نقد و رمزگشایی فیلم Hellboy (پسر جهنمی)

در چند سال اخیر، سینما پر شده از ابرقهرمان ها، ابرقهرمان هایی که در شرایط بد اقتصادی و سیاسی جهان امروز بیشتر سعی می کنند مرهمی برای دل های ناامید مردم جهان، به خصوص مردم امریکا باشند، ابرقهرمان هایی که منجی انسان های عصر جدید هستند، از بتمن گرفته تا اسپایدر من و سوپر من و… حالا هم نوبت غول قرمز جهنمی داستان های کمیک استریپ است تا نقش ابرقهرمان و منجی جهان را بازی کند. منظورمان فیلم Hellboy یا همان پسر جهنمی است. هالیوود آخرین نسل ابرقهرمان ها را از جهنم آورده تا داستان نجات انسان ها به یک غول جهنمی ختم شود و نسل شیاطین، نجات بخش انسان ها باشند.

اولین قسمت پسر جهنمی در سال 2004 منتشر شد. این قسمت با صحنه های ظاهر شدن پسر جهنمی آغاز می شود. در جنگ جهانی دوم نیروهای شیطانی نازی که در حال شکست خوردن هستند، برای پیروزی در جنگ، دست به دامن شیاطین می شوند. راسپوتین که با دنیای جهنم ارتباط دارد، از طریق ایجاد شکاف با دنیای جهنم یک نیروی غیرقابل کنترل و شیطانی را احضار می کند. اتفاقاً نیروهای متفقین سر می رسند و برنامه های نازی ها را به هم می ریزند، اما پسر جهنمی احضار شده است. هل بوی که هنوز بچه است، توسط دانش مندی که بعدها پسر جهنمی به او پدر می گوید، بزرگ و تربیت می شود. حالا او در خدمت انسان هاست تا مشکلات بزرگ آن ها را حل کند.

در قسمت اول، پسر جهنمی با کمک دوستان دیگرش که هر کدام خصوصیت خاصی دارند، با نمادهای شیاطین می جنگد. راسپوتین که در واقعه احضار پسر جهنمی کشته شده، از طریق ریخته شدن خون یک قربانی دوباره زنده می شود و به دنیا بر می گردد تا کار ناتمامش را تمام کند.

او موجودات شرور و جهنمی را به شهرها و میان آدم ها می کشد و می خواهد هل بوی را که حالا در خدمت انسان هاست و برای نجات انسان ها تلاش می کند، دوباره به مسیر شیطانی اش برگرداند. هل بوی یک شیطان جهنمی است و راسپوتین می خواهد با کمک او جهان را تسخیر کند، اما هل بوی مقاومت می کند و نمی پذیرد. البته یکی از دلایل این موضوع، عشق پسر جهنمی به دختری زمینی است، دختری که اگر عصبانی شود، می تواند مثل جهنم آتش تولید کند.

از قسمت اول فیلم استقبال شد، اما سازندگان فیلم می خواستند این ابرقهرمان در ذهن ها ماندگار شود برای همین چهار سال طول کشید تا قسمت دوم پسر جهنمی ساخته شد. این بار داستان و صحنه ها جذاب تر از قبل بود و بیننده را تا آخر روی صندلی سینما نگه داشت.

در قسمت دوم مشکلات انسان ها بسیار گسترده تر و خطرناک تر از قبل بود. افسانه ها رنگ واقعیت پیدا کرد و غول های افسانه ها به یک باره ظاهر شدند و می خواستند نسل بشر را نابود کنند.

در این قسمت داستان فیلم از این جا آغاز می شود که در گذشته های دور بین انسان ها و غول ها جنگ بوده و ارتشی بزرگ، معروف به ارتش طلایی که از میلیون ها ربات بی رحم تشکیل شده، به وجود آمد تا انسان ها را نابود کند، اما بعد از کشتارهای فراوان بین غول ها و انسان ها، صلح می شود و انسان ها به شهرهایشان و غول ها به جنگل هایشان بر می گردند.

حالا شاهزاده نوادا ( از گروه غول ها) برگشته تا پدرش( پادشاه غول ها) را وادار کند، برای نابودی انسان ها ارتش طلایی را به حرکت در بیاورد. شاهزاده نوادا می خواهد انسان ها را به بردگی بگیرد و بر زمین حاکم شود و پدرش مخالفت می کند که او پدرش را می کشد و می کوشد تاجی را به دست بیاورد که به وسیله آن ارتش غول های آهنی فعال می شود. گروه پسر جهنمی موضوع را فهمیده اند و شاهزاده نوادا را تعقیب می کنند. سرنوشت انسان ها در دست گروه پسر جهنمی قرار دارد. خواهر شاهزاده نوادا هم به گروه هل بوی پیوسته تا جلوی بی رحمی های برادرش را بگیرد. بقیه فیلم را توضیح نمی دهم تا مزه دیدنش از بین نرود.

صحنه های شگفت انگیز از بازار پری ها و غول ها باعث می شود حتی یک لحظه هم چشم از تلویزیون برنداری. در این قسمت، اساطیر با همه شگفتی هایشان خودشان را نشان داده اند. دو طرف مبارزه، شاهزاده نوادا و هل بوی هستند که هر دو از گروه شیاطین هستند، اما هل بوی برای نجات انسان ها و نوادا برای نابودی آن ها می کوشد. در این قسمت هم انسان ها توسط هل بوی نجات می یابند و ما منتظر خواهیم ماند تا ببینیم در قسمت سوم چه بلایی انسان ها را تهدید می کند.

در میانه فیلم از خودم پرسیدم، اگر هل بوی نبود، ارتش طلایی چه بلایی سر انسان ها می آورد. این حسی است که فیلم به خوبی به بیننده القا می کند. فیلم به ما می گوید، پسر جهنمی همانی است که برای نجات بشریت می آید.

حالا شیطان به منجی تبدیل شده است. او از جهنم آمده، اما برای موجودات خاکی تلاش می کند. یعنی این که داستان وارونه شده است. دیگر منجی انسان ها از دل نور و از درون بهشت نمی آید، بلکه منجی هالیوود، موجودی جهنمی است، موجودی که انسان های بد او را به این کره دعوت کرده اند.

هل بوی در این قسمت با شعار «نجات جهان کار فوق العاده ای است» روی پرده ها آمد و انسان ها را مدیون خودش کرد. او شکست ناپذیر است. با وجود آن که از جهنم آمده، اما قلبی اندازه گنجشک دارد و با مهربانی بچه ها را نوازش می کند. گویا هل بوی اشتباهی در جهنم متولد شده، اما واقعیت این است که هالیوود می خواهد مفاهیم دینی را تغییر بدهد.

هالیوود می خواهد ما باور کنیم که جهنم جای بدی نیست. هالیوود نشان می دهد شیاطین جهنمی خیلی مهربان تر از بسیاری از انسان ها هستند. هالیوود کاری می کند که ما برای تشکر از این موجودات جهنمی، روزی به جهنم سر بزنیم و از خجالت آن ها در بیاییم.

شاید همین که هالیوود تلاش می کند ما باور کنیم منجی از سمت جهنم می آید، بزرگ ترین هدف این فیلم باشد. هالیوود می خواهد ما باور کنیم منجی سیگارهای گران قیمت می کشد و آن قدر شراب می خورد که از مستی نمی تواند مبارزه کند. هالیوود می کوشد زیبایی های منجی را محو کند.