سریال بازی مرکب، توانسته با هیجان داستانی و داستان خود، نظر مثبت تعداد زیادی از تماشاچیان را کسب کند. اما اگر موشکافانه به اثر نگاه کنیم، می توانیم برداشت های جالبی از محتوای این سریال به دست آوریم. در کنار آن با بررسی فرم داستان و شخصیت ها، می توان فهمید با یک سریال خلاقانه طرف نیستیم. سناریو ها و برخی شخصیت ها از بعضی آثار شرقی و غربی تقلید شده اند. برای بررسی فرم بازی مرکب و محتوای آن با ما همراه باشید.
خلاصه
داستان سریال بازی مرکب در مورد افراد فقیر و نیازمندی است که هر کدام مشکلات و مشقت های خود را دارند. آنها برای پول درآوردن وارد یک بازی می شوند. بازی ای که در مرحله اول مشخص می شود یک بازی مرگ است. این بازی شش مرحله دارد. هر کس تمام مراحل را طی کند به پول کلانی دست پیدا می کند. اگر هم در یک مرحله بازی را ببازید، خواهید مرد. بازی ها، بازی های معروف کودکان کره هستند. . به جز یک بازی.
تحلیل فرم سریال بازی مرکب
سریال بازی مرکب ، یک تقلید از تعدادی فیلم و انیمه است. مجموعه ای از سناریو های فیلم های غربی و انیمه های شرقی را می توان در این سریال مشاهده کرد. در کنار تقلید، سریال بازی مرکب از کلیشه های زیادی پیروی می کند. همین تقلید کردن سناریو و پیروی از کلیشه های ثابت باعث شده داستان قابل حدس باشد و غافلگیری خاصی نصیب مخاطب حرفه ای نکند.
بازی مرکب از دو کلید واژه خاص استفاده کرده.
اولین کلید واژه: ثروتنمدان برای تفریح کردن خودشان دست به کشتن انسان های فقیر می زنند.
دومین کلید واژه: یک سیستم ناشناخته و سری باعث کشته شدن گروهی منتخب می شود و در انتهای داستان نه تنها منحل یا کشف نمی شود، بلکه به روند قبلی خود ادامه می دهد.
بیایید در آثار غربی و آثار شرقی این دو کلید واژه را بررسی کنیم.
کلید واژه اول
در سریال وست ورلد یا دنیای غرب شاهد هستیم که مکانی را می سازند تا ثروتمندان بتوانند با کشتن تفریح کنند. در فیلم سینمایی the hunt افراد به خاطر پول به مبارزه ای دعوت می شوند تا در آن هم دیگر را بکشند و شرایط را برای تفریح وی آی پی ها فراهم کنند. در انیمه آکامه گا کیل دوبار چنین کلیده واژه ای دیده می شود. اول: خانواده ای ثروتمند که برای تفریح فقرا یا گمشدگان را به خانه می برند و روی آنها انواع شکنجه و سموم را امتحان می کنند. دوم: ارباب خانه ای که چلسی (یکی از شخصیت های مثبت) در آن کار می کرد، با دوستان خود انسان هایی را به محوطه می آورند و برای تفریح شروع به شکار کردن آنها می کنند. همین فساد ها دلیل انقلابی است که در داستان رخ می دهد.
کلید واژه دوم
در انیمه معروف “دیگری”، سیستمی ماورایی و کاملا ناشناخته وجود دارد که باعث مرگ بچه های یک کلاس و نزدیکان آنها می شود. در انیمه “بازی شاهی” نیز یک شاه وجود دارد که اگر به دستوراتش عمل نکنید، کشته خواهید شد. در هر دو انیمه پایان با تلفات بسیار بالا رقم می خورد. حتی گاهی اوقات خود افراد داخل این اتفاق دست به کشتن هم دیگر می زنند. در آخر مشکل به صورت بنیادی حل نمی شود و این روند برای گروه های دیگری شروع به رخ دادن می کند. قبل از اینکه این روند به سراغ گروه مد نظر داستان بیاید، برای گروه های دیگری هم رخ داده بود.
در مانگا ناکجا آباد موعود، ثروتمندان در دهکده ای به نام گلدی پند، کودکان را برای تفریح شکار می کنند. آنها می توانند به صورت معمولی گوشت انسان مصرف کنند، اما برای اینکه بیشتر لذت ببرند از این روش استفاده می کنند. فرق این سناریو با بازی مرکب در آنجاست که این گروه ثروتمندان منحل می شود. (برای اطلاعات بیشتر توصیه می شود مقاله نقد و بررسی انیمه و مانگا ناکجا آباد موعود را با کلیک بر روی اسم مقاله مطالعه کنید)
کلیشه های ثابت سینمایی
سکانسی را تصور کنید که یک نفر در حال افتادن از دره است. دوست او نیز دستش را گرفته و او را معلق نگه داشته است. معمولا چه اتفاقی می افتد؟ فرد معلق دست خود را رها می کند تا مبادا دوستش همراه او بی افتد. “فداکاری”. در بازی مرکب نیز چو سونگ وو (با بازی پارک هه سو) در نهایت خود را می کشد و اینگونه از دوست خود عذر خواهی و در حقش فداکاری می کند.
معمولا در سکانس هایی که شخصیت ها متوجه می شوند ممکن است کشته شوند، از دوستشان قول می گیرند. قول می گیرند که یک کار ناتمام را تمام کنند یا از شخص خاصی حمایت کنند. در بازی مرکب سی بیوک (با بازی هویون جونگ) به سیانگ گی هون (نقش اصلی) گفت بیا قول بدهیم اگر هر کدام زنده ماندیم، از خانواده دیگری حمایت کنیم. در فیلم شعله هم همین قول وجود داشت. در سکانسی که دو دوست درحال جنگ بودند، چنین قولی داده شد.
از همان اول که از بازی حرف به میان آمد و پای پول وسط کشیده شذ، مشخص بود داستان به کشت و کشتار کشیده می شود. اصلا مگر می شود چنین تشکیلاتی بازی ای راه بیاندازد و برای حذف بازیکن از کشتن استفاده نکند؟ این هم کلیشه ای است که در برخی آثار این چنینی شاهد آن بوده ایم. لحظه ای که اولین نفر کشته شد، مخاطب خیلی نباید جا خورده باشد.
پیرمردی که در نهایت مشخص شد میزبان این بازی خودش است، خیلی دارای تعلیق نبود. از اواسط داستان کاملا مشخص بود ریگی به کفش پیرمرد هست. در سکانسی که قرار بود پیرمرد کشته شود و کشتن او با تفنگ نشان داده نشد، تیر خلاصی بود بر این فرضیه که پیرمرد خود میزبان است. قبل از آن هم شواهد زیادی وجود داشت. نظیر بسته نشدن دستش به طناب یا غیب شدنش وسط کشت و کشتار.
در انیمه هنر شمشیر زنی آنلاین که در کنار کیمیاگر تمام فلزی، دفترچه مرگ و اتک تایتان، جزء چهار انیمه محبوب به شمار می رود، دقیقا همین مقوله پیاده می شود. اینکه سازنده یا گرداننده اصلی خودش در حال بازی کردن است. هنر شمشیر زنی آنلاین نام یک بازی است. بازی ای واقعیت مجازی که بازیکنان با به سر گذاشتن یک کلاه، به کمای مصنوعی می روند و به دنیای بازی اتصال پیدا می کنند. اما پس از چند ساعت مشخص می شود امکان خروج از بازی وجود ندارد. آکیهابا که سازنده این بازی است، ظاهر می شود و به همه اطلاع می دهد شما برای خارج شدن از این بازی باید هر صد مرحله آن را طی کنید. اگر هم در طول بازی کشته شوید، در واقعیت نیز با ارسال موجی خاص از طریق کلاه به مغزتان، خواهید مرد. یعنی یک بازی مرگ آغاز می شود.
در انتهای آرک اول انیمه، کیریتو (شخصیت اصلی) افشا می کند آکیهابا در ظاهر لیدر یکی از انجمن های معروف در حال بازی کردن و نقش آفرینی در بازی است. یعنی خود گرداننده بازی در حال بازی کردن است. او نیز تقلب می کند و با کد تقلب کاری کرده که جانش از یک حد خاص کم تر نشود. به همین دلیل امکان مرگش در این بازی وجود ندارد. پس سریال بازی مرکب حتی برای میزبان بازی مرکب هم خلاق نبوده. سازندگان این سریال آکیهابای انیمه هنر شمشیر زنی آنلاین را کپی کرده و در سریال آن را قرار داده اند. حتی کم ترین جزئیات راجع به او رعایت شده. مثلا دیالوگ “وقتی بازی می کنی بیشتر کیف میده” به صورت مفهومی در عقاید آکیهابا نمود پیدا می کند. ناگفته نماند، ماهییت شخصیت آکیهابا تا لحظات آخر پنهان بود و دارای تعلیق و شوکی ده برابر بیشتر نسبت به پیرمرد (میزبان) در سریال بازی مرکب برای مخاطب بود.
در طول داستان فقط یک نفر به دنبال پیدا کردن بانیان این جنایت بود. آن هم پلیسی بود که به دلایل شخصی به این مکان نفوذ کرده بود. او به دنبال برادرش بود. اینکه خود پرچمدار برادر اوست، هم قابل حدس است و هم کلیشه ای. قابل حدس از آن جهت که مطمئن هستیم او اینجاست ولی مدرکی دال بر وجودش در هیچ کدام از ادوار بازی ها نیست. فیلم هم که تا به ایجا کلیشه ای عمل کرده. پس کلیشه بعدی یا به حساب خود سریال غافلگیری بعدی چیست؟ همین که برادرش پرچمدار است.
کلا اینکه شخصیت های منفی، گناه کاران یا رئسای باندهای مخفی، در نهایت کسی بشوند که فیلم وجه خوبی از آنها ساخته یا دوست شخصیت اصلی هستند، یک روند کلیشه ای و پای ثابت فیلم و سریال های جنایی و دارای تعلیق است. در سریال ایرانی بانوی عمارت، حضرت والا کسی نبود جز پسر عموی نحیف و دوست داشتنی ارسلان میرزا. در انیمیشن های زوتوپیا و خرگوش کیک پز هم دقیقا همین کلیشه وجود دارد. چه در سینمای غرب، چه در سینمای شرق و چه در سینمای ایران این شیوه یک کلیشه است. کلیشه ای که دیگر خیلی تکراری شده.
با بررسی کلید واژه ها و کلیشه ها می توان فهمید بازی مرکب ، اثری قابل حدس و تکراری است. یک تقلید از تعدادی فیلم و انیمه و ترکیب کردن سناریو های آنها در قالب یک سریال. من بازی مرکب را ترکیبی از سریال وست ورلد،سینمایی the hunt، انیمه هنر شمشیر زنی آنلاین، انیمه آکامه گا کیل، مانگا ناکجا آباد موعود، انیمه بازی شاهی، انیمه دیگری و تعدادی از کلیشه های ثابت سینمایی می دانم. از آن جهت که برخی از آثار نام برده خیلی معروف نیستند و هیچ کدام از آثار نام برده به اندازه بازی مرکب دیده نشده اند (به جز هنر شمشیر زنی آنلاین)، بازی مرکب را می توان یک اثر موفق دانست. اما از آن جهت که بالاخره یک اثر تقلیدی است و از کلیشه های زیادی پیروی می کند، نمی توان آن را یک اثر شاخص و تراز اول دانست.
جالب است بدانید در دنیای علم، مقالات شما در سه صورت چاپ می شوند. اول: شما به کشف جدیدی رسیده باشید و مرز علم را جابه جا کنید. دوم: موضوع واحدی که به طور خلاصه و پراکنده در مقالات یا مطالب علمی منتشر شده را جمع آوری کرده و به عنوان یک مقاله جدید با محوریت همان موضوع، ارائه و بسط دهید. سوم: مطالب و موضوعات به هم مرتبط و پراکنده را جمع آوری کنید و در قالب یک موضوع و یک نتیجه مرتبط، آنها را ارائه دهید. در سریال بازی مرکب همان جمع آوری مطالب مختلف (سناریو) و ارائه آنها به شکل جامع را شاهد هستیم. یعنی هدف بازی مرکب اقتباس از آثار مختلف، به هم مرتبط کردن آنها و سپس ارائه نتیجه بوده است.
شاید سوال پیش آید که چرا این سریال از “انیمه های” ژاپنی اقتباس کرده؟ بازی مرکب یک اثر کره ای است و انیمه های ژاپنی در این کشور از مخاطبان و طرفداران بالایی برخوردار هستند. برخی از انیمه های نام برده نیز شهرت جهانی دارند و جزو برترین های تاریخ انیمیشن به شمار می روند. آثار کره ای و ژاپنی جزء آثار شرقی محسوب می شوند و از هم تاثیر پذیر هستند. پس بعید نیست یک سریال کره ای از آثار کشور همسایه خود اقتباسی انجام دهد. خود سرویس نت فلیکس در تولید و توزیع انیمه های زیادی دخیل بوده و هست. پس چه از نظر جغرافیای تولید بازی مرکب و چه از نظر سرویس ارائه دهنده این سریال، می توان مطمئن بود انیمه های ژاپنی در ایده پردازی کارگردان و نویسند در شکل دادن به سناریو ها و شخصیت ها دخیل بوده اند.
صحبت هایی راجع به اینکه فیلمنامه این اثر مربوط به قبل از سال 2010 است مطرح شده. این می تواند نظریه اقتباسی بودن این اثر را رد کند؟ فیلمنامه آماده شده هم می تواند تغییراتی زیادی کند. حتی دو دقیقه قبل از ساخته شدن. بعید نیست نویسنده بعد از دیدن برخی یا تمام آثار نام برده ( یا شاید هم نام نبرده) کمی در فیلمنامه دستکاری کرده باشد. این هم بعید نیست که به سفارش کارگردان یا نت فلیکس بخشی از فیلمنامه تغییر کرده باشد. هرچه باشد آثاری که نام بردیم قبل از سریال بازی مرکب ساخته شده اند. پس بازی مرکب سناریوی آن چنان جدیدی را نمی تواند به مخاطب حرفه ای ارائه دهد. شاید اگر این اثر همان نزدیکی های 2010 ساخته شده بود، از آن به عنوان یکی از سریال های تراز اول نام می بردم. اما الان مجموعه ای از سناریو های قبلا دیده شده است.
تحلیل محتوای سریال بازی مرکب
قدرت در دستان چه کسانی است؟
امپریالیسم به معنای قدرت طلبی است. از امپرور به معنای پادشاهی نشات می گیرد. امپریالیسم به نظامی گفته میشود که به دلیل مقاصد اقتصادی یا سیاسی میخواهد از مرزهای ملی و قومی خود تجاوز کند و سرزمینها و ملتها و اقوام دیگر را زیر سلطهٔ خود درآورد.
کاپیتالیسم یا “سرمایه داری” نوعی نظام اقتصادی است که در آن ثروتمندان در راس قرار می گیرند و از طریق تملک، بازی با قیمت های بازار و بازار رقابتی، سعی می کنند اقتصاد را به جلو حرکت دهند. در سیستم کاپیتالیسم باقی افراد چیزی جز برده و کارمندان پول آفرین برای صاحبان ثروت و قدرت نیستند. در انیمه death march از واژه جالب مورچه های کارگر برای کارگران و کارمندان چنین سیستم هایی استفاده می شود. حتی سیستم مدیریت سربازان سریال، از روی کلنی مروچه ها الهام گرفته شده.
نکته جالب اینجاست که ثروت قدرت می آفریند و قدرت می تواند ثروت آفرین باشد. یعنی پول بیشتر قدرت بیشتر می آورد و قدرت بیشتر پول بیشتر می آورد. یک چرخه کاملا مطابق میل و ایدئولوژی امپریالیسم و کاپیتالیسم. آمریکا و اروپا (غرب) عملا مهد امپریالیسم و کاپیتالیسم حساب می شوند. سیستم های دولتی، نظامی و اقتصادی شان بر اساس همین امپریالیسم و کاپیتالیسم بنا شده است. یکی از دلایل استعمارگر بودن کشور های غربی نیز همین است. حال می خواهد استعمار نظامی باشد یا استعمار نوین.
در سریال بازی مرکب، منفور ترین شخصیت ها وی آی پی ها هستند. چند ثروتمند آمریکایی که روی بازیکانان بخت برگشته شرط بندی می کنند و از عملکرد یا شیوه کشته شدن آنها لذت می برند. از آن جهت که به زبان انگلیسی صحبت می کنند و مو های صورتشان بور است می توان حدس زد آنها آمریکایی یا اروپایی هستند. لهجه انگلیسی آنها به لهجه آمریکایی شباهت بیشتری دارد. کارگردان این سریال هم گفته: وی آی پی ها را از شخصیت ترامپ الهام گرفته ام.
اما چرا منفور؟ چون تمام افراد این مکان، اعم از بازیکنان و سرباز ها، همگی صرفا برای سرگرم کردن آنها مجبور به جنایت می شوند. در ابتدا یک اختیار کاذب به بازیکنان داده می شود. اینکه شما خودتان با ما تماس بگیرید و یا با اکثریت آرا بازی را تمام کنید. اما شرایط واقعی به شکلی نیست که بازیکنان بتوانند اختیار چندانی داشته باشند. بازیکنان باید از روی اجساد دیگر بازیکنان عبور کنند تا برنده شوند. سربازان نیز مسئول کشتن و ایجاد اغتشاش بین بازیکان هستد.
می بینید؟ وی آی پی ها می خندند، شراب می خورند و از تماشای بازی لذت می برند. در حالی که کوهی از انسان ها را مجبور به جنایت کرده اند. لذت می برند بدون اینکه دستان خود را آلوده کنند. توصیه می شود در این باره مقاله نقد و بررسی انیمه from the new world را با کلیک بر روی اسم مقاله مطالعه کنید. در این نقد در مورد جنایت بدون اینکه دستان رئسا آلوده شود صحبت شده است.
وی آی پی های ثروتمند نمادی از امپریالیسم و کاپیتالیسم هستند. برای تفریح به صورت غیر مستقیم آدم می کشند. تا حدودی شبیه به پادشاهان روم که از جنگ و کشتار گلادیاتور هایی که اختیاری برای مبارزه یا عدم مبارزه نداشتند لذت می بردند. جالب است که محیط بازی ها و راهرو های ورودی، بسیار شاد طراحی شده اند. بازی ها نیز بازی های کودکانه هستند. یعنی آن جنایت گلادیاتوری که ظاهر کریه و خشنی داشت، یک پوشش موجه و شاد دارد. اما باطن آن همان جنایت است. این عادت غرب است. وی آی پی ها به شدت پولدار هستند و از ماسک های طلایی استفاده می کنند. حتی یک نفرشان ماسکی شبیه به گاو وال استریت بر چهره دارد. آنها در کشوری دیگر بدون اینکه ردی ازشان باقی بماند جنایت می کنند. همین دلایل کافی است تا ما وی آی پی ها را نمادی از امپریالیسم و کاپیتالیسم بدانیم.
نکته جالب دیگر این است که در بخشی از سریال، از زمین شطرنجی و برای روشنایی از شعله شمع استفاده می شود. وی آی پی ها نیز از ماسک های خاصی برای پوشاندن چهره شان استفاده می کنند. آنها چهره هایشان را از همدیگر هم پنهان می کنند. به چه نتیجه ای می توان رسید؟ اگر کمی در مورد فرقه های انحرافی همچون ایلومیناتی و ماسونی مطالعه کنید، متوجه می شوید که آنها جلسات و مراسم هایشان را در زمینی شطرنجی برگزار می کنند. تمام یا برخی از اعضا نیز برای شناسایی نشدن حتی توسط هم انجمنی های خود (برادران) ماسک می زنند. پس سریال می تواند به این موضوع هم اشاره داشته باشد که گردانندگان این سیستم، اعضای فرقه های انحرافی هستند. امپریالیسم هایِ کاپیتالیسمِ شیطان پرست.
کلا یک نفر علیه این سیستم به پا می خیزد و انقلاب می کند. او هم به دلایل شخصی. خیلی خوب پیش می رود و با نفوذ زیرکانه به اطلاعات درجه یکی دست پیدا می کند. اما که چی؟ آخرش چه می شود؟ بدون هیچ دستاوردی کشته می شود. او نمی تواند این سیستم قدرتمند را سرنگون کند. حتی اگر فیلم و عکس ها را ارسال هم کرده باشد، فکر کرده اید سیستمی که کارش کشتن برای تفریح است و از چنین قدرتی برخوردار است، نمی تواند پلیس، گارد ساحلی یا حتی ارتش یک کشور را دست به سر کند؟ پس شاهد یک سیستم پنهانی هستیم که هیچ کس نه از آن خبر دارد و نه توانایی مقابله با آن را دارد. هر کس هم با خبر باشد، حذف فیزیکی می شود.
برداشت اولیه از سریال بازی مرکب
می توان از بررسی وی آی پی ها، محیط بازی ها، کودکانه بودن بازی ها، بازیکن ها و سرباز ها به این نتیجه رسید: بازی مرکب نمادی از سیستم سرمایه داری حاکم بر کره جنوبی است. سیستمی که گرداندگان آن خود کره ای ها هستند اما در سدد راضی نگه داشتن اربابان آمریکایی خود هستند. مردم کره جنوبی با هر ظاهری که دارند، فقط وظیفه خدمت به این سیستم را دارند. مردم بیچاره با مشقت هایی در حد مرگ دسته و پنجه نرم می کنند و اربابان مست می کنند و روز به روز به قدرت خود می افزایند. افراد راس قدرت در کره جنوبی نه تنها برای مشکلات مردم کاری نمی کنند، بلکه این شیوه را برای ارضای حس قدرت طلبانه آمریکایی ها ضروری می دانند. قدرت طلبی همان امپریالیسم و سرمایه داری همان کاپیتالیسم است.
البته می توان مردم را به مردم تمام دنیا هم تعمیم داد. مردم فقط شامل مردم کره جنوبی نیستند. زنی از کره شمالی که نماد کمونیسم است و مردی از پاکستان که نماد جهان سوم است هم وجود دارند. پس مردم می تواند نمادی از مردم تمام دنیا باشد. از نظر شغلی و علمی هم محدودیتی وجود ندارد. پیر و جوان، بی گناه و جنایت کار، بی سواد و نابغه، بی کس و کار و خانواده دار، همه و همه بخشی از این سیستم هستند. استثنائی وجود ندارد. مگر آنکه جزئی از طبقه ثروتمند و غنی باشید. پس گرداننداگان هم می توانند نمادی از رئسای تمام کشور های دنیا باشند. نه صرفا کره جنوبی. پس آمریکا با استعمار نوین کشور های دنیا و راه انداختن جنگ و درگیری، در حال لذت بردن است.
برخی نکات فرعی سریال بازی مرکب
از خود پرسیده اید که اگر شخصیت اصلی به جای رنگ آبی، قرمز را انتخاب کرده بود چه می شد؟ یا اینکه سرباز ها را چطور به اینجا آورده اند و مجبور به جنایتشان کرده اند؟ احتمال زیاد اگر رنگ آبی را انتخاب کنید بازیکن می شوید و اگر رنگ قرمز را انتخاب کنید سرباز می شوید. البته که اینها همان اختیار هستند. شما اجازه انتخاب دارید. می توانید بین قرمز و آبی انتخاب کنید. این شیوه انتخاب کردن همان دموکراسی غربی است. شما در ظاهر حق انتخاب دارید. اما باطنا خیر. جالب است که از دو زنگ و آن هم رنگ قرمز و آبی استفاده می شود. این شواهد ما را به یاد انتخابات آمریکا می اندازد. انتخابی بین دموکرات ها(آبی) و جمهوری خواه ها(قرمز).
در بخشی از سریال مشخص می شود که تعدادی از سربازان، اعضای بازیکنان را قاچاق می کنند. جالب است که پرچمدار از این کار خبر دارد. اما اصلا برایش مهم نیست. تا زمانی که مثلا عدالت برقرار باشد، از هر جرمی می توان چشم پوشی کرد. این به خوبی نشان می دهد جرم و جنایت های مختلف و افراد دخیل در آنها برای رئسای کشور ها پوشیده نیستند و کاملا شناخته شده اند. اما اقتضای سیستم مبارزه با آنها نیست. اصلا چنین جنایت های خردی با جنایت خودشان قابل قیاس نیست. پس تا وقتی که جرم هایشان در کار گردانندگان ممانعتی ایجاد نکند، جانشان در امان است و می توانند پول پارو کنند.
پایان
سیستم رو به افول است. بالاخره یک نفر برای انقلاب به پا می خیزد. او سیستم را می شناسد. او عزمش را جذب کرده برای مبارزه با این سیستم. حتی رنگ مو هایش را قرمز می کند. “قرمز تیره”. از نظر روانشناسی، رنگ قرمز تیره نماد قدرت، اراده، خشم، رهبری، شجاعت و اشتیاق است. در سینمای شرق مرسوم است با رنگ مو و رنگ چشم حالات درونی افراد را نشان دهند. برای مثال در انیمه ها ما شاهد چشمانی با رنگ ها ارغوانی، زرد، قرمز و صورتی هستیم. هیچ کس چنین رنگ چشمی ندارد. این رنگ ها قصد دارند حالات درونی و روحی شخصیت را نشان دهند. در بازی مرکب نیز این موضوع صادق است. شخصیت اصلی موهایش را قرمز تیره می کند. این از حالت درونی او خبر می دهد. او می خواهد بجنگد. علیه امپریالیسم، علیه کاپیتالیسم و علیه فرقه های شیطانی. همین که بالاخره یک نفر توانست در سیستم نفوذ کند و به آن ضربه وارد کند و شخص دیگری علیه این سیستم اعلان جنگ می کند، نشان دهنده افول و رو به نابودی رفتن این سیستم است. البته هنوز راه زیادی در پیش است.
راه حل سریال بازی مرکب برای مقابله با این سیستم چیست؟ هنوز هیچی. زندگی ات را بکن و سعی کن خیلی نفهمی. نادانی مایه شادمانی است. هرکس زیادی بداند خواهد مرد. مثل یک مورچه کارگر ساده زندگی ات را بکن و سرت توی کار خودت باشه. اگر هم درگیر بطن سیستم شدی، خدا بیامرزتت. یا کشته می شوی، یا به دلیل دانستن زیاد و دیدن جنایت های بسیار، از نظر روحی خواهی مرد. یعنی بازی مرکب چهره منفور فرقه های انحرافی، کاپیتالیسم و امپریالیسم را نشان می دهد، اما هیچ راه حلی برای مقابله با آن ندارد. باید منتظر فصل دوم ماند تا ببینیم آیا راه حلی در ادامه ارائه خواهد شد یا خیر.
کره
میزبان و پرچمدار بازی مرکب، کره ای هستند. یعنی خود ثروتمندان و صاحبان قدرت کره ای هم جرئی از این سیستم هستند. آمریکایی ها از بازی لذت می برند اما هیچ دخلی در آن ندارد. تمام این سیستم توسط خود کره ای ها اداره می شود. کره ای های داستان هم در سدد راضی نگه داشتن اربابان آمریکایی خود هستد. یعنی آمریکا عملا کره را اشغال کرده. اما ذره ای دخالت نمی کند و دست خودش را به خون آلوده نمی کند. این یعنی استعمار نوین.
منبع:مشرق {کرهجنوبی یکی از شاخصترین نمونههای مطالعاتی درباره نتایج واقعی توسعه نامتوازن، موقتی شدن جامعه، جامعه طبقاتی و ساختار اجتماعی وابسته است. مسکن و مأوای یکی از ناراضیترین ملتهای دنیا، کشوری که از بیرون بسیار زیباست و شاید برای مردمانی دیگر، مثلا برای خیلیها در ایران خودمان، مایه حسرت یا حتی این نهیب باشد که ما چرا تبدیل به کره نشدهایم. اما کره واقعی، از درون چیز دیگری است. مردم کره حالشان خوب نیست و هر سال بین رتبه اول یا دوم خودکشی دنیا، در نوسان هستند. احساس خوشبختی در این جامعه آنچنان بالا نیست. تحقیقات علمی نشان میدهد که استرس شدید ناشی از شرایط رقابتی، کرهجنوبی را به جامعهای مضطرب تبدیل کرده است.
بهصورتی بلاغی راجعبه این جامعه میگویند اگر در آن یک هفته کار نکنید یا برای کارتان مشکلی پیش بیاید، چند پله در نظام طبقاتی سقوط میکنید. این باعث میشود حتی اگر کسی موقعیت مناسبی هم داشته باشد، آرامش نداشته باشد. یکی از مشکلات این جامعه تبعیض اقتصادی و اجتماعی و فاصله طبقاتی و رقابت برای کم کردن این شکافهاست. این معضل باعث شده که طبقات مختلف اجتماعی برای حل مشکلات خود به رقابتی کشنده با یکدیگر بپردازند. این رقابت کشنده از دوران تحصیل فرزندان آغاز شده و تا پایان دوره دانشگاه ادامه دارد.
مثلا دانشآموزان دوره متوسطه روزانه بهطور متوسط باید 16 ساعت از وقتشان را صرف حضور در دبیرستان یا امور مربوط به آن کنند. بعد از فارغالتحصیلی از دبیرستان هم رقابت برای ورود به بهترین دانشگاهها آغاز میشود. این رقابتها به یک معضل برای خانوادهها تبدیل شده. طوریکه آنها در رقابتی شدید، بسیاری از سرمایههای خود را صرف این کار میکنند. مثل بازندهای که برای نجات خود، به قماری کشندهتر دست میزند. برای درک موضوع، میتوان توجه کرد که در قسمت انتهایی سریال بازی مرکب، وقتی قهرمان قصه به آرایشگاه رفته تا موهایش را اصلاح کند، صدای مجری اخبار تلویزیون را میشنویم که به بحران بدهیهای مسکن در کره اشاره میکند: «دلیل بالا گرفتن چنین بحرانی، برداشته شدن سقف وامها در کره است… » یعنی کسانی که بهدلیل وام مسکن بدهکار شدهاند، برای برونرفت از این وضعیت، وامهای جدید میگیرند و بدهکارتر میشوند.
آشکار است که انتهای چنین وضعی، افراد را به کجا خواهد کشاند. قمار مجدد برای جبران ضرری که از باخت قبلی ایجاد شده، یعنی بازی با حریفی که خود این بازی را طراحی کرده و حتما شما را گرفتارتر میکند. در این میان کسانی که به لحاظ مالی ضعیف هستند، دچار مشکلاتی ازجمله افسردگی میشوند. علاوهبر اینها، تداوم سنتهای دیرین، مبنیبر مخفیکاری برای حفظ آبرو هم باعث شده در جامعه کره بسیاری بر این باور باشند که خودکشی باعث میشود آبروی آن طبقه یا خانواده حفظ شود و فرد با انجام این کار، درواقع جلوی بسیاری از گرفتاریهای بعدی را خواهد گرفت. پس بهطور رایج و طبیعی، کسی که در کره به کف هرم اجتماع سقوط کرده و دیگر راهی برای برونرفت نمیبیند، به حذف خود فکر میکند. هرچند هنوز زندگی را دوست دارد.}
ویژگی های بیان شده از جامعه کره را می توان دلیلی خوبی برای این پرسش دانست که چرا کره برای سریال بازی مرکب انتخاب شده است. ناگفته نماند که کره می تواند نمادی از تمام دنیا باشد. از آن سو که ما جهان سومی ها و کمونیست ها را هم در طول سریال بازی مرکب می بینیم.
خدا، مسیحیت و شیعه
شبهات خیلی جزئی در مورد خدا در طول داستان مطرح می شود. شبهاتی که ما را به سمت دئیسم (خدای بازنشسته)، بی خدایی و خدای بی رحم یا ظالم سوق می دهند. در مورد این موارد در مقاله های نقد و بررسی انیمه ضربان فرشته و انیمه رژه مرگ صحبت کرده ایم. ظلم است که من نویسنده تمام آن مطالب را بار دیگر بیان و اثبات کنم. پس پیشنهاد می کنم با کلیک بر روی اسم این دو انیمه و مطالعه آنها جوابتان را نسبت به شبهات مطرح شده در سریال بازی مرکب دریافت کنید.
با این حال مسئله جدیدی که مطرح است، برخورد سریال با مسیحیت و کشیش های مسیحی است. البته جدید برای نوشتن. نه برای مخاطب. زیرا آثار کره ای و ژاپنی زیادی همین شیوه را در پیش گرفته اند. بعضی ها مسیحیت و کشیش های آن را منفور جلوه می دهند و برخی بودایی ها و عرفای بودایی را. قبل از شروع باید بگویم در گذشته دو نوع مسیحیت داشتیم. مسیحیان پولسی و مسیحیان نصرانی. پولسی ها پیروان یک یهودی به ظاهر مسیحی شده بودند که مثلا توبه کرده بود و مسیحی شده بود. او یک مسیحی کُش افراطی بود و پس از مسیحی شدن تحریفات زیادی را وارد مسیحیت کرد. مسیحیان نصرانی همان مسیحیانی بودند که از حواریون حضرت عیسی پیروی می کردند. آنها پس از مبعث پیامبر اسلام مسلمان شدند. پس عملا ما در زمان کنونی فقط مسیحیان پولسی داریم. یعنی دین کنونی مسیحیت، یک دین کاملا تحریف شده است. در همین بین ما با پدیده ای به نام صهیونیسم مسیحی نیز مواجه هستیم. مسیحیت نوینی که از اوایل قرن بیستم پدید آمد. برای مطالعه بیشتر راجع به صهیونیسم مسیحی می توانید اینجا کلیک کنید.
ما در سریال بازی مرکب، چهار بار دچار نفرت از مسیحیت می شویم. اولین بار و سومین بار بخاطر دعا های یک کشیش مسیحی که در بین بازیکنان وجود دارد. دفعه دوم آنجایی است که متوجه می شویم پدر جی یونگ(با بازی لی یو می) یک کشیش بوده و مادر او را مورد آزار قرار می داده. در نهایت نیز مادر او را به قتل می رساند. دفعه آخر هم زمانی است که یک جوان کنار خیابان در حال تبلیغ مسیحیت است. او می بیند که سیانگ گی هون(نقش اصلی) دست و دهن بسته گوشه خیابان رها می شود، اما اصلا به او کمک نمی کند. حتی از آب گل آلود قصد ماهی گیری می کند. او بالای سر سیانگ می آید و او را تشویق به مسیحی شدن می کند. تنها لقبی که در آن لحظه برای او به ذهنم رسید، “مرده خور” بود.
اینکه سیانگ در ابتدا، مُبَلِغ بازی را با یک مبلغ مسیحی اشتباه می گیرد و در نهایت روبه روی یک مبلغ مسیحی پیاده می شود، در کنار اینکه می گوید من هفت پشتم بودایی است، یک برداشت می تواند داشته باشد. سریال بازی مرکب در سدد منفی نشان دادن دین غرب هم هست. غربی های منفور، مسیحی هستند. و مسیحیت بد جلوه می کند. این ابزاری دیگر برای مقصر و منفور جلوه دادن سیستم غربی است. نه تنها عقاید شیطانی، امپریالیستی و کاپیتالیستی، بلکه دینشان هم در این شیوه عملکرد آنها دخیل است. با تمام این اوصاف سریال سعی داشته با استفاده از واژه های رستاخیز، از حفظ خواندن کتاب انجیل و دعا کردن خاص مسیحیان، پا روی دم صهیونیسم مسیحی نگذارد.
یکی از شخصیت های سریال بازی مرکب، یک شیعه پاکستانی به نام علی است. او اسم فیلم هایی مانند ماتریکس را می داند، خیلی بشاش و خنده رو است، آدم خوبی است و جزو تنها کسانی است که جان یک نفر دیگر را نجات می دهند. او جان شخصیت اصلی داستان را در بازی اول نجات داد. با اینکه ممکن بود خودش بمیرد. او هم می تواند نماد جهان سوم باشد و هم نماد تشیع. اگر بخواهیم کره جنوبی را هدف اصلی سریال فرض کنیم، علی نماد تشیع است. زیرا شیعه در کره جنوبی رشد کوچکی داشته است. حتی مشاور انرژی رئیس جمهور کره در سال 89 در حضور آیت الله گلپایگانی و نوری همدانی شیعه شد. پس علی می تواند نمادی از شیعیان کره باشد. اگر هدف سریال را جامعه جهانی بگیریم، علی نماد کشور های جهان سومی است. در بین 456 نفر یک نفر جهان سومی یا شیعه وجود دارد. این نشان دهنده اقلیت بودن آن ها است.
تازگی ها در مورد این سریال خیلی حرف می زنند و چیزایی شنیده بودم. راستی خیلی خوشحال شدم که نقد فرم و محتوا رو با هم انجام داده بودید. از این مقاله ها در فضای ایران خیلی نیازه
سپاس از همراهی همیشگی تون. در صورت امکان در اشتراک این مقاله ما را همراهی کنید.
با کسب اجازه در ساخت ویدیوی تحلیلی از مطالب این مقاله استفاده کردیم:
https://aparat.com/v/9ARXs
در مورد سریال «بازی مرکب» نظرم اینه که این هم در ادامه جریان آثار ضد سرمایه داری که ترند شدن حرکت کرده و به همین خاطر اینقدر دیده و پرطرفدار شده پخش از نتفلیکس و حمایت غیرتمندانه مردم کره هم بی تاثیر نبوده
این فیلم روی موج فیلم های ضد سرمایه داری و ادامه فیلم هایی مثل انگل (parasite)، جوکر، پلتفرم، خانه کاغذی جلو آمده جالبیش اینه که کره جنوبی و اسپانیا دارن این آثار رو میسازن ولی در هر صورت سینمای این کشورا مثل ساخته های هالیوود یا انیمه های ژاپن نیست و به نظرم مستقل از جریان اصلی است و از دل فرهنگ این کشورا بیرون زده که بدبختی های مردم از مدل سرمایه داری رو داره نشون میده اما آیا جایگزینی هم ارائه میشه؟
چ توضیحات جذاب و کاملی بود!
مرسی🌸
من به شدت موافقم با چیزایی که ذکر شده و خیلی گشتم برای پیدا کردن چنین سایتی
خیلی از تحلیلگرای محترم ممنونم که این چیز ها رو در اختیارمون میذارید
سپاس از حسن نیت و نظر مثبتتون
لطفا ما را در اشتراک گذاری این مقاله همراهی کنید
لطفا یکجایی مشخص کنید در سایت که بگید تا حالا چند نفر از سایت یا از خوده همین پیج بازدید کردن
واقعا که نقداتون عالیه به امید تعجیل ظهور امام زمان💚💚💚
“حتی مشاور انرژی رئیس جمهور کره در سال 89 در حضور آیت الله گلپایگانی و نوری همدانی شیعه شد.”
این چیزی که گفتید بنده در اینترنت سرچ کردم ولی هیچی دستگیرم نشد…!!؟
سلام علیکم
ممنون از حسن نیت شما
در بالای مقاله اطلاعاتی همچون تعداد بازدید و مدت مورد نیاز برای مطالعه مقاله موجوده
مطلب لینک زیر را مطالعه کنید. در آن از شیعه شدن مشاور و نماینده کره جنوبی از زبان خودش صحبت شده
http://serateshgh.com/62456/%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%B1%D8%A6%DB%8C%D8%B3%E2%80%8C%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1-%DA%A9%D8%B1%D9%87-%D8%AC%D9%86%D9%88%D8%A8%DB%8C-%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B4/
سلام. بهتر بود توی متنتون به این چندتا نکته هم اشاره میکردید:
1. آهنگی که توی قسمت 8 (و یکی از قسمت های 1یا2) پخش میشه به نظرم اتفاقی گذاشته نشده:
Fly me to the moon /And let me play among the stars /Let me see what spring is like on /Jupiter and Mars /In other words /Hold my hand /In other words, darling, kiss me /Fill my heart with song And let me sing forevermore /You are all I long for /All I worship and adore /In other words /Please be true /In other words/I love you
2. نحوه مرگ شخصیت های اصلی. به طور مثال جانگ دوک-سو برای فرار از روی پول داخل رودخانه پرید و در مرحله پل هم باخت. یا کانگ سه-بیوک که در یکی از بخش ها چاقو کنار گردن یکی گذاشت و تهدید به مرگش کرد، در آخر به همین روش کشته شد. افسر پلیس هم که یکی از راننده های ون را از کشتی پایین انداخته بود، در آخر با شلیک گلوله از روی صخره تو دریا افتاد.
3. فیلم نشانه های فراماسونری بیشتری داشت. مثلا شماره جانگ دوک-سو که 101 بود (البته نمیشه اینو با قطعیت گفت) . در آخر هم خوکی که داخلش پر از پول شده بود روی صفحه شطرنجی قرار گرفت.
4. تناقض های داستان: مثلا هنگام شروع بازی آخر، مامور به سونگ گی-هون گفت بین مثلث و دایره یکی را انتخاب کند. در صورتی که دو طرف سکه فقط مربع و مثلث بود. فیلم هم انگار می خواسته اینکه یک طرف مربع هست رو کامل به بیننده نشون بده. یا مثلا ایل-نام پیش وی آی پی ها نیامد تا در بازی شرکت کند. اما او در مرحله تیله، قبل از آمدن وی آی پی ها حذف شده بود.
نقد خوبی بود، از بقیه نقدهایی که خونده بودم به مراتب خیلی بهتر بود، فقط برای اینکه باز بهتر هم بشید یه انتقادی هم داشتم ازتون، وقتی من نقدی رو میخونم نباید متوجه شخصیت منتقد و عقاید شخصیش بشم، باید متوجه خلل و فرج اثر بشم، تاکید بیش از اندازه ای روی آمریکای جهانخوار، قدرت صهیونیسم (حتی ورژن مسیحیش)، مظلومیت شیعه و بهتر بودن شیعه نسبت به بقیه شده بود. من مخالف اینکه آمریکا و انگلیس نمادهای امپریالیسم امروز و دیروز حتی هستن یا اینکه یهودیا چه عملکردی داشتن نیستم، ولی تشیع هم نه مظلوم بوده نه بهتر، یه خرده فاز عرزشی بودن از نویسنده تراوش میکرد، حیفه وقتی سواد نقد رو دارین نذارید این اتفاق بیفته.
سلام علیکم
ممنون بابت تذکراتتون
انتقادتون کاملا وارده و سعی هم می کنیم عملی اش کنیم.
اما نکته اینجاست که بازی مرکب، عملا یک سریال ضد آمریکایی یا حداقل منتقد آمریکاییه. به همین دلیل در مقاله به آمریکا زیاد اشاره شد. در کنارش چون سریال عملکرد ضد سرمایه داری داره و به استعمار نوین اشاره میکنه، ما مجبور بودیم در این نقد از امپریالیسم یا به اصطلاح خودتون، از جهانخواری آمریکا نام ببرم.
انتقادتون وارده اما این مقاله به این موضوعات نیاز داشت. بنده هم سعی کردم تا میشه از زبون خود سریال صحبت کنم تا خودم. به شخصه این مقاله رو بیانات سریال می دونم تا اعتقادات خودم.
منظورتون از اینکه شیعه نه مظلوم بوده نه بهتر چیه؟
عالی بود خسته نباشید .
واقعا عالی بود . چند وقتی بود نقد به این کاملی نخونده بودم
سلام.نقد خوبی بود، بین نقدهایی که تا حالا خوندم و دیدم کامل ترین بود، ولی منم با نظر اون دوستی که گفته بود تاکید زیادی روی آمریکای جهانخوار شده بود تا حدودی موافقم.
در مورد پلیسه به نظر من زنده هست و تو فصل بعد میبینیمش.
و در کل فکر میکنم فیلم زیادی overrated شده و واقعا اونقدری که بهش پرداخته شده خفن نیست.
کماکان جسارتا منتظر نقد ارزشمند شما از wailing هستیم
سلام وخسته نباشید. مقاله خیلی خوبی بود. ممنون
یه نکته ای که تو صحنه مرگ پیرمرد بود، دستگاه مانیتورینگ پیرمرد خطای lead off رو نشون میداد، که یعنی به بدن بیمار وصل نیست. حالا یا سوتی هست یا هم که پیرمرده زنده هست و مرگش نمایشی بوده
سبحان الله