر انیمه کونان پسر آینده، اینداستریا محل نفرت زمین هم هست و اگر خودش خودش را نابود نکند زمین اینکار را بالاخره انجام می دهد.

تعالی بشریت در جایی مثل اینداستریا رقم نمی خورد. تمام کسانی که در انیمه به رستگاری می رسند خارج از اینداستریا هستند. جالب است که اینداستریا که از بیرون اینهمه مترقی و پیشرفته است، از درون دچار انواع مشکلات اساسی است. مخصوصا در بدیهاتی مثل انرژی. بخاطر همین هواپیماها و کشتی های خود را روانه سایر جزایر می کند تا با دادن محصولات بی ارزشی مثل سیگار، از آنها بیگاری بکشند و منابع مورد نیاز انرژی را برای خودشان جمع آوری کنند. در آخر هم به مردم بیچاره هیچ سودی نمی رسد. همگی لباس های کهنه می پوشند و غذایشان از پلاستیک و ضایعات درست می شود.

برج سه گوش، نماد قدرت پوشالی اینداستریا

شرایط سیاسی های هاربر؛ دموکراسی و دایه داران سلطنت

های هاربر محل رستگاری بشریت است. یک تمدن متشکل از صنعت، دامداری، کشاورزی و احترام به طبیعت. در اینجا مردم کمبود های اینداستریا را ندارند و غذا به وفور پیدا می شود. شرایط سیاسی این تمدن هم مطلوب است و انیمه دموکراسی را شیوه مطلوبی برای اداره کشور می داند. گرچه لازم است چریک هایی مثل کونان وجود داشته باشند تا در شرایط حساس کاملا خودجوش و آتش به اختیار عمل کنند. کسانی که از نظر اخلاقی مورد اعتماد هستند و عمل خودسرانه شان در راستای منافع است نه اینکه ضرر برساند.

اما این تمدن هم دچار مشکلاتی است. قدرت که از حدی فراتر برود، صاحبان قدرت دایه دار سلطنت و ریاست می شوند. حتی با دشمن هم پیمان می شوند تا هوس خود را سیر کنند. اینجاست که مشخص می شود حتی در بهترین شرایط هم کسانی هستند که می توانند جامعه را به گند بکشند. آن هم به دلایل پوچ و بیهوده.

نقد و بررسی انیمه کونان پسر آینده (future boy conan)؛ اولین تجربه هایائو میازاکی
مقاومت های هاربر در برابر تهاجم اینداستریا

تقابل های هاربر و اینداستریا؛ تقابل اشغالگر و محور مقاومت

اینداستریا به های هاربر حمله نظامی می کند. حتی به مزارع و خانه ها شلیک می کند. های هاربری ها توان نظامی مقابله با اینداستریا را ندارند اما کدخدا همه را قانع می کند تا مقاومت کنند. همه آماده مقاومت علیه دشمن می شوند. کسانی که می توانند در خط مقدم و کسانی که نمی توانند در نیروی پشتیبانی و تدارکات. انیمه با اینکه مخالف جنگ است اما در اینجا نشان می دهد که باید از چیزی که ارزشش را دارد دفاع کرد. های هاربر ارزش دفاع دارد چون خانه و وطن خیلی هاست.

جنگ با خیانت ارلو به نفع اینداستریا است اما مقاومت خاموش نمی شود و کونان با کمترین امکانات هم می جنگد. در آخر خود طبیعت است که به مناضعات پایان می دهد و یک سونامی کار جنگ را تمام می کند. انگار زمین نمی خواهد جنگ دیگری رخ دهد. با پایان یافتن جنگ، سربازان دشمن در های هاربر مشغول می شوند و زندگی جدیدی را از سر می گیرند. های هاربر برای همه منابع دارد و نیازی به غارت نیست. می توانیم آن را با هم سهیم شویم.

در لحظه ای مونسلی در خانه ای نشسته و گذشته اش را به یاد می آورد و می بیند های هاربر شبیه جایی است که قبلا در آن زندگی می کرده. اینجاست که می تواند به آرامش گذشته خود برگردد. کم کم متحول می شود و سمت کونان را می گیرد تا به آنچه فطرتا برای آرامش نیاز دارد بازگردد.

ناو جنگی اینداستریا و حمله به های هاربر

نابودی اینداستریا؛ افول و نابودی یک ابرقدرت

چندین بار اشاره کردیم که اینداستریا نماد یک ابرقدرت و دایه دار کدخدایی دنیا است. کشوری که از بیرون بسیاری متمدن و پیشرفته است و حتی برای کشف منابع و گسترش حکومت به استعمارگری می پردازند. از نظر انیمه کونان پسر آینده، در آخر چنین حکومتی هر چند پرشکوه و مترقی باشد، اما محکوم به نابودی است. چون ذات پلیدی دارد و هدفش رفاه مردم نیست. حتی اینگونه نیست که بقیه را غارت کند تا مردم خودش رفاه داشته باشند. او هم اشغالگر و هم غارتگر است و هم مردمش در رفاه زندگی نمی کنند.

انیمه کونان پسر آینده می گوید از چنین سیستمی باید فرار کرد. البته می گوید که کسانی باید بمانند و برای تغییر سیستم یا آگاه سازی دیگران در آنجا کار کنند(مثل پدربزرگ لانا). اما در آخر ذات و فطرت قدرت طلب این ابرقدرت خودش را نابود می کند. مثل دایناسوری که از بس هیکل بزرگ کرده که اسکلتش توان تحمل این وزن را ندارد و زیر وزن خود فرو می ریزد. این قدرت طلبی و هوس حکومت جهانی به زور اسلحه، در آخر لپکا و نیروهایش را نابود می کند. خودشان مقصر نابودی خودشان هستند و بابت جنایاتشان باید روزی تاوان پس می دادند.

اینداستریا نابود می شود

طبیعت پرستی

کونان پسر آینده گرچه طبیعت گرا نیست و طبیعت را برتر از هرچیزی نمی داند، اما طبیعت پرستی دارد. ما می بینیم که چقدر مناظر طبیعی چشم نواز و حفظ طبیعت مورد توجه است. اما همین طبیعت با زلزله و سونامی آسیب های زیادی را به بار می آورد. طبیعت هم سود می رساند و هم ضرر پس شاهد دیدگاه طبیعت گرایی یا مفهوم وحش آرمان شهر گرایی(انسان مشکل زمین است و برای حفظ تعادل باید از دور خارج شود و همه مسائل را به طبیعت بسپاریم) نیستیم.

کونان پسر آینده اذعان دارد که جامعه مدرن و شهرهای پیشرفته مکان خوبی برای زندگی نیستند و فساد زیادی در آنها جریان دارد. اما جوامعی که همزیستی با طبیعت را انتخاب کرده اند و بر پایه دامپروی و کشاورزی اداره می شوند، شرایط مطلوب زندگی را دارند. در عین حال کونان دشمنی با تکنولوژی ندارد و در عین نکوهش تکنولوژی آسیب زننده، استفاده درست از تکنولوژی را نیز ستایش می کند.

در یک جمله می توان گفت که کونان پسر آینده همه چیز را در دست انسان ها می داند. انسان هم با شیوه زندگی و نوع دیدگاهشان به همدیگر، طبیعت، سیاست، تکولوژی و… و طرز استفاده و بیان آنها یک جامعه را می سازند. جامعه ای جهانی یا یک تمدن روستایی کوچک. نوع تفکر و رفتار انسان است که خوب و بد را مشخص می کند و می تواند باعث آبادانی و صلح یا نابودی و جنگ باشد. موجود مختار زمین انسان است و اختیار او قدرتی است که تعیین کننده آینده دنیاست.

نقد و بررسی انیمه کونان پسر آینده (future boy conan)؛ اولین تجربه هایائو میازاکی

کونان پسر آینده الگوی کامل کارهای آینده میازاکی

تقریبا تمام آثار میازاکی را می توان یکجا در کونان پسر آینده دید. این انیمه حتی سکانس های طلایی برخی آثار میازاکی را در خود جای داده. از نظر فکری و از نظر فرمی و همچنین از نظر نوع شخصیت پردازی و روابط بین شخصیت ها، تمام آثار بعدی میازاکی از کونان پسر آینده پیروی می کنند.

نقد و بررسی انیمه کونان پسر آینده (future boy conan)؛ اولین تجربه هایائو میازاکی
این جمع خندان را در بسیاری از انیمه های میازاکی می توان پیدا کرد

روابط بین شخصیت ها

عاشقانه پاک بین لانا و کونان را در بسیاری از آثار میازاکی می بینیم. پسری که قوی است و برای دختر مورد علاقه اش هر کاری می کند. مثل انیمه های لاپوتا قلعه ای در آسمان و پرنسس مونونوکه. همچنین لانا یک دختر ضعیف بی دست و پا نیست که همیشه به دردسر بی افتد. لانا در جایی با درآوردن خشاب اسلحه سرباز جان کونان را نجات می دهد و در های هاربر نقش فعالی دارد. این انیمه زن را بی عرضه نشان نمی دهد و در جای مناسبش به او نقش می دهد. در های هاربر شاهد هستیم که زنان مسئولیت هایی دارند که در نوبه خوب بسیار مهم هستند.

نقد و بررسی انیمه کونان پسر آینده (future boy conan)؛ اولین تجربه هایائو میازاکی
کونان رو دارن عین کیسه برنج می برن اما تمام دغدغه اش اینه که لانا ناراحت نباشه و گریه نکنه 🙂

همچنین شخصیت مونسلی با اینکه سرباز و خلبان است اما در آخر ازدواج می کند. یعنی هیچ ردی از حمایت از فمنیسم در این اثر میازاکی دیده نمی شود. تقریبا تمام آثار بعدی میازاکی نیز همین گونه هستند و نقش مکمل به زن و مرد داستان می دهند. در انیمه لاپوتا قلعه ای در آسمان، پسر داستان کارهای فنی کشتی هوایی را انجام می دهد و دختر نظافت و آشپزی می کند. به هیچ عنوان نقش زنانه تحقیر نمی شود و در آن شرایط گفته می شود که آشپزی برای خدمه کشتی کار بسیار مهم و حیاتی است. در انیمه بر فراز تپه شقایق، زمزمه قلب، پرنسس مونونوکه و قلعه متحرک هاول نیز می بینیم که شخصیت مونث نقش مخصوص به خود را ایفا می کند و شخصیت مذکر هم همینطور. در نهایت نقش هر دو در کنار هم باعث رسیدن به نتیجه پایانی می شود. یعنی زن و مرد هرکدام وظایف خودشان را دارند و در کنار همدیگر به نتیجه مطلوب می رسند.

نقد و بررسی انیمه کونان پسر آینده (future boy conan)؛ اولین تجربه هایائو میازاکی
رابطه کونان و لانا بسیار شبیه رابطه شیتا و پازو در انیمه لاپوتا قلعه ای در آسمان است

رفاقت کونان با جیمیشی را نیز در بسیاری از آثار میازاکی می بینیم. تقریبا در تمام آثار وی یک پسر دیگر با پسر شخصیت اصلی یا یک دختر دیگر با دختر شخصیت اصلی دوست هستند و کمک مهمی در به نتیجه رسیدن آنها دارند. نقش دوستان شخصیت های اصلی انیمه برفراز تپه شقایق و باد برمی‌خیزد را در موفقیت نهایی شخصیت های اصلی را نمی توان کتمان کرد.

محتوای ضد جنگ در عین ارزش نهادن به مقاومت

اشاره به نابودی بشریت با اسلحه های پیشرفته مخصوصا با بمت اتم را نیز در آثار بعدی میازاکی می بینیم. مثلا در لاپوتا قلعه ای در آسمان، تمدن لاپوتا نابود شده با اینکه بسیار ثروتمند و پشرفته بوده. همچنین انفجار اتمی را در این انیمه شاهد هستیم. در انیمه نائوشیکا از دره باد نیز می بینیم که بشریت بخاطر جنگ های پس از انقلاب صعنتی نابود شده اما باز هم یک موجود عظیم الجثه احیا می شود که با چشمانش لیزر شلیک می کند و انفجار اتمی را رقم می زند.

انفجار شبه اتمی در انیمه کونان پسر آینده

همچنین آثار میازاکی ضد جنگ هستند و منشاءشان همین کونان پسر آینده است. در هر انیمه ای از میازاکی که مفهوم جنگ را شاهد هستیم، ضدیت با جنگ و پوچ بودن جنگ را هم شاهد هستیم. شاهد این مقوله هم هستیم که جنگ ها بخاطر حرص و طمع به راه می افتند و مردم بی گناه قربانیان بی چون و چرای آن هستند. گرچه او هیچگاه مقاومت را نفی نمی کند و می گوید در برابر دشمن باید جنگید. کونان پسر آینده، نائوشیکا از دره باد و پرنسس مونونوکه لزوم مقاومت و مبارزه را نمایش می دهند. در انیمه ای مثل قلعه متحرک هاول نیز شاهد پوچی جنگ و قربانی شدن مردم بی گناه هستیم. جنگی که در انیمه هاول به راه افتاده کاملا از سر حرص و طمع خاندان های سلطنتی است و حتی ملکه آن را یک جنگ مسخره می داند.

سرنگونی هواپیمای غول پیکر به لطف کونان

سازندگی و بازسازی

مفهوم سازندگی را هم در آثار میازاکی می بینیم. بالاخره آثار میازاکی مربوط به دوره پسا جنگ جهانی هستند و دغدغه بازسازی ژاپن را می توان در آنها مشاهده کرد. در کونان پسر آینده هدف ساخت مکانی آرام برای زندگی است. همچنین کونان قصد دارد جزیره بازمانده را نیز بسازد و مناسب زندگی کند و یک تمدن تشکیل دهد. در آثار بعدی میازاکی نیز همین روند هویداست. در انیمه بر فراز تپه شقایق داستان در مورد بازسازی یک ساختمان منتسب به انجمن های دبیرستان است. یعنی تلمیحی به بازسازی و سازندگی ژاپن پس از جنگ اشاره می شود. یا در انیمه پرنسس مونونوکه، در انتها همه برای بازسازی شهر آهن آستین بالا می زنند. جالب است که روند انیمه نائوشیکا از دره باد شباهت زیادی به کونان پسر آینده دارد. دنیایی پس از جنگ آخرالزمانی که مهاجمین به سرزمین شخصیت اصلی حمله می کنند و پدر او را می کشند. در ادامه شخصیت اصلی سفری را آغاز می کند. در نهایت هم به خانه خود بازمی گردد.

توجه ویژه به طبیعت

میازاکی مدتی را در سوئیس زندگی کرده و عرق خاصی به طبیعت آنحا دارد. دشت های سبز در مجاورت کوهستان ها با خانه های دور از هم و گله هایی که چرا می کنند. در انیمه قلعه ای به آسمان سرزمین مادری شیتا جایی همانند سوئیس است. در کونان پسر آینده هم های هاربر شمایل سوئیسی دارد. طبیعت پرستی از ویژگی های میازاکی است که به طرز تفکر او باز می گردد. در آثار او همچون پرنسس مونونوکه، قلعه متحرک هاول، پسر و مرغ ماهیخوار، همسایه من تورورو، پونیو و سرویس تحویل کی کی، شاهد نمایش بسیار زیبای طبیعت توسط میازاکی هستیم. همچنین وی به طبیعت اهمیت بسیاری می دهد و حتی تفکرات آنیمیسم(در نظر گرفتن روح برای هرچیزی) را در او می بینیم. این روند را هم در کونان پسر آینده می شود دید. او برای زمین روح قائل است و توجه ویژه ای به طبیعت دارد.

نقد و بررسی انیمه کونان پسر آینده (future boy conan)؛ اولین تجربه هایائو میازاکی
لانا یک توانایی خاص دارد. می تواند از راه دور با پدربزرگش صحبت کند و همچنین با پرنده ها هم حرف بزند. او در دل خود معنویتی خاص را جای داده. یعنی میازاکی حتی به معنویت هم در اثرش دقت داشته. حالت ارتباط گرفتن لانا همانند حالت دعا کردن است پس می توان مطمئن بود که میازاکی می خواسته از این قدرت لانا برداشت معنوی داشته باشد

میازاکی طبیعت را ارج می نهد اما طبیعت گرا نیست

میازاکی گرچه طبیعت را مهم می داند اما طبیعت را به همه چیز برتر نمی داند. یعنی انواع تقابل های بین طبیعت و تکنولوژی را شاهد هستیم، اما هیچکدام به دیگری برتری ندارند. یعنی نظریات داروینی، طبیعت گرایانه و حتی وحش آرمان شهر گرایانه ندارد. کونان پسر آینده با استفاده اشتباه از تکنولوژی مشکل دارد اما در کل با آن دشمن نیست و جاهای زیادی از آن استفاده مفید می کند. همچنین گاهی مشکل از خود طبیعت است. در پرنسس مونونوکه، قطعا یک سر مشکل ارواح جنگل هستند که جنگ رخ می دهد. در کونان پسر آینده نیز نماد جزیره بازمانده، شاتل فضایی سقوط کرده در آن است. شاتلی که با سقوطش چشمه آبی را برای سرنشینان هدیه داده و جزیره بی آب و علف را جان می بخشد. این همکاری و همنشینی خاصی بین طبیعت و تکنولوژی را نشان می دهد.

شاتل باعث پیدا شدن چشمه آب و جان گرفتن جزیره بازمانده می شود

بازگشت به سرزمین مادری

بازگشت به سرزمین مادری از دیگر ویژگی های آثار میازاکی است. کونان اولین انیمه با این مضمون است که در نهایت کونان به سرزمین مادری خود باز می گردد. انیمه های نائوشیکا از دره باد و لاپوتا قلعه ای در آسمان نیز همین‌گونه هستند و در انتها، شخصیت های اصلی به سرزمین مادریشان باز می گردند.

در این صحنه لانا برای حفظ جان کونان به او اکسیژن می رساند، در انیمه پرنسس مونونوکه به همین حالت، شخصیت سن به آشیتاکا غذا می دهد تا زنده بماند. میازاکی صحنه های کلیدی و حیاتی را بارها در آثارش تکرار می کند

اقتباس از رمان

در آخر اینکه میازاکی اهل اقتباس از رمان است. از اولین اثر او که همین کونان پسر آینده است، می بینیم که او از رمان اقتباس می کند و یک انیمه می سازد. بسیاری از آثار او حتی معروف ترین هایشان اقتباس از رمان هستند.

رمانی که کونان پسر آینده از آن اقتباس شده

جمعبندی

کونان پسر آینده یک پک کامل از تفکرات میازاکی است. او هر آنچه را که در آثارش می آورد یکبار در انیمه کونان پسر آینده آورده. تقریبا می توان گفت هیچ نوع تفکر و مفهوم مهمی در آثار میازاکی وجود ندارد که قبلا در کونان پسر آینده مطرح نشده باشد. از این جهت انیمه کونان پسر آینده در عین گمنامی مهم ترین اثر میازاکی است و هرکس که بخواهد نوع نگاه او را تفسیر کند باید توجه ویژه ای به این انیمه داشته باشد.

نوشته های مشابه

‫18 دیدگاه ها

  1. واقعا ممنون!به شدت به این نقد نیاز بود.خسته نباشید!

    1. داریم کار می کنیم روشون. هر وقت تموم شن منتشر می کنیم. به زودی

  2. انیمه های بهتری هم برای نقد بودن راستش …
    این انیمه قدیمیه و بازدید چندانی هم نداشته و نداره
    ولی در کل نقد هاتون رو دوست دارم با تشکر از زحمتتون

    1. دلیلش اینه که تمام آثار بعدی میازاکی و نوع نگاهش یکجا توی این اثر هست. بخاطر همین نقدش کردیم. چون سیر میازاکی رو هم شروع کردیم برای جریان شناسیش لازمه که از اولین اثرش کار رو شروع کنیم

        1. سلام علیکم
          آثارش چیز خیلی خاصی نیست فقط از عنصر گیج کردن مخاطب استفاده کرده وگرنه خیلی محتوای عمیقی نداره. جریان شناسی میازاکی و تاکاها رو تموم کنیم سراغ ساتوشی هم میریم

        2. ساتوشی کن کسیه که منتقد های زیادی توی دنیا تحسینش کردن و کارگردان های معروفی هستن که میگن ازش الهام گرفتن و هنوزم که هنوزه از آثارش مخصوصا از پرفکت بلو و پاپریکا صحبت میشه و راجبشون تئوری داده میشه بله از عنصر گیج کردن مخاطب استفاده میکنه که تاثیر کارشو بیشتر کنه و اینم خودش یه هنره که هر کسی نمیتونه درست اونو به اجرا در بیاره ضمنا این آثار برای دوره خودشون انقلابی بودن و از زمان خودشون واقعا جلو تر بودن . اونوقت تو به این آدم میگی سطحی
          البته از کسی که انیمه رو با کیپاپ و کیدراما توی یک سطح قرار میده نمیشه انتظاری غیر از این هم داشت فقط برام سواله اگر اینقدر انیمه و ما طرفدار هاش رو بی ارزش و سطحی میدونی چرا در این حد روی بررسیشون پافشاری میکنی و حتی یه نقد از یه فیلم نامربوط به انیمه مینویسی هم باید یه اسمی از انیمه بیاری .خب بس کن برادر برو بشین همون آثار فاخر و مطرحتو ببین مارم با همین انیمه های درب و داغون تنها بذار

        3. ما کارمون محتواست نه فرم و هنر
          از نظر محتوایی چیز زیادی نداره
          اگر میگید نه اثباتش کنید
          روانشناسیش قویه اما محتوای فکری نه
          مثلا پرفکت بلو(که به نظرم هنوز سنتون مناسب تماشاش نیست) سوژه اش اسکیزوفرنی هستش که خیلیا اون زمان ازش استفاده کردن و روانشناسی بود تا محتوایی

          و البته
          برید انیمه تونو ببینید کسیم کاریتون نداره
          شما قطع به یقین نصف منم انیمه ندیدید. بجای تعصب اگر جایی حرف اشتباهی دیدید اثبات کنید که اشتباهه ما هم قبول می کنیم. فشار خوردن فقط نشانه از حق بودن حرف ما داره

  3. سلام اگه میشه انیمه جدیدی که اومده و خیلیم معروف شده رو تحلیل کنین انیمه sololeveling

  4. سلام، روز خوبی داشته باشید؛
    خوشحال میشم نقد فیم جن گیر 1974 رو هم توی برنامه ریزی نقد هاتون قرار بدید.
    با آرزوی موفقیت برای شما

  5. برای وان پپیس، ناروتو، بلک کلاور، سفیدکننده، فری تیل و … برنامه ای ندارید ؟

  6. تو ایران نمی‌شناسنش ولی اونایی که خودشون عربن و شبکه های عربی رو بچگی نگاه کرده باشن این انیمه از معروف ترین کارتون ها بین عرب هاست. اسمشم عدنان و لینا هست. عدنان همون کونانه. لینا هم لانا. دوبله عربیش عاالیه. تمام شخصیت ها هم اسماشون فرق می‌کنه ولی من به شخصه اسمای عربی رو دوس دارم خیلی به شخصیت ها میاد.
    عدنان(کونان)
    لینا(لانا)
    دکتور رامی(پدربزرگ لانا)
    عَبسی(چیمیشی)
    عَلّام(لپکا)
    سمیره(مونسلی)
    ناخدا نامِق(ناخدا دایس)
    نِمرو(اُرلو)
    های هرپر اسمش قریه الامل هست. یعنی روستای امید. اون هواپیمای بزرگ که کونان و بقیه منفجرش می‌کنن اسمش جُمانه‌ست‌. خیییلی اثر محبوبیه تو کشور های عربی کسی نیست نشناستش. مثل جومونگ تو ایرانه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *