فیلم سینمایی

نقد و رمزگشایی فیلم Focus 2015 (تمرکز)

تمرکز (به انگلیسی: Focus) یک فیلم کمدی رمانتیک و درام به نویسندگی و کارگردانی گلن فیکارا و جان ریکوآ می باشد…

ماجرا از آنجا آغاز می‌شود که دختری (مارگات روبی) قصد اخاذی از مردی سیاهپوست (ویل اسمیت) را دارد اما وی خود سردسته‌ی گروه دزدی است که با کمک هم‌دستانش اموال بسیاری را به سرقت برده و می‌برند. دختر پس از اطلاع از این موضوع قصد آن را دارد تا برای خود در گروه مذکور جایی باز کند. در ادامه با شکل‌گیری رابطه‌ای عاطفی میان این دو ماجرا به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد.

–  آن‌گونه که می‌دانیم زن در آثار سینمایی نماد سرزمین می‌باشد. حال سرزمینی را تصور کنید که با دزدی و دست‌اندازی به اموال دیگران برای خود تمدنی پوشالی ساخته است.

– هالیوود در توهین به ایرانیان پا را فراتر گذاشته و سعی دارد ایرانیان را انسان‌های هوس بازی معرفی کند. حتی دانشمندان هسته‌ای این کشور را هم به مانند انسان‌های عامی درون جامعه خود تصور نموده است مانند سریال «فهرست سیاه» در فصل دوم قسمت هفتم. این توهین آشکار در مورد دیپلمات‌های کشورمان، در فیلم سینمایی «سرخ» ادامه پیدا کرده است. در «تمرکز» نیز فردی ایرانی دارای زن و فرزند، انسانی شهوتران و بی‌بندوبار به تصویر کشیده شده است.

– انسان بی ریشه و تنهای غربی سعی بسیار دارد واقعیت درونی خود را در تمامی آثار به تصویر بکشد. همانند بسیاری از آثار هالیوود در این فیلم نیز اثری از خانواده نیست و شخصیت‌ها همگی مجرد و بی خانواده هستند.

– در سکانسی از فیلم آقا و خانم بازیگر را می‌بینیم که در ورزشگاه مشغول شرط‌بندی بر روی مسائل مختلف (بازیکنان فوتبال آمریکایی، تماشاگران و …) می‌باشند. فردی شرقی خود را وارد بازی آن‌ها کرده و شروع به شرط‌بندی بر روی موارد گوناگون می‌نماید. پس از چند بار پیروزی، مرد نقش اول به وی پیشنهاد می‌کند دوربین را برداشته به زمین بازی نگاه کرده و شماره‌ای را انتخاب کند تا وی حدس بزند. پس از انتخاب او، زن همراه وی شماره درست را حدس زده و نهایتاً آنان دو برابر مبلغ باخته شده را به دست می‌آورند.

حال به دیالوگ بین مرد و زن دقت کنید.

زن: ((از کجا می‌دونستی چه کسی رو می‌خواد انتخاب کنه؟))

مرد: ((خودمون بهش گفتیم. هر روز داشتیم بهش می‌گفتیم. از لحظه‌ای که از اتاق هتل اومد بیرون داشتیم بهش القا می‌کردیم. ناخودآگاهش رو برنامه‌ریزی می‌کردیم. تمام روز داشت شماره ۵۵ (شماره انتخاب شده توسط فرد در زمان شرط‌بندی) رو می‌دید. توی آسانسور، توی لابی، حتی سنجاق سینه نگهبان درب. نه تنها اونا بلکه تمام مسیرش از هتل تا ورزشگاه رو پر کرده بودیم. از پنجره بیرون رو نگاه می‌کرد، القا کننده‌ها همه جا بودن. اونا رو نمی‌دید اما جلوی چشمش بودن. هیچ راه فراری نداشت. حتی فرهاد (بازیکنی که در زمین بازی پیراهن شماره ۵۵ را پوشیده بود) رو هم دید. آره، و فقط چیزهایی که می‌دید نبود چیزهایی که می‌شنید هم بود. عدد ۵ به زبان چینی می‌شه «وو» ۱۲۴ بار کلمه «وو-وو» در آهنگ «همدردی با شیطان» وجود داره. شاید متوجهش نشده باشه ولی همش اونجا بود. پس وقتی دوربین رو برداشت، به زمین بازی نگاه کرد، چهره‌ی آشنایی رو دید که روی پیراهنش عدد ۵۵ نوشته. صدایی در پشت ذهنش گفت، خودشه و فکر کرد این یه حس باطنیه و انتخاب کرد.

چرا این‌قدر دموکراسی برای غرب اهمیت دارد؟

آن‌گونه که در «تمرکز»، «سرآغاز» و برخی فیلم‌های دیگر هالیوود مشاهده نموده‌ایم (و با توجه ویژه نسبت به دیالوگ تکان دهنده‌ی اشاره شده) القای غیرمستقیم -چه برخی قبول کنند و چه برخی آن را توهم نام بنهند- روشی ناجوانمردانه برای تأثیر بر افکار عمومی است؛ که در غرب در حال اجراست؛ تا آنجا که برخی‌ها یکی از دلایل انتخاب اوباما به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده را پخش سریال «۲۴» می‌دانند. آنان به کمک این روش توانسته‌اند سال‌ها بر دوش ملت‌ها سوار شده و کلاهی گشاد بر سر آن‌ها بگذارند؛ تاجایی‌که انتخاب کننده باور می‌کند خودش رأی می‌دهد اما در واقع بازیچه‌ی هوس اشخاص دیگری شده است. حال دلیل سرمایه گذاری‌های سنگین یهود در هالیوود و بنگاه‌های دروغ پراکنی تا حدودی مشخص می‌شود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *