فیلم سینمایی

نقد و رمزگشایی فیلم دکتر استرنج در چند جهان دیوانگی Doctor Starnge in the multiverse of madness

به همراه نقدی کلی به فیلم های جدید استودیو مارول

فیلم دکتر استرنج ۲ : در چندجهان دیوانگی جدیدترین اثر سینمایی استودیو مارول است. این اثر مخاطب را وارد هزارتویی مبهم می کند و نتیجه مناسبی را نیز از آن نمی گیرد. درگیری های بیش از حد فانتزی از دیگر مشکلات فیلم جدید مارول است.

این فیلم از دو سریال what if… و wandavision تاثیر زیادی می گیرد. بنابراین شاید بد نباشد در ابتدا نگاهی به این دو سریال نیز داشته باشیم.

چه می شد اگر؟

 

نقد و رمزگشایی فیلم دکتر استرنج در چند جهان دیوانگی Doctor Starnge in the multiverse of madness

این سریال که در واقع اولین سریال انیمیشنی مارول نیز هست، تلاشی برای معرفی جهان های موازی است. در این سریال  ما با موجودی به نام ناظر(موجودی که ظاهرا همه چیز را در تمام نقاط هستی می داند!) آشنا می شنویم که داستان ابرقهرمانان مارول در جهان های موازی را تعریف می کند. در این جهان ها سرنوشت آنان آنطور که می شناسیم اتفاق نمی افتد.

خود شخص ناظر نیازمند تامل است. او مانند یوفو ها سر تاس و گرد دارد و از ردای آبی استفاده می کند. برروی زره او نیز علامتی مانند هِکس یا شاید هم تار عنکبوت نقش بسته است.

نقد و رمزگشایی فیلم دکتر استرنج در چند جهان دیوانگی Doctor Starnge in the multiverse of madness

این شخصیت خود را شخصی که همه چیز را از ابتدا تا انتهای تاریخ و در تمام جهان ها می داند معرفی می کند. توصیفاتی که با کمی تامل، ما را به منظور شیطنت آمیزی می رساند.

جالب تر انکه این بت خیالی مارول، در همین سریال، توسط یکی از نسخه های شخصیت اولتران، شکست می خورد. این نسخه بر خلاف آنچه در فیلم انتقام جویان: عصر ابدیت دیدیم، وارد بدن جدید خود می شود. پس از نابودی بشریت، او تصادفا پنج سنگ ابدیت را نیز تصاحب می کند و عملا توقف ناپذیر می شود.

او در نهایت با قدرت خود تمام هستی اش را ویران می کند. او دقیقا در همین نقطه که دیگر هیچ موجودی در هستی اش باقی نمانده، وجود ناظر را حس می کند!

چطور؟

علوم اسلامی به ما می گوید خدا همین الان نیز توسط ما قابل درک است. با این تفاوت که در حال حاضر دغدغه ها و موجودات مادی مانند حجابی جلوی این درک را گرفته اند. اهل سلوک، با محدود کردن این دغدغه ها به نیاز های اساسی، زمینه عروج خود را فراهم می کنند. تنها تفاوت این سریال این است که اولتران پس از نابود کردن این موانع، متوجه ناظر می شود.

سپس او با درک اینکه جهان های دیگری نیز وجود دارند، به نابودی آنها نیز طمع می کند. سپس واچر در دوئلی خجالت آور از اولتران شکست می خورد و حتی تقریبا می میرد. اما در لحظه آخر خود را نزد یکی از نسخه های دکتر استرنج تلپورت می کند.

دکتر استرنج تاریک

این نسخه استرنج، مانند اولتران زمانی ناظر را درک کرده بود. حتی از او درخواست کمک می کند و مستقیما او را “خدا”می خواند. اما ناظر درخواست کمک او را رد می کند و می گوید تنها وظیفه اش، دید زدن وقایع است.

این ویژگی ناظر نیز به یکی از نظریات فلسفه غربی به نام دئیسم باز می گردد. این نظریه می گوید خدا جهان را خلق کرده و سپس گوشه ای نشسته و آن را رها نموده است. در صورتی که فلسفه اسلامی می گوید خداوند همواره در حال تدبیر هستی و هر لحظه در حال خلق کردن ماست.

در نهایت ناظر با گروهی که جمع کرده، به سراغ اولتران که اکنون برای خود خدایی می کند می رود. اولتران تقریبا پیروز می شود تا اینکه در نهایت توسط ویروس زولا ازبین می رود.

مفهومی ترین صحنه این سریال، صحنه پایانی آن، گفتگوی ناظر با یکی از نسخه های بیوه سیاه است. بیوه سیاه به او می گوید که ناظر موجودی بی مسئولیت است و فقط می نشیند و بدبختی و فاجعه های انسان ها را می بیند و لذت می برد. ناظر پاسخ مناسبی نمی دهد(در واقع قرار نیست بدهد. چون هدف فیلم همین است) و در عوض به بیوه سیاه زندگی جدیدی در یک جهان دیگر می بخشد.

عاشقانه های خیالی واندا و ویژن

سریال wandavision روایتگر دنیای خیالی ای است که واندا ماکسیموف با گرفتار کردن شهری در جادو برای خودش ساخته است. او با جادوی سیاه خود مردم را تبدیل به بازیگران فیلم عاشقانه خود با معشوق ناکامش ویژن کرده است. تا زمانی که بصورت تصادفی یکی از ماموران سازمان سورد متوجه وضعیت غیرعادی می شود و جلوی او را می گیرد.

سریال وانداویژن حتی ابتدایی ترین اصول روایی را هم رعایت نمی کند. در ابتدا تصور بوجود آمده از فیلم سیت کامی عاشقانه کمدی است؛ اما ناگهان با استناد به سرنخ هایی نه چندان مفید به اکشن ماجرایی تغییر هویت می دهد. حفره های فراوان پیرنگ و زمان های غیرمفید فراوان( تقریبا نیمی از سریال) از دیگر اشکالات غیرقابل چشم پوشی این سریال هستند.

در صحنه پس از تیتراژ قسمت پایانی، ما می بینیم که واندا، برای رسیدن به رویای محال خود، به سراغ طلسمی به نام dark hold (یا در برگردان های فارسی کتاب گناهان) می رود. شاید تنها صحنه قابل توجه این سریال همینجا باشد. این کتاب بنظر نفرینی باستانی است که توسط گروهی از شیاطین نوشته شده است. کتابی که به شخص صاحب آن، قدرت سفر در جهان های موازی را می دهد.

البته شکل این سفر کمی متفاوت می باشد. آنطور که در خود فیلم به آن “خواب روی” می گویند، شخص صاحب طلسم می تواند در جسم یکی از نسخه های خود در جهان های دیگر رخنه کرده و وجود او را تصاحب کند. فرایندی که با از بین رفتن نسخه دیگر همراه است.

نقد و رمزگشایی فیلم دکتر استرنج در چند جهان دیوانگی Doctor Starnge in the multiverse of madness

علامت موجود در طلسم کتاب گناهان شباهت زیادی به مرد ویترویوسی (اثر داوینچی که به عنوان نماد اومانیسم شناخته می شود) دارد. گرچه تشابهاتی با اسطوره آیسیس( ایزدبانوی زندگی و درمان) نیز دیده می شود.

و در نهایت نقد دکتر استرنج

به جرات می توان گفت دنباله ی فیلم دکتر استرنج، پس از سری انتقام جویان از بزرگترین فیلم های مارول است. اگرچه بزرگ بودن لزوما به معنی خوب بودن نیست.

فیلم در ابتدا برای ما دست به معرفی شخصیتی جدید به نام امریکا چاوز می زند. دخترک جوانی که از قضا قدرت ذاتی سفر در جهان های موازی را دارد و نسخه دیگری هم از او موجود نیست. بنظر واندا برای بدست آوردن قدرت او، هیولاهایی را احضار کرده و به دنبال او فرستاده است. چاوز بصورت تصادفی زمانی که از یکی از این هیولاها فرار می کند، سر از جهان اصلی مارول و روبروی دکتر استرنج در می آورد.

دکتر استرنج پس از نجات چاوز، تعریف جدیدی نیز ارائه می دهد. “رویا های شبانه ما، اتفاقاتی هستند که برای نسخه های دیگر ما در جهان های موازی رخ می دهند”. تجربه میدانی گروه آی نقد ثابت کرده است که این فیلم ها و سریال ها، نه صرفا سرگرم کننده، بلکه واقعا در حال شکل دادن عقاید نسل جدید ساکنان سرزمین های غربی هستند‌. لابد سال های آینده باید تلاش کنیم به فرزندان خودمان ثابت کنیم که رویاهای ما به جهان های موازی مربوط نمی شوند!

نقد و رمزگشایی فیلم دکتر استرنج در چند جهان دیوانگی Doctor Starnge in the multiverse of madness

دکتر استرنج و دوست او وانگ، تصمیم می گیرند برای کمک به چاوز، به سراغ واندا بروند. البته که هنوز نمی دانند از ترس عقرب جراره به مار غاشیه پناه برده اند و هیولا ها همگی از طرف واندا آمده اند. واندا به آنها مهلت می دهد که چاوز را تحویل دهند، وگرنه دیگر واندا نخواهد بود و “اسکارلت ویچ” به سراغ آنها خواهد آمد.

جادوگر سرخ

کلمه Scarlet witch در لغت به معنی جادوگر سرخ است. این اسم به اسطوره زن سرخ پوش، بابلن اشاره دارد که از شخصیت های مکاشفه یوحنا می باشد که در آخرالزمان خروج می کند و شهوت را با خود می اورد. جالب است نیت واندا نیز شهوانی (رسیدن به زندگی عاشقانه) است.

با این حال وقتی جادوگران اسم اسکارلت ویچ را می شنوند، تمام تن شان می لرزد. به گفته خود آنها “پیش گویی شده او یا حکومت می کند یا تمام هستی را از بین می برد”. این ادغام عجیب زن سرخ پوش با موجود وعده داده شده ای که حکومت خواهد کرد در نوع خود نوآوری عجیبی محسوب می شود.

نبرد آغاز می شود و واندا در هیبت اسکارلت ویچ به معبد جادوگران حمله می کند. با استفاده از قابلیت هایی که دارک هولد به او بخشیده، او موفق می شود جادوگران را شکست دهد و چاوز را به چنگ آورد. تا آنکه استرنج با امریکا چاوز ناگهان وارد چندجهانی شده و سر از جهان دیگری در می آورند.

در جهان دیگر، گویا دکتر استرنج بر خلاف فیلم انتقام جویان: جنگ ابدیت، خود را فدا کرده و تانوس را از بین برده است.

نقد و رمزگشایی فیلم دکتر استرنج در چند جهان دیوانگی Doctor Starnge in the multiverse of madness

و باز هم همجنس بازی

از صحنه های مهم در فیلم دکتر استرنج ۲، نمایش دو زن همجنس باز به عنوان والدین امریکا چاوز است. حمایت از LGBT در سالهای گذشته به طور جدی در دستور کار هالیوود قرار گرفته است. تا حدی که دیزنی، وعده کرده در تمام فیلم های جدیدی که از سال ۲۰۲۲ به بعد خواهد ساخت، حداقل یک شخصیت دارای این گرایش ها قرار خواهد داد.

دکتر استرنج و امریکا چاوز پس از وقایعی سر از ستاد گروه ایلومیناتی در می آورند. گروهی که ظاهرا جایگزین انتقام جویان در این جهان موازی است. جالب است خود مارول به همین سادگی و روراستی ماهیت انتقام جویان را برای شما رو می کند.

استرنج از آنها درخواست کمک می کند تا بتواند کتاب ویشانتی، تنها راه از بین بردن دارک هولد را بدست آورد. اما آنها می گویند که به او اعتماد ندارند. زیرا نسخه موازی استرنج، فدا کاری نکرده‌. بلکه بعد از استفاده از دارک هولد، یکی از جهان های موازی را از بین برده و پس از شکست دادن تانوس نیز، او را بدلیل خطرناک بودن نابود کرده اند.

دکتر استرنج و کتاب ویشانتی

همزمان با این اتفاقات، اسکارلت ویچ برای پیدا کردن چاوز از خواب روی استفاده می کند. خواب روی او با حمله یکی از جادوگران معبد و نابود شدن دارک هولد ناکام می ماند. سپس او با تهدید وانگ، محل اصلی طلسم های دارک هولد، کوه واندکور را پیدا می کند. با ادامه دادن خواب روی خود، به نسخه موازی اش رخنه می کند و با استفاده از او به ستاد ایلومیناتی حمله می کند. اعضای ایلومیناتی با او روبرو می شوند و همگی به طرز خنده داری از او شکست می خورند.

استرنج و چاوز، با راهنمایی نسخه موازی کریستین پالمر، راه مخفی که به کتب ویشانتی می رسد را پیدا می کنند. ولی اسکارلت ویچ کتاب را از بین می برد. وقتی چاوز ناخواسته دروازه دیگری باز می کند، واندا استرنج و پالمر را به درون آن می اندازد و سپس چاوز را پیش خود در واندکور می برد.

استرنج و پالمر، بنظر سر از همان جهان استرنج تاریک سریال what if در می آورند. وقتی این دو با هم روبرو می شوند استرنج تاریک جملات جالبی می گوید:

“من با دارک هولد دنبال کریستین همه جارو گشتم، ولی درعوض، تعداد خیلی زیادی از خودمون رو پیدا کردم. تا حالا اون خوابی رو دیدی که انگار از ارتفاع هُل میدنت پایین؟ اون احتمالا من بودم!”

در واقع استرنج تاریک هم گرفتار همان دغدغه هایی شده که اسکارلت ویچ در حال حاضر دارد. او در تلاش برای یافتن جهانی که بتواند با معشوقه خود باشد نسخه های موازی خود را نابود کرده و در نهایت باعث از بین رفتن جهان خود شده است. فیلم در اینجا تلاش دارد به ما بیاموزد که خوب یا بد بودن ما تنها بستگی به موقعیت و جغرافیا دارد. وگرنه قهرمانی مانند استرنج هیچ فرقی با هیولایی مثل واندا ندارد‌.

نقد و رمزگشایی فیلم دکتر استرنج در چند جهان دیوانگی Doctor Starnge in the multiverse of madness

نقطه اوج داستان

استرنج پس از شکست دادن نسخه تاریک خود، از دارک هولد استفاده می کند تا به جهان اصلی مارول خواب روی کند. اینجا فیلم نتیجه اصلی خود را می گیرد. “هدف وسیله را توجیه می کند!“. در ابتدا استرنج تلاش کرد از شیوه “ظاهرا” مشروع برای شکست دادن دشمنش استفاده کند. اما طبق این نتیجه گیری تنها راه شکست دادن یک دشمن شیطانی، استفاده از قدرت های شیطانی است. چیزی که به طور جدی توسط فلاسفه و اخلاق گرایان رد می شود. می توانید در این مقاله به تفصیل در این مورد مطالعه کنید.

استرنج و دوستش وانگ با واندا روبرو می شوند. واندا تقریبا پیروز می شود. ولی استرنج به چاوز می آموزد که باید به خود اعتماد داشته باشد. ناگهان چاوز که تا این لحظه همان پرنسسی بود که باید نجات داده شود، بر می خیزد و شخصا با واندا می جنگد.

سم ریمی در اینجا بزرگترین اشتباه روایی تمام کارنامه کاری اش را مرتکب می شود. در فیلم هیچگونه مقدمه مناسبی برای تحول شخصیتی چاوز دیده نمی شود. ناگهان تبدیل شدن او به جنگجویی قدرتمند، بزرگترین و متاسفانه جبران ناپذیر ترین حفره فیلم دکتر استرنج۲ است.

چاوز دروازه ای به یکی از جهان های موازی که در آن واندا کنار خانواده خود است باز می کند. وقتی فرزندان واندا از او می ترسند، می فهمد که راهی که انتخاب کرده درست نیست. پس متحول شده و واندکور و دارک هولد را به همراه خود از بین می برد.

دکتر استرنج در نهایت به معبد خود باز می گردد. در حالی که بخاطر استفاده از دارک هولد، گرفتار طلسم چشم سوم شده است. بر طبق کمیک ها بنظر چشم سوم قدرت های جدیدی قرار است به استرنج ببخشد. جالب است آسیب های نفرین شیاطین هم رحمت و نعمت نمایش داده می شود. لازم نیست در این مورد تحقیق زیادی داشته باشیم تا بدانیم چشم سوم نماد مقدس فراماسون ها است.

دکتر استرنج ۲ به دنبال چه می گردد؟

مجموعه فیلم های جدید مارول که خود استودیو آنها را “حماسه چندجهانی” نامیده جمیعا به دنبال هدفی واحد هستند. مارول در حال شکل دادن عرفانی نوظهور است. آنچه با “جاودانگان” و “چه می شد اگر…؟” آغاز می شود و با “مرد عنکبوتی ۳” و “دکتر استرنج در چندجهان دیوانگی” بسط می یابد.

فرهنگ لیبرال غرب پس از آنکه علت ها و خالق را منکر شد، رسید به بی شمار معلول بی علت و سوال بی پاسخ. به ناچار به عرفان هایی مانند بوداییسم و کابالا که منافعش را تامین می کنند دامن زد. اکنون که دانشمند نماهای اروپایی به اندازه کافی فرضیه تولید کرده اند و سینما نیز در اختیار اوست، تصمیم به ایجاد عرفان جدیدی به توجیهات شبه علمی می گیرد‌.

واقعیت این است که تکامل، چندجهانی و سفر در زمان و امثالهم نه تنها واقعیت علمی نیستند، بلکه حتی نظریه هم نیستند. در منطق علمی، وقتی فرضیه ای مطرح می شود، باید مورد آزمایش و آزمون قرار گیرد تا درستی اش اثبات شود. چیزی که تفکر لیبرال غربی بسیار در برابر آن گارد دفاعی می گیرد. چون اگر اشتباه بودن پایه های ایدئولوژیکش اثبات شود، دیگر حنایش برای هیچکس رنگی نخواهد داشت.

در چنین برهه ای، نکته مهم انتخاب با دقت محصولات فرهنگی مورد استفاده مان است. اکنون که هالیوود کمر به این بسته که عقاید ولی نعمتانش را بر ما تحمیل کند، یادگیری سواد رسانه ای و علم شناخت و تمییز درست از نادرست امری ضروری محسوب می شود.

با تشکر

 

Print Friendly, PDF & Email

نوشته های مشابه

‫13 دیدگاه ها

  1. عالی بود ولی خدایی بعدا یه آپدیت برید روش. چون تا اوج گرفت تموم شد.
    به شخصه انتظار داشتم حداقل ده بیست صحنه ی فیلم تحلیل شود و واقعا نکاتی زیادی برای گفتن بود.
    از اینکه واچر چه غلطی می کنه اگه خدای مارول نیست؛
    تا مفاهیمی که پشت دنیایی وجود داره که اسمش آرمان شهره و تنها دلیلش از آرمان شهری همجنس بازیه.
    با این حال بازم تاکید می کنم که همین هم عالی و غنیمت بود.
    خسته نباشید خدا قوت.

    1. تشکر از تذکر های شما. معمولا تلاش میشه مقالات طوری نوشته بشه که برای عموم کاربرد داشته باشه اگر چه مطالبی هم برای طرفداران جدی آثار وجود داره. یا علی

      1. بازم نظریه توطئه و باز هم یه نویسنده پارانوئید ی که فکر می‌کند سیاستمداران آمریکایی اینقدر بیکارن که بشینند فیلمنامه بر علیه بشریت و مذهب بخصوص اسلام بنویسند

        1. اتفاقا بیکار نیستند. خیلی هم زبل و زرنگن. تاثیرگذاری فیلم و موسیقی و رسانه ها خیلی بیشتر از سخنرانی چند خطیِ یک سیاستمداره. پس چرا ازش همسوی منافعشون استفاده نکنن؟

        2. عزیز دل برادر باید متقن حرف بزنید وگرنه قبل اینکه طرف مقابل متهم به پارانوییدی بودن بشه شما متهم به حماقت میشید چون خوش گمانی بیش از حد حماقت میاره

          یکی از کارکرد های سینما در بیان پژوهشگر های غربی جامعه پذیری (socialization) هستش و طبق نظریه ی شکل دهی که این رو هم پژوهشگر های غیرایرانی مطرح کردن کارکرد سینما شکل دادن به افکار و عقاید مردم هستش.

          اتفاقا چون بیکار نیستن دنبال این هستن که نذارن مردم کشورشون توی چنگ ایدئولوژی های کشورای رقیب بیفته مثل ما نیستن که کودن وار هرچی گاها هرچی اونا میسازن حلواحلوا میکنیم!

  2. دو نکته
    روایت هست از امام صادق علیه السلام فکر کنم، که در پاسخ به سوالی فرمودند خداوند هزار عالم و هزار آدم آفریده است (نقل به مضمون) بنابراین احتمال وجود دنیاهای موازی وجود دارد. همچنین در دورهٔ بینهایتشو از جوانان آستان قدس، معارف اسلامی برای جوانان و نوجوانان، این مطلب هست که گاهی که خواب می‌بینیم که مثلا داریم فوتبال بازی می‌کنیم یا مثلا به خانه مان می‌رویم که با خانهٔ حقیقی مان کاملا تفاوت دارد، برایمان آشناست ولی حس غریبگی با آن داریم (خوابی که خودم زیاد دیده ام)، احتمال این زیاد است که ما داریم نسخهٔ دیگر خودمان را می‌بینیم. فلذا نباید این فیلم‌ها را که توسط بهترین افراد، و با محتوای بهترین روانشناسان و دین‌شناسان تولید شده‌اند اتفاقی انگاشت. حتی اگر شما ناهماهنگی مشاهده می‌کنید، اولین و بیشترین احتمال را بر هدفمند بودن آن بگذارید….

    1. سلام علیکم
      در دوره بینهایتشو این مسئله به عنوان آموزش مطرح نشد بلکه به عنوان شبهه مطرح شد. پاسخ هم داده شد و پاسخ به عالم زر که عالم قبل از خلقت هستش مربوط میشه می رسید. لطفا روایت معصوم رو با منبع ذکر کنید تا پیگیری کنیم هم نسبت به صحت هم نسبت به نکته جدید آموزشی برای خودمان و سایر مخاطبین

  3. سلام به نظرم یه کم زیادی گارد گرفتید.با اینکه نکته هاتون رو قبول دارم اما تو بحث نقد خود فیلم(محتوایی نه)یه کم تندروی کردید و بعضی قسمت ها رو هم سریع رد شدید.
    مثلا در سریال what if واچر در جواب دکتراسترنج میگه من خدا نیستم و تو هم نیستی.

    1. باهات موافقم برخی از نقد هاش منطقی بود ولی انگار میخواست یجوری همچی رو به سمت شمال امروز ربط بده

  4. سلام…حقیقتا عالی بود

    ولی بدبختی و دغدغه ای که امثال ما داریم ،اینه که خانواده های الان که ازین جور چیزا سر در نمیارن…خانواده های نسلای بعدیم که همشون دارن با همین محتواها رشد میکنن و تا بخوان به خودشون بجنبن و ببینن چی درسته و چی غلط ، خط فکریشون شکل گرفته و دیگه باورشون نمیشه….

    بخدا قسم خود من که یه عمر از بچگی با بابام میرفتم مسجد و دین اسلام شده ریشه اصلیه تمام زندگیم،،،،بخدا قسم بعد دیدن این فیلم به فکر خیلی از مطالبش رفتم و با خودوم گفتم نکنه درست باشه…مثلا اون قسمتی که میگه خوابات اتفاقات نسخه های دیگته هنوز که هنوزه هرزگاهی برقش از سرم میگذره که نکنه واقعی باشه

    میخوام بگم امثال مایی که خدا بهمون *توفیق* داده سر از این مسایل فضای رسانه ای امروز درمیاریم خیلی بایدبرای اگاهی هرچی بیشتر مردم سعی خودمونو بکنیم….
    وضعیت به جایی رسیده که اگه یه یه قدم عقب بکشی یهو میبینی دشمنت دهنتو سرویس کرده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *