انیمیشن سینماییمحصولات انیمیشنی
نقد و رمزگشایی انیمیشن لوکا (Luca)؛ ارتباط با دنیای اجنه و شیاطین
تکراری، قابل حدس و بدون هیجان
انیمیشن لوکا آخرین اثر دیزنی است که به تازگی وارد بازار شده است. لوکا هم مثل رایا و آخرین اژدها و چند اثر اخیر دیزنی باز هم از نظر داستانی و سناریو کاملا تکراری عمل می کند. هیجان داستانی در این اثر مرده و پایانی قابل حدس دارد. شاید دیزنی روز به روز از نظر گرافیک پیشرفت می کند و آثاری چشم نواز می سازد اما برای مخاطبین سابق خود فقط و فقط کلیشه و داستان های تکراری ارائه می دهد.
انیمیشن لوکا تنها حسنی که نسبت به چند اثر اخیر دیزنی دارد، این است که سعی داشته با ترکیب کردن چند داستان و سناریو کمی متمایز تر به نظر برسد. انیمیشن لوکا داستان چندان قوی ای برای مخاطب نمی سازد. پایان و میانه داستان دارای حفره است و کشمکش های میان داستان به شدت کودکانه است. پیکسار سعی دارد در انیمیشن لوکا باز هم نژاد جدیدی را وارد دنیای خود کند. نژادی که یا باید خود را از انسان ها پنهان کنند یا باید خود را به انسان ها بقبولانند. این هم تکراری است.
پیکسار این بار در تور جهان گردی خود به ایتالیا رفته و فضای روستاهای صیادی آن کشور را به رخ می کشد. حتی کمی سعی می کند از لحجه و اصطلاحات ایتالیایی استفاده کند.
داستان
داستان انیمیشن لوکا در مورد هیولایی دریایی به همین نام است. لوکا زندگی ای ساده و بی هیجان دارد. هیولاهای دریایی صلح جو اند و زندگی ای ساده و شبه روستایی را در زیر آب دارد. با این حال به دلیل ظاهرشان، انسان ها از آنها می ترسند و حتی سعی در کشتن آنها نیز دارند. روزی از روزها لوکا با یک هیولای دریایی دیگر به اسم آلبرتو آشنا می شود. آلبرتو به سطح زمین می رود و از شکل هیولایی خود به شکل انسانی تغییر می کند. او لوکا را نیز به سطح می آورد و از سطح زمین و آرزو های خود با او صحبت می کند. بزرگترین آرزوی او یک وسپا است تا با آن به دور دنیا سفر کند.
خانواده لوکا از سفر او به سطح آگاه می شوند و تصمیم بر فرستادن او به اعماق دریا می گیرند. لوکا با آلبرتو به روستای نزدیک فرار می کنند تا یک وسپا پیدا کرده و با آن به دور دنیا سفر کنند. در همین بین با دختری به اسم جولیا آشنا می شوند و برای جور کردن پول وسپا با او همراه می شوند تا در مسابقه سالانه منطقه شرکت کنند.
آلبرتو که می بیند لوکا خیلی با جولیا گرم گرفته و به مدرسه و علم علاقه مند شده ظاهر حقیقی خود را به جولیا نشان می دهد. در وهله اول لوکا هم تظاهر به ترس می کند تا وجهه اش برای جولیا خراب نشود ولی جولیا می فهمد که لوکا هم یک هیولا است و برای محافظت از او، او را طرد می کند.
لوکا بخاطر آلبرتو به تنهایی مسابقه می دهد. در حین مسابقه هویت جفتشان فاش می شود. اما جامعه انسان ها آنها را می پذیرند و دیگر قصد کشتن آنها را ندارد. در همین زمان چند نفر دیگر که در میان انسان ها زندگی می کنند نیز ظاهر هیولا گونه خود را فاش می کنند و مشخص می شود که برخی از هیولا های دریایی در بین انسان ها زندگی می کردند.
در آخر پولی که قرار بود وسپا شود، با فداکاری آلبرتو خرج تحصیل لوکا می شود و لوکا به جنوا می رود تا با جولیا زندگی کند و در مدرسه درس بخواند.
فقط با خواندن خلاصه می توان تکراری بودن آن را فهمید. به سناریوی انیمیشن موآنا کمی دقت کنید. دو نفر با یک دیگر برای هدفی مشترک همسفر می شوند. در بخشی از اوج داستان با هم دعوایشان شده و هم دیگر را ترک می کنند. بعد به دلیلی شخصیت اصلی متحول شده و به تنهایی دل به خطر می زند. در میانه نبرد شخصیت دیگر نیز به کمک او می آید و با هم دیگر بر مشکل غلبه می کنند.
شاید کمی جزئیات سناریو این دو انیمیشن متفاوت باشد اما کلیت سناریو ثابت است. در عین حال ما باز هم شاهد فرار یک کودک یا نوجوان به دلیل درک نشدن توسط خانواده اش هستیم. او فرار می کند تا به اهداف خود برسد و خانواده به دنبال او می گردد. در نهایت خانواده راضی می شود و به اشتباه خود اعتراف می کند. این سناریو نیز از نظر کلی به سناریوی انیمیشن قهرمان کوچک شباهت دارد. سناریوی دیگر دعواها و کشمکش های خاص دو دوست صمیمی است که این را هم در انیمیشن رالف خرابکار دو دیده ایم.
البته مثال های بالا تنها مثال های موجود نیستند و اگر کمی در انیمیشن هایی که دیده اید دقت کنید خودتان متوجه می شوید که چقدر این سناریو ها تکراری اند.
هدف جولیا از شرکت در مسابقه خیلی کودکانه است. صرفا برای پز دادن اینکه می تواند. از شرکت های انیمیشن سازی انتظار می رود که یا اهداف را کمی ارتقاء بخشند و یا حداقل تحولی را در شخصیت نشان دهند که اهدافش را تحت تاثیر قرار می دهد. اما خب دیزنی در این انیمیشن هم یک هدف کودکانه ارائه می دهد، هم آنکه تحول آنچنانی در جولیا ایجاد نمی کند.
شخصیت جولیا می بایست از نظر روحی کمی غمگین تر و یا حتی افسرده می بود. غم و افسردگی ای که باید توسط لوکا کم و حذف می شد. اینگونه هم لوکا قهرمان موجه تری به نظر می رسید هم ما شاهد تحول شخصیتی جولیا بودیم. این یکی از مشکلات شخصیت پردازی انیمیشن لوکا است.
شخصیت منفی به سزای اعمال خود می رسد اما آن هم دیگر خیلی کلیشه ای و ساده اتفاق می افتد. نوچه های شخصیت منفی از او خسته می شوند و او را به داخل حوض پرتاب می کنند. دلیلش هم حرف ها و ناسزا هایی است که در طول انیمیشن لوکا نثار دو نوچه بد بخت می شود. دیدید چقدر تکراری.
پدر جولیا شکارچی هیولا و ماهیگیر است. او یک دست ندارد. با این حال هیچ داستان خاصی نسبت به دست قطع شده او وجود ندارد. وی این معلولیت خود را مادر زادی بیان می کند. شاید تنها خلاقیت انیمیشن لوکا همین است.
در میانه داستان چند باری شاهد این هستیم که البرتو با پدر جولیا برای کار خاصی بیرون خانه می رود. ولی در انیمیشن لوکا مشخص نمی شود که این کار چه کاری است. یک حفره دیگر که کنجکاوی بیننده را قلقلک می دهد و آن را بی جواب می گذارد.
پایان داستان دیگر خیلی خوب و ساده بود. هیچ اتفاق خاص یا سخنرانی احساسی یا هر صحنه دیگری که اشک یا روحیات مخاطب را به بازی بگیرد در کار نیست. پذیرش موجوداتی که سالها انسان ها در پی کشتن آنها بودند خیلی ساده رقم می خورد.
گره گشایی داستان هم کمی مورد دار است (مثل بقیه قسمت های انیمیشن لوکا) آلبرتو و خانواده لوکا با رفتن او همراه جولیا و تحصیل او موافقت کرده و پول مسابقه نیز برای تحصیل لوکا خرج می شود. تا حدودی کارگردان در سدد رقم زدن پایانی دراماتیک است. اما کارگردان می توانست یک صحنه احساسی و تا حدودی نشاط انگیز را رقم بزند. صحنه ای که جولیا متوجه می شود لوکا نیز همراه او می آید. اما خب این صحنه در انیمیشن وجود ندارد و این یکی دیگر از ایراداتش است. گره گشایی در تیتراژ ادامه می یابد و تنها مضمونی را که می رساند این است: آنها به خوبی خوشی با یکدیگر زندگی کردند.
محتوا
دوستی، فداکاری، تلاش. تمام اینها پند های نصیحت گونه تکراری تمامی انیمیشن های تاریخ اند که فقط سعی در پنهان کردن محتوای اصلی دارند.
چند دهه ای هست که رسانه های غربی سعی در عادی و بی ایراد جلوه دادن رابطه انسان و سایر موجودات غیر بشری دارند. به این شکل که آنها هم خانواده دارند، آنها هم احساس دارند، آنها هم علاقه دارند، آنها هم… . نمونه این قبیل آثار بسیار زیاد است و اصلا در انیمیشن خلاصه نمی شود. ای تی موجود فضایی یکی از این نمونه هاست. در برخی آثار که موجودات فرا بشری دشمن هستند، باز یکی از آنها نقش یک دوست خوب را ایفا می کند و فیلم باز هم سعی در عادی و مفید جلوه دادن رابطه با بعضی از این موجودات را دارد. یک نمونه آن فیلم سینمایی ونوم است.
جالب انیجاست که این فقط به فیلم ها، سریال ها، انیمه ها و انیمیشن ها نیز خلاصه نمی شود. چندی پیش یوننیسف کلیپی منتشر کرد که در آن یک موجود هوشمند غیر انسان به مدرسه انسان ها وارد می شود و رفته رفته مورد پذیرش بقیه واقع می شود. می توانید ویدئو را همین جا تماشا کنید:
در دهه هشتاد یا هفتاد میلادی هیلاری کلینتون پوستری را منتشر کرد که در آن خودش سرپرستی یک موجود فضایی را بر عهده گرفته بود. مضمون اصلی هم این بود که اگر زمانی موجودات فضایی به زمین بیایند بدین شکل با آنها دوست شوند.
اما کمی تامل کنید. سالها است که فیلم ها، انیمه ها و انیمیشن های گوناگونی با وجود موجودات هوشمند غیر بشری ساخته می شود. تقریبا در تمام آنها این موجودات مثل انسان ها خوب و بد دارند. با بعضی ها باید جنگید و با بعضی ها باید دوست شد. با این حال بر روی دوستی با موجودات هوشمند بیشتر تاکید می شود. مخصوصا ایجاد روابط دوستانه یا عاشقانه که یک نمونه آن را در این انیمیشن لوکا دیدیم.
منظور از این موجودات چیست؟ یک جواب دو حرفی دارد. «جن». در دین اسلام ارتباط بین بعدی حرام است. البته استثنا هایی وجود داشته. یکی از این استثنا ها نبی مکرم اسلام است. دلیل هم منطقی است. وی پیغمبر جن و انس است و آخرین و کامل ترین دین الهی را برای همه به ارمغان آورد. با این حال باز هم برای عام این ارتباط حرام است. یعنی نه اجنه و نه انسان ها حق ندارد با یکدیگر ارتباط برقرار کنند.
اما آیا بشریت تا به حال چنین ارتباطی داشته؟ جواب مثبت است. کافی است کمی به آثار هنری تاریخی به جا مانده دقت کنید. همچنین به برخی از مراسمات بومیان آمریکای شمالی یا لاتین توجه کنید. مراسم ذبح انسان برای رفع قحطی و بیماری یک نمونه از رفتار برخی بومیان آن زمان بوده است.
هم اکنون نیز کابالا و ماسون مذهب هایی شیطان پرست (شیطان یکی از اجنه است و جن های زیادی در خدمت او هستند) هستند که مراسم هایی مشکوک انجام می دهند و نماد های خاص خود را دارند. وقتی این نماد ها را در خیل زیادی از آثار فرهنگی، اسکناس ها و… میبینیم، تنها یک برداشت وجود دارد: سیاسیون و صاحبان رسانه ها خود ماسون هستند.
حال عادی است که این عده که هم صاحب ثروت و قدرت اند و هم صاحب رسانه ها، بخواهند رابطه خودشان با شیطان و اجنه را توجیه کنند. خدا میداند چه نقشه ای برای ما کشیده اند که سعی دارند افکار عمومی را برای پذیرش موجودات هوشمند غیر انسان آماده کنند.
خانواده و تک فرزندی
باز هم شاهد خانواده های از هم پاشیده هستیم. پدر البرتو او را ترک کرده و اصلا مشخص نیست مادر او کیست. خانواده لوکا به شدت محتاط اند و فرزند خود را درک نمیکنند. پدر و مادر جولیا از هم جدا شده اند. پدر او در یک روستای صیادی و مادر او در جنوا زندگی میکند. جولیا نه ماه تحت سرپرستی مادرش و سه ماه تحت سرپرستی پدرش است.
در انیمیشن لوکا هیچ خواهر یا برادری مشاهده نمی شود و هر سه شخصیت اصلی تک فرزند اند. آثار غربی همیشه سعی در ترویج دوستی و روابط دارند، اما خانواده را از هم گسسته و خواهر و برادر را حذف کرده اند. چنین کاری دو دلیل دارد.
اول آنکه فرهنگ غرب همین قدر مسخره است. خانواده ها از هم گسسته و در خیلی اوقات غیر حقیقی اند. تنهایی به حدی بیداد میکند که در انگلیس وزارت تنهایی وجود دارد. نبود خانواده یعنی کاهش شادی و نشاط در جامعه. بیشترین آمار استفاده از قرص های آرام بخش مربوط به غرب است. بیشترین آمار افسردگی مربوط به غرب است. غربی ها نیز برای جبران شادی نداشته خود به مواد مخدر، الکل و روابط نامشروع رو می آورند تا شاید کمی از وضعیت روحی و روانی خود را بهبود بخشند. اما این فقط باعث فرو رفتن بیشتر در منجلاب بدبختی است.
دومین دلیل این است که رسانه ها و دولت های غربی در پی بیشتر و بیشتر جا انداختن همین فرهنگ و روش زندگی در جامعه ی جهانی اند. چرا که اگر فردی خانواده و تعهد نداشته باشد بیشتر کار میکند، بخش زیادی از درآمد خود را خرج مواردی بی اهمیت و در دست همان دولت ها و رسانه ها میکند و از آن جهت که دچار بیماری است، کنترل و نظارت دولتی بر آنها راحت تر است. کسی که در بدیهیات خود دچار مشکل است، دیگر به ظلم سیستم نظارتی اش فکر هم نمیکند چه برسد به آنکه بخواهد برای تغییر و بهبود حرکتی بکند. بدین شکل میتوان توهم شادی و خوشبختی هم ایجاد کرد و با جا انداختن روابط نامشروع، الکل، مواد مخدر و مصرف گرایی احمق هایی(باب اسفنجی) تربیت کرد که بیشترین بازده کاری را برای دولت دارند و کمترین خطر را نیز نسبت به سیستم فعلی دارند.
جالب اینجاست که در غرب با آنکه علم پزشکی در سطح بالایی قرار دارد، بیماری هایی همچون دیابت، فشار خون و سرطان نیز در سنین نه چندان بالا در بین غربی ها بیداد میکنند. دلیل فرهنگ غذا خوردن است. نه فقط فست فود. نوع کشتار دام، غذاهای دامی، رفتار ناهنجار با دام، سرو اعضای ناسالم مثل کبد چرب و گوشت های حرام، همه و همه دست به دست هم میدهند تا نیروی کار بازنشست شده و کم بازده به سرعت بمیرند و خرج اضافی برای دولت هایشان نداشته باشند. این است فرهنگ و سیستم تمدن مزخرف غرب. غیر انسانی، مادی گرا و منفعت طلب.
والت دیزینی یکی از بزرگترین شرکت های تولید انیمیشن دنیاست. البته که تحت نظارت سیستمی ماسونی هم هست. این را می توان از نماد های موجود در انیمیشن هایش فهمید. با این حال از جامعه و والدین عاقل انتظار می رود تا با نظارت و توجیه کودکان و نوجوانان خود نسبت به مضامین منفی آثار فرهنگی، تا می شود چنین آثار مخربی را از زندگی نسل آینده پاک کنند تا رسانه های غربی به اهداف خود نرسند. این کار افزایش سواد رسانه ای جامعه، والدین و خود نوجوانان را می طلبد.
سلام. با اینکه این انیمیشن تازه هست و هنوز فرصت نشده که ببینمش، اما بخش مربوط به رابطه با اجنه ابعاد بشیار گسترده تری داره.
از جمله اینکه شیاطین در دوران باستان خودشون رو به مردم به شکل موجودات دو رگه نشون می دادن و ادعای خدایی میکردن. ظاهر خدایانی مثل مدوسا، هورس، آنوبیس، نمسیس و… ابن موضوع رو تایید میکنه. همچنین میشه موجودات افسانه ای غرب مثل الف ها، گوبلین ها،پری های دریایی و … رو هم از اجنه دونست. نکته جالب اینکه معادل جن در فارسی، “دیو” هست. پس میشه نتیجه گرفت دیو های شاهنامه هم، از طایفه اجنه بودن که با جادوجنبل، کی کاووس رو اسیر کردن و رستم برای نجات اون، با دیو ها تحت سرپرستی “جن سفید” جنگید. اگر هم ببینین، خان چهارم، نبرد با یک جادوگر هست(جادو ارتباط با شیاطینه).
بجز این فیلم، میشه به فیلم هایی نظیر شان گوسفند ۲، میراکلس، سونیک، ونوم(که نگارنده هم اشاره کرده بود)، کارخانه هیولاها، هیولایی فرا می خواند و قس باقی علی هذا رو هم به عنوان تلاش هایی برای عادی کردن رابطه با اجنه نام برد.
ای تی رو جا انداختی.یعنی خوشم میاد اون جمله ی «از پاهاش خوشم نمی یاد-به پاهاش نگاه نکن» هم دوبله شده بود
سلام خسته نباشید مثل همیشه عالی بود. از کجا به کجا رسیدیم. سوال بود برام چرا غرب قصد ترویج این نوع رابطه با موجودات دیگر رو داره که حل شد.
ممنون
پیرو این موضوع توصیه میکنم یه نگاه به انیمیشن miraucless برای مطالب آینده بندازین که طرفداراش توی همون مختصر فعالیتی که داریم هم پدر مارو در آوردن. چون از چند جهت فیلم استراتژیکی هست و خیلی هم طرفدار داره متاسفانه
سلام،لطفا نقد و رمزگشایی مجموعه فیلم اره رو هم برید،بنظر من مفهوم بزرگی رو دنبال میکنه و از نظر روانشناسی و… جای بحث خواهد داشت(دقت کنید مجموعه فیلم اره نه فیلم اره 1 )
با تشکر.
در مقاله مربوط به بررسی آیین هالووین بهش پرداخته شده
آی نقد بی زحمت تلگرامتو چک کن
سلام داخل تلگرام از سال ۹۶ فعال نیستیم. اگر موضوعی هست همینجا بیان کنید یا به alizary080@gmail.com پیام دهید.
ممنون به ایمیل فرستادم.اون تلگرام نه آیدی تلگرامی توی بخش تماس با ما
سلام
بسیار مفید مثل همیشه
به نظر من فیلم جذابی بود
با اولای نقدت موافق نیستم ولی با خراش موافقم
عالی بود♡ موفق باشی
سلام خسته نباشید
مثل همیشه عالی
برام سوال به جود اومده بود که هدف غرب از ارائه و بیان این نو ع رابطه با این موجودات چیه؟ که بهش اینجا پاسخ داده شد
ممنون
خیلی خوب بود
ولی به طرز عجیبی موقع خوندن خلاصه داستان حس می کردم داره به lgbt هم اشاره میکنه 🤔 عجیب.
در مورد تکراری و کلیشه ای بودن داستان یا هر جور نقد و انتقادی ک بهش وارده، باید بگم ک وااااااقعا انیمیشن قشنگی بود من به شخصه با اینکه اوتاکو ام و بیشتر تو فاز انیمه ام تا انیمیشن، ولی واقعا عاشق کارکتراش، داستانش، فضا، سبک روایتش و گرافیکش هستم
شاید چیز آنچنان خفن یا حرف آنچنان جدیدی برا گفتن نداشته باشه، ولی در کل قشنگه و حقیقت اینه ک تک تک لحظات حس خوبی به آدم میده 🙂
حداقل نسبت به خیلی انیمیشنا و انیمه هایی ک به معنی واقعا کلمه افتضاحن و ما هم اکثرا میشناسیمشون..
ولی خب بهرحال تو این دنیا هیچ چیز کامل و بی نقصی نمیشه پیدا کرد پس نباید توقع زیادی داشت..!
عالی بود خیلی ممنونم
ولی بعضی جاهارو زیاده روی کردین
مثل لباس سربازای امریکایی که اصلا شبیه
شخصیت های دانش اموز انمیشن نبود
چقدر چرت و پرت گفتی اینا طرز تفکر شماست اگه اونا وزارت تنهایی دارن دلیلش اینه که بی مردمشون اهمیت میدن هرکس باا دیدگاه و طرز فکر خودش میسنجه و نگاه میکنه اگه از بچه های طلاق میگن و تو انیمیشن هاشون هست به خاطر اینه که به این بچه ها فکرمیکنند و براشون مهمه ولی تو ایران فقط میخواهن خودشونو گول بزنن و بگن همه چی گل و بلبله هیچ وقت تو فیلم ها خبری از بچه مریض طلاق یا پدرمادر معتاد نیس اینا یعنی گول زدن درصورتیکه تو جامعه واقعی ما حقیقت چیزدیگس
چقدر چرت میگی… پس این فیلم های امثال دهلیز، ابلق، متری شیش و نیم، جدایی نادر از سیمین و امثالهم چی هستن دقیقا… لطفا چشم های کورتون رو باز کنید توی کشور ما بیشترین فیلم ها در مورد سیاه نمایی و بعد سیاه جامعه ساخته میشه… مشکل امثال شما اینه که حتی بدبختیای خارجی ها رو هم زیبا می بینید… اینقدر مفلوک تشریف دارید متاسفانه
واقعا تحلیل شما مسخره بود،همیشه نیمه خالی لیوان رو می بینید
به نظر من ک میخواست نشون بده تفاوت های نژادی و … نمی تونه آدم ها رو از هم دور کنه و میشه با همه مهربون بود و همه رو دوست داشت
اینکه خانواده نباید فرزند رو با دیدگاه خودش محصور کنه و اجازه بدن فرزندشون تجربیات جدید داشته باشه
و اینکه اتحاد و همبستگی رمز موفقیته
گرافیک و چهره پردازی ها هم عالی بود
جنبه های منفی رو هم باید دید وقتی خیلی از این آثار برای شکل دهی به ذهن و تفکر انسان ساخته می شوند
این مسائلی که گفتید درست است اما یک فیلم قطعا بیشتر از این موضوعات مفهوم داره و محدود به این چیزای شیرین نیست
حالا چرا جن ؟ هوش مصنوعی و رباتیک چی ؟
(منظور از این موجودات چیست؟ یک جواب دو حرفی دارد. «جن».)
اضافه گویی نمی کنم فقط برید فیلمThree Thousand Years of Longing 2022رو ببینید.